احمدی نژاد و راهی که آن شب گشوده شد
اکبر هاشمی رفسنجانی در زمانی که نامه معروف و بی سلام خود را برای رهبر جمهوری اسلامی در سال 88 فرستاد هر چند در نقش و جوهر جریان احمدینژاد در ایجاد فتنه تاکید کرده بود، اما شاید تصور نمی کرد که این جریان روزی در این سطح گفتاری علیه کل نظام موضع بگیرند.
سخنان بقایی ومشایی در چند روز گذشته که درجریان آزادی بقایی مطرح شد تندترین سخنانی است که از سال 1360 به بعد صریحا از سوی بالاترین مقامهای اجرایی کشورعلیه کلیت نظام ونهادهای آن مطرح میشود.
جریان احمدینژاد بعد از انتخابات سال 92 که در آن اسفندیار رحیم مشایی رد صلاحیت شد با تهدیدات ضمنی اژهای علیه تیمش در صورت اعتراض به رد صلاحیت روبرو شد و سپس با دستگیری معاونش رحیمی و فضای جدیدی که دولت روحانی ایجاد کرده بود، مدتی در سکوت خبری به سر میبردند بخصوص مشایی که در ویدیو فیلمهای منتشره معلوم است نقش معلم معنوی و خط دهنده را ایفا میکند.
این جریان در سال آخر رییس جمهوری روحانی با تصور اینکه نارضایتی اجتماعی از برنامههای اقتصادی دولت زیاد شده است و در عین حال اصولگرایان کاندیدای قدرتمندی ندارند که بتواند روحانی را شکست دهد و راستهای تندرو هم از توافق برجام ناراضی هستند تحرکات و سفرهای استانی خود را آغاز کرد که با هشدار و اخطار آیتالله خامنهای برای منع حضور روبرو شد که دلیلش را نیاز کشور به آرامش دانست و گفت حضور احمدینژاد در انتخابات به درگیریهای سیاسی قبلی دامن زده و آن را قطبی میکند و با اینکه همه فکر میکردند با بیان علنی و رسمی آیتالله خامنهای او در انتخابات ثبت نام نخواهد کرد، در یک حرکت غیرمترقبه، این کار را انجام داد که رهبر ایران در مقابل عمل انجام شده قرار دهد و هر روز با انجام مصاحبه مطبوعاتی انتقادی احمدینژاد، سعی در دیده شدن و مطرح شدن در افکار عمومی را داشت. اما روز قبل از اعلام نتایج که از ردصلاحیت خودش مطمئن شده بود در مصاحبهای با سایت دولت بهار رهبر ایران را شاه کوچک نامید و با یادآوری فنای همه حاکمان به او یادآوری کرد او هم قدرتش رو به فناست.
بعد از اعلام نتایج نیز ارتباطاتش با رسانهها محدود شد. اما سخنان وی و مواضع تبلیغاتی آنها چیزی نبود که براحتی فراموش شود. دستگیری بار دوم بقایی به نامهنگاری و اعلام مواضع تند احمدینژاد منجر شد اما آنچه که نقطه عطف در حیات این جریان محسوب میشود، سخنان هر سه نفر در مراسم آزادی بقایی است و به قول رفسنجانی آتشفشانهایی بود که از درون سینههای سوزانشان تغذیه میشدند، اما سوال این است که آنها با چه ملاحظاتی از یک نیروی ذوب در ولایت اینک چنگ در صورت ولایت فقیه و نهادهای تحت امرش انداختهاند و با چه محاسباتی آن را انجام دادهاند:
الف – خروج از بنبست سیاسی با فاصلهگیری از قدرت حاکم
هر سه نفر عضو جریان احمدینژاد در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری رد صلاحیت شده است و دسترسی آنها به مطبوعات و رسانهها محدود شده است اصولگرایان نیز سعی میکنند از آنها فاصله بگیرند و اصلاح طلبان نیز وارد هیچ گفتوگویی با آنها نمیشوند و نظام سعی کرد که آنها را بی آینده سازد. لذا برای خروج از بن بست سیاسی باید اقدامی کنند که از سوی جامعه دیده شود و مورد پذیرش قرار گیرد و لذا آنها فقط یک راه حل دارند اینکه برموج نارضایتیها سوار شوند. آنها براین باورند که نارضایتی عمیقی از اقشار حکومتی بهویژه از نهاد رهبری و سپاه و دستگاههای قضایی و امنیتی وجود دارد که فاصله گیری از آنها و مرزبندی با آنها موقعیت اجتماعی آنها را افزایش میدهد این کاری بود که در همین زمینه قبل از انتخابات آغاز کرده بودند و فکر میکردند جواب خواهد داد و شورای نگهبان در آچمز تایید رای قرار خواهد گرقت و فقط بقایی رد صلاحیت خواهد شد. موفقیت روحانی در انتخابات که در دوهفته آخر از همین روش بهره جست آنها را مطمئن ساخته است که هرچه سطح مرزبندی را افزایش دهند نیروهای اجتماعی ناراضی را پشت سر خود خواهند داشت و در عین حال با تکنیک ایزوله شدن از سوی قدرت حاکم مقابله خواهند کرد .
ب- افزایش هزینههای حکم زندان بقایی
از آنجا که ظاهرا زندان چند سالهای برای بقایی صادرشده آنها می خواهند با این روش مانع اعزام وی به زندان و اجرای حکم او شوند. لذا با این روش هزینه زندانی کردن وی را افزایش خواهند داد تهدیدات ضمنی مشایی و بقایی و احمدینژاد که منبعد از این سکوت نخواهند کرد از همین مساله نشات میگیرد و لذا اقدامی است تاکتیکی که میتواند روند اعزام مجدد وی به زندان را به تاخیر بیاندازد.
ج- تغییر موقعیت روحانی و پرکردن خلا مخالف فعال
با توجه به تغییر موقعیت روحانی بعد از انتخابات و مشکلات ناشی از توازن قوا برای ادامه کشور طبیعی است که روحانی نمیتواند چندان نقش اپوزیسیون نظام را که در انتخابات ایفا کرد، بازی کند و بنابراین در این موقعیت روحانی خود به پارهای از مدار نظام همراه با نهاد رهبری و سپاه تبدیل میشود و هدف مناسبی برای حمله احمدینژاد و گروهش به عنوان عامل فساد و ظلم میشود.
اصلاحطلبان هم نه مایلند و نه آمادگی این را دارند که سطح رویارویی را به سال 88 برگردانند و از طرفی اکنون که دوباره شانس بازگشت به قدرت را پیدا کردهاند و در نتیجه مایل نیستند که این فرصت را از دست بدهند.
نتیجه این وضعیت این شده که از آنجا که هیچ مخالف فعالی در صحنه سیاسی وجود ندارد که بتواند با اقداماتش در ساختار قدرت تاثیر بگذارد. لذا جناح احمدینژاد بر این باور است که میتواند این خلا را پر کند و خود را به سخنگوی ایستادگی در مقابل ظلم و فساد بدل سازد احمدینژاد تاکید کرد که از امشب راهی گشوده میشود و مشایی نیز گفت که زمانه ترس دیگر تمام شد و زمانه حرف حق گفتن بدون ترس از مجازات آغاز شده است.
د- کاهش نفوذ خامنهای، بیماری و امکان جانشینی
جریان احمدینژاد فکر میکند که خامنهای برخلاف گذشته از نفوذ معنوی و سیاسیاش کاسته شده است.
حملات تبلیغاتی روحانی و مجادله علنی با وی نشانهای از این امر است جدا از این جریان راست تندرو نیز که از برجام ناراحت است و معتقد است با زیر بار رفتن خامنهای در برجام جریان سیاسی آنها ایزوله شده و به گونهای احساس دور زده شدن میکنند به قدرت رسیدن مجدد روحانی را همانطور که خامنهای در دیدار با دانشجویان گفت نتیجه تبلیغات او برای مشارکت در انتخابات میدانند و لذا از دید آنها نیز رهبر، صلابت و قاطعیت گذشته را ندارد. ازسوی دیگر حال آنها بر این اعتقادند که وضعیت فیزیکی خامنهای چندان مساعد نیست و جانشین وی در همین دور جدید روحانی انتخاب خواهد شد .آنها در گذشته بر روی جانشینی شاهرودی حساب باز کرده بودند که اکنون امکان وقوعش به طور کلی تضعیف شده است . اما به هر حال در موقعیت کنونی تضعیف نهاد رهبری، آنها تصورشان این است که محبوبیت آنها در میان مردم به اندازهای است که برای تعیین رهبر آینده میتوانند از کارت محبوبیت خود برای چانهزنی در بهبود موقعیت سیاسیشان در ساختار قدرت در ازای مشروعییت بخشیدن به رهبر بعدی استفاده کنند .
ه- دامن زدن به ناسیونالیسم ایرانی
گفتار گروه احمدینژاد در یارگیری جدید به پردازش نوعی از ناسیونالیسم ایرانی میپردازد که بخشهایی از طبقه متوسط را به خود جذب کند. مشایی هوشیارانه تبلیغ میکند چه بهتر که حیات و ممات انسانها نه برای اعتقادات مذهبی که برای "ملت بزرگ ایران "باشد. مشایی از ایران به عنوان زیباترین نام یاد میکند و مدعی است که آنها گروهی هستند که میخواهند ملت ایران را بربام جهان بنشانند ولی موقعیت کنونی ایران برخی از قدرتهای جهان به ملت و دولت ایران توهین میکنند و کسی در مقابلشان نمیایستد که شایسته ایران نیست .
و- بن بست رهبر و قوه قضاییه در مقابله با آنها
گروه احمدینژاد بر این محاسبهاند که دستگیری و مقابله با آنها خامنهای را در مقابل انتقادات سخت جنبش سبز قرار خواهد داد و درعین حال سطح تقاضا برای رفع حصر رهبران جنبش سبز را افزایش خواهد داد. گویی آنها مقصر حوادث 88 بودهاند. کاری که خامنهای از آن استنکاف میجوید و نمیخواهد در این وضعیت به جنبش سبز امتیاز جدیدی دهد. این همان معضلی بود که در سالهای آخر حکومت احمدینژاد مانع برکناری و استیضاح وی شد. علاوه بر این محبوبیت آنها در جامعه به ویژه با ادای چنین سخنانی هزینه مقابله با آنها را بیش از پیش افزایش داده است .
باید دید که نظام چگونه به این تحریکات سیاسی که خط قرمزهای معمول را رد کرده است پاسخ خواهد داد و مقابله آنها بر مبنای چه محاسباتی است. چون به نظر میرسد زمان تصمیم گیری آنها فرا رسیده است.