سایهروشنهای حضور خاتمی در سیاست؛ محدودیتها و هراسها
در هفته گذشته که احمدینژاد با نامهنگاریهایی که خود را در قامت یک اپوزیسیون تمامعیار معرفی میکرد و در مرکز خبرها بود، این محمد خاتمی بود که مجدداً برای حضور در یک مراسم عمومی که مربوط به هشتادمین سالگرد تأسیس کتابخانه ملی بود ـ جایی که او بهمدت پنجسال ریاستش را برعهده داشت - بار دیگر با ممانعت مأموران امنیتی روبرو شد و نتوانست در مراسم حضور به هم برساند. گویی خاتمی باید هزینه اقدامات احمدینژاد را بپردازد و این تعجب بسیاری را برانگیخت.
الف - محدودیتها و هراسها
محمد خاتمی نخستین شخصیت سیاسی بلندپایه است که وزرا و نمایندگان مجلس به دیدارش میروند؛ ولی با دستور غیرقانونی و امنیتی قوه قضاییه، ممنوعالخبر و تصویر شده است. او ازلحاظ تحرک جغرافیایی نیز با موانع زیادی روبروست. خاتمی از ابتدای سال ۸۸، از سفر به خارج از کشور منع شد و سپس درمورد سفرهای داخلی در ایران نیز با محدویت کامل روبرو شد. این محدودیتها سپس به حضور در مراسم عقد و عزا هم کشیده شد. او حتی برای مراسم خاکسپاری هاشمی رفسنجانی در مقبره آیتالله خمینی نیز علیرغم وساطت سیدحسن خمینی، نتوانست حضور بههم رساند و از قرائن و شواهد بهنظر میرسد که دارند بهتدریج درمورد او هم نوع خاصی از حصری غیررسمی را اعمال میکنند .
هراس وسواسگونه رهبر رژیم و نهادهای امنیتیش باعث اعمال محدودیتها علیه خاتمی شده است ـ علیرغم آنکه حسن روحانی گفته چنین محدودیتهایی غیرقانونی است. این محدودیتها بهطور مستقیم به دستورات و اوامر نهاد رهبری بازمیگردد.
اکنون باید دید که این هراسها ناشی از چهچیز است؟
خاتمی معتدلترین گفتار سیاسی را پیشه کرده است و حتی در جریان اعتراضات دیماه بیانیهای بهنام جامعه روحانیون مبارز منتشر شد که تقریر دیگر اعضا بود و خاتمی دبیرکلش بود و عنوان اغتشاشگر را برای برخی از افراد حاضر در تظاهرات خیابانی بهکار برده بودند - که البته با واکنش منفی افکار عمومی، درنهایت خاتمی مجبور شد موضع فردی خود را بیان کند. با آنکه او دائماً مواضع مصالحهجویانه خود را بیان میکند، این پرسش برجا میماند که چرا لوله تفنگها بهسوی او نشانه رفته است؟ بهخصوص که چتر دفاعی و حمایتی هاشمی رفسنجانی که سپری حمایتی برای او و روحانی محسوب میشد، اکنون بسته شده است. برای درک درست ریشه این هراسها هم باید به منازعات تاریخی نقبی زد و هم به نقش و موقعیت ویژهای که خاتمی در اختیار دارد.
ب - سابقه تاریخی
از جنبه تاریخی، موارد متعددی وجود دارد که شکاف میان رهبر و خاتمی را گسترش داده است. در این موارد، نقش خاتمی از زاویه رهبری، تبعات منفی داشته است.
۱– خاتمی عامل عتاب خامنهای
از آغاز جمهوری اسلامی، با آنکه خاتمی و خامنهای جزو روحانیان خوشفکر محسوب میشدند و هردو به آیتالله بهشتی نزدیک بودند، اما با چرخش خامنهای بهسمت جناح راست و ماندن خاتمی در حلقه جناح چپ و خط سوم که سید احمد خمینی آن را هدایت میکرد، شکاف سیاسی میان او بهعنوان رییسجمهور، با جناح مقابل، در انتخاب نخستوزیر و وزرا و سیاستهای اعمالی، خود را بروز میداد. اما آنچه که مستقیماً به رابطه ایندو بهعنوان رییسجمهور و وزیر ارشاد مربوط میشد، به جدال کلامی در جلسه کابینه میان این دو درمورد مسأله قانون کار و احکام ثانویه مربوط میشود. جناح خط سوم در آن زمان از قدرت رهبر در تغییر احکام اولیه شرعی حمایت میکردند و در جلسه کابینه میان خاتمی و خامنهای بحثی آغاز میشود که درنهایت منجربه پرسش از آیتالله خمینی میشود. بیانیه خمینی در پاسخ به این موضوع، به نقد سیاسی سنگینی برای خامنهای مبدل شد. آیتالله خمینی در بیانیه خود متذکر شده بود که او مفهوم ولایتفقیه را نفهمیده است. در آن زمان، نقد رسمی ازسوی خمینی در سیاست، بار سنگینی را بر روی دوش دولتمردان میگذاشت و از همان زمان، این موضوع که منجر به عتاب او ازسوی رهبری شد، نقاری میان او و خاتمی و سید احمد خمینی ایجاد کرد که همواره بر سر روابط آنها سایه افکنده بود.
۲– مانعی برای اعمال استیلای رهبری
برای انتخابات ریاستجمهوری ۷۶ نیز ابتدا قرار بود موسوی کاندیدای اصلاحطلبان باشد؛ جناحهای اصولگرا و محافظهکار و رهبر که با شخص موسوی و سیاستهایش بهشدت مرزبندی داشتند و شانس رأیآوری او را درمقابل ناطقنوری بسیار بالا تخمین میزدند، از انواع و اقسام تهدیدها استفاده کردند تا موسوی را که چندان تمایلی به حضور در قدرت نداشت، از نامزد شدن منصرف سازند که در این کار، موفق شدند. خاتمی نیز که با اصرار جناح چپ برای کاندیداتوری آمد، معتقد بود با نوع بافت قدرت رهبری خامنهای، رییسجمهوری نمیتواند برمبنای قانون اساسی ایران به وظایفش عمل کند؛ اما حضور او، از دید جناح چپ، عمدتاً میتوانست گشایشی برای فعالیت مجدد آن جناح، بهعنوان اقلیت باشد که البته پشتوانه هفت، هشت میلیون رأی مردمی را نیز دارد. با وساطت مهدی کروبی و ریشسفیدی او و اشتباه محاسباتی خامنهای مبنیبر اینکه خاتمی ناشناخته است و رأی نمیآورد، تأیید صلاحیتش در شورای نگهبان میسر شد. آیتالله خامنهای که بعد از هاشمی رفسنجانی و اعمال سیاست صبر و انتظار در مقابل بازیهای سیاسی او، خود را در آستانه استیلای کامل بر صحنه سیاسی ایران میدید، با این اشتباه محاسباتی با رقابتی دشوارتر مواجه شد؛ زیرا خاتمی به پایگاه بسیج اجتماعی دست یافته بود و در حوزههای سیاست خارجی نیز گفتمانی را تولید میکرد که نه برمبنای مرگ و دشمنی، بلکه برمبنای آزادی و گفتوگو استوار بود و از نظر رهبر جمهوری اسلامی ایران، تولید وضعیت حاکمیت دوگانه بود؛ زیرا دشمنستیزی دربرابر آمریکا در اولویتش قرار نداشت و بدینترتیب، رؤیاهای استیلا، بیشاز زمان هاشمیرفسنجانی بر باد رفته بود. رهبر ایران، بعداً برای جبران آن اشتباه محاسباتی و برای ایجاد توازن قوا، در حوزه داخلی مجموعه اقداماتی انجام داد. با اقدامات دستگاههای موازی اطلاعاتی، قتلهای زنجیرهای و همچنین برخورد گسترده با مخالفان کلید زده شد و درضمن، با کارشکنی شورای نگهبان در روند قانونگذاری و انتخابات، سعی میشد خاتمی در افکار عمومی و پیش چشم هوادارانش تخریب شود.
همزمان، با تندروی و تخریب سیاست خارجی گفتوگومحور خاتمی سعی شد که در جامعه بینالمللی نیز رهبری و سیاست خامنهای بهعنوان سیاست رسمی کشور نهادینه شود.
۳– تولید اعتبار با گفتار سیاست خارجی متفاوت
برخلاف احمدینژاد که هر هشتسال به نیویورک سفر کرد، رهبر ایران دوبار بیشتر به خاتمی اجازه حضور در مجمععمومی سازمانملل را نداد و علاوهبر این، خاتمی را صریحاً منع کرد که در عکس مهم سازمانملل در آستانه ورود به قرن بیستویکم که عکس قرن بود، در کنار دیگر سران سیاسی دنیا بایستد؛ زیرا از نظر رهبر ایران، خاتمی نماینده نظامی که او رهبری میکرد نبود و بنابه تأکید رهبر ایران، هروقت خاتمی برای گفتوگو به جایی میرفت، او دست و دلش میلرزید که سخنی برخلاف نظام زده شود و یا سیگنال غلطی از سر ضعف به دشمنان داده شود و یا در مذاکرات با غرب، مرعوب باشند. بهعبارتی دیگر، نوع اعتباری که در نظام بینالمللی و دولتهای اروپایی و اعراب، برای خاتمی قائل بودند، برای رهبر ایران نهتنها ارزشی نداشت، بلکه آن را اصولاً مخالف امنیت ملی ایران میدانست و سمبل حاکمیت دوگانه میپنداشت؛ اما احمدینژاد در این زمینه، به رهبر اطمینان قلبی میداد و همان گفتاری را تولید میکرد که او میطلبید و میخواست.
خاتمی از جنبه تاریخی نیز با بدشانسی مواجه شد. در سالی که با پیشنهاد او بهعنوان سال گفتوگوی تمدنها انتخاب شده بود، درست در ماهی که او قرار بود در مجمععمومی سازمانملل سخنرانی کند، حمله تروریستی یازده سپتامبر رخ داد که چهره جهان و روابط کشورهای اسلامی و غرب را تحت تأثیر قرارداد. گفتار خاتمی به حاشیه رفت و چالشهای منطقهای ایران نیز با حضور نظامی آمریکا در دو کشور همسایه مرزی ایران و نیز محور شرارت خواندن ایران، شکل پیچیدهتری به خود گرفت. همه آن عوامل باعث شد که خاتمی با ملاحظه تهدید بینالمللی، موضعی کاملاً انفعالی اتخاذ کند و در سال آخر نیز فقط میخواست که ریاستجمهوری را به نفر بعدی تحویل دهد. علاوهبر این، روابط خاتمی و کروبی نیز برخلاف سال ۱۳۷۶، رو به تیرگی نهاده بود و لذا، وانهادگی سیاسی سبب شده بود که دولت خاتمی درمقابل تخلفات مربوط به انتخابات سال ۸۴ که عمدتاً علیه کروبی انجام گرفت، نایستد و کوتاه بیاید.
۴– امتناع از پذیرش حکم از رهبر
هشتسال حکومت احمدینژاد هم شکافهای میان رهبر و خاتمی را افزایش داد. بعد از پایان دوره ریاستجمهوری خاتمی، رهبر ایران میخواست به او برای عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، حکم بدهد که خاتمی حاضر نشد از خامنهای حکم بگیرد و همین عمل سمبلیک، بر شکافها افزود.
۵– حضور مؤثر در جنبش سبز
در سال ۸۷ با امتناع اولیه میرحسین موسوی برای کاندیداتوری ریاستجمهوری، با آنکه آیتالله خامنهای نظر شخصی منفی مشورتیش را برای حضور خاتمی در انتخابات ۸۸ در جلسه خصوصی به او اعلام کرده بود، اما با اصرار شدید نیروهای اصلاحطلب، خاتمی با اعلام نامزدی درانتخابات، رهبر رژیم ایران را که از این اقدام ناراحت شده بود، واداشت تا با ارسال پیامهای خصوصی و گفتوگوی اصغر حجازی با میرحسین موسوی و با اطمینان دادن به او درمورد سلامت شمارش آرا و واگذاری اختیار نیروی انتظامی به دولت منتخب و تأکید بر تفاوت دیدگاههای او برای حل مسائل، در مقایسه با دیدگاههای اصلاحطلبان که نظام با آنها مشکل دارد، او را ترغیب به کاندیداتوری در مقابل خاتمی کند. این امر که ابتدا با خشم و ناراحتی اصلاحطلبان روبرو شد، درنهایت منجربه کنارهگیری خاتمی و اعلام دیرهنگام کاندیداتوری موسوی شد.
بعد از حوادث ۸۸ نیز خاتمی در چشم رهبر، بهطور غیرمستقیم جزو اصحاب و سران فتنه بهشمار میرفت. خاتمی در این دوره هم سعی کرد که فضای آشتی و تقریب ایجاد کند و پیشنهاد آشتی ازسوی او، در آبان ۸۸، در فضای سیاسی قطبیشده آن زمان، با مخالفت تندروهای جنبش سبز و نیز خامنهای روبرو شد.
رأی او در انتخابات مجلس نهم نیز که با تحریم همهجانبه اصلاحطلبان روبرو بود، دوباره موج اعتراضی علیه او برانگیخت؛ اما او چون معتقد بود که برای جلوگیری از هجمه سنگین علیه نیروهای اصلاحطلب باید از آبرویش عبور کند، این عمل را به توصیه رفسنجانی انجام داد.
در انتخابات ۹۲ هم معلوم بود که او را رد صلاحیت خواهند کرد و به همین خاطر، حاضر به ثبتنام نشد و ابتدا از هاشمی و سپس از روحانی حمایت کرد که میتوان گفت بدون حضور او و فراخوانش برای شرکت در انتخابات و نقش تاریخی و یگانهاش در قانعکردن و قبولاندن به عارف برای انصراف از ادامه مبارزات انتخاباتیش، فرد دیگری بهجای روحانی به خیابان پاستور کوچ میکرد.
ج - هراسهای کارکردی
جدا از ریشههای تاریخی جدالهای خاتمی با نهاد رهبری، هراس از او به نقش و موقعیت فعلی او در ساختار روابط قدرت و جامعه نیز برمیگردد و بهخاطر همین نقش و موقعیت است که هرچند خاتمی سعی کرده که از گفتار قطبیشده پرهیز کند که گاه موجب ناراحتی و سرخوردگی هوادارانش نیز شده، اما علیرغم این، رشد هراس از او نهتنها کاسته نشده، بلکه افزایش یافته است.
۱– آلترناتیوی برای رهبری و یا مؤثر در تعیین آن
مهمترین هراسی که باعث ایجاد این محدودیتهای غیرقابل توجیه علیه خاتمی بهوسیله نهادهای اصولگرا و نهاد رهبری شده، به مسأله جانشینی آینده آیتالله خامنهای برمیگردد. خاتمی مزیتها و ویژگیهایی دارد که او را از این لحاظ برجسته میسازد و تخریب چهرهاش نیز با دشواری جدی روبروست.
از جنبه اقتصادی، او سیاستمدار پاکدستی محسوب میشود؛ علاوهبر این، دولت او در مقایسه با دیگران، از سالمترین دولتهای بعد از انقلاب محسوب میشود. مضاف بر آنکه از جنبه اقتصادی نیز بیشترین رشد اقتصادی در دولت خاتمی رقم خورده است. برخی اقدامات، ازجمله یکسانسازی نرخ ارز و نیز افزایش تولید محصولات نفتی و بیشترین جذب سرمایهگذاری خارجی نیز از دستاوردهای دولت خاتمی بهشمار میرفت.
او رابطه خوبی با روحانیت حوزه در قم دارد و نیز درمیان صاحبان سرمایه و نیز طبقه متوسط و گروههای نخبه علمی و فرهنگی دانشگاه، شخصیت سیاسی محبوب و قابل اعتمادی بهشمار میرود. عدم رغبت او به حضور در قدرت، هرچند از انگیزههای جنگندگی او میکاهد، اما درعمل، بهنوعی بر اعتماد جامعه به او، افزوده است.
همه این عوامل، با توجه به سابقه مدیریتی او در قوه مجریه و نیز رابطه خوبی که با بوروکراسی ایران دارد، از او شخصیتی ساخته است که پتانسیلهای رهبری را در او، در موقعیت کنونی که کاندیداهای در مظان رهبری یا از دور خارج شدهاند و یا اصولاً پذیرش مردمی ندارند و جانشینی آنها با چالشهای جدی روبرو خواهد شد، بسیار افزایش میدهد؛ زیرا هزینه نظام برای این تغییر و تحول در مقایسه با دیگر گزینهها، بسیار اندک خواهد بود.
حوادث دیماه و نحوه گسترش سریع آن، نشان داد که مردم بهراحتی پذیرای هر رهبری که مجلس خبرگان انتخاب کند، نخواهند شد. جدا از پتانسیل رهبری خاتمی، او در تشویق و ترغیب افکار عمومی برای انتخاب گزینههای دیگر به رهبری و نیز مخالفت با کاندیداهای رهبری اصولگرایان هم میتواند نقش مؤثری ایفا کند. جانشینی که با مخالفت گروههای مرجع روبرو شود، با دشواریهای زیادی روبرو خواهد شد. هدف نهاد رهبری و نهادهای امنیتی، آن است که این نقش را کور و بیاثر سازند. نقشههایی که تاکنون ناموفق بوده و سناریوهایشان کار نکرده است.
علاوهبراین، تعیین سیاستهای امنیتی برای بهحاشیه راندن او نیز همه در فضای افکار عمومی، بازتاب منفی داشته است.
۲– موقعیت در نظرسنجیهای داخلی و تأثیرگذاری در تشکلهای اصلاحطلب و حرکتهای انتخاباتی
ازجمله عوامل هراس از خاتمی، میزان نفوذ او در افکار عمومی است. در چند سال اخیر، درمورد شخصیتهای سیاسی، نظرسنجیهای متفاوتی انجام شده که در آنها خاتمی در صدر فهرست قرار داشته است. حتی تصمیم برای ممنوعالخبری و ممنوعالتصویری او، زمانی انجام گرفت که نظرسنجیهای گسترده و سراسری ازسوی یکی از نهادهای انقلاب، نشان میداد که او با فاصله زیاد از دیگران، در صدر قرار دارد. نقش خاتمی در انتخابات ۹۲ و ۹۶ و نیز انتخابات مجلس ۹۴، بیتردید از مؤثرترین نقشها بوده است. مضاف بر اینکه امروز خاتمی از معدود سیاستمدارانی است که درمیان دانشگاهیان از احترام و اقبال فراوانی برخوردار است. علاوهبر این، فقط خاتمی میتواند میان گروههای متنوع اصلاحطلب وحدت ایجاد کند و از تفرقه آنها جلوگیری بهعمل آورد. همچنین او و بنیاد باران، میتوانند برای انجام گفتوگوهای ملی بهمنظور یافتن راه خروج و غلبه برچالشهای کنونی، نقش محوری ایفا کنند. در حرکتهای انتخاباتی هم خاتمی میتواند موجهای بلندی ایجاد کند که نگرانی اصولگرایان را برانگیزد.
همه این موارد ذکرشده، برای نهادهای قدرت هراسبرانگیز است؛ زیرا برای آینده مورد نظر آنها، جریان خاتمی نمیتواند نقش و سهمی داشته باشد و آنها بهدنبال حذف کامل این موقعیتاند.
۳– احترام خاص بینالمللی
جدا از نقطه نظر داخلی، از لحاظ بینالمللی، بهویژه کشورهای اروپایی و نیز عمده کشورهای عربی همسایه نیز نگاه متفاوت و همراه با احترامی برای خاتمی قائلاند که این، سرمایه مهمی برای کشور محسوب میشود. از دید اروپاییها، مدل گفتاری خاتمی میتواند راهحلی برای غلبهبر چالش کنونی میان اسلام و غرب باشد. کشورهای عرب همسایه نیز سیاستهای مسالمتجویانه و غیرمداخلهای خاتمی را مورد پذیرش قرار دادهاند و سعی کردهاند که روابط بهتری با ایران بنا کنند و عقد قرارداد امنیتی میان ایران و عربستان سعودی در دوره خاتمی، حاصل و ثمره چنین نگاهی بود.
- نتیجهگیری:
قدرت سیاسی مستقر ایران، اکنون در مواجهه با چالشهای متعددی قرار گرفته است. در این میان، چالشهای درونی ساختار قدرت نظام و وضعیت رهبری آینده ایران، مهمترین دغدغه نهادهای قدرت است. در چنین فضایی، حضور خاتمی در صحنه سیاسی ایران، با دامنههای نفوذی که برشمرده شد، بهاصطلاح معروف، همچون فیلی در اتاق سیاست ایران قرار گرفته که نهادهای قدرت نمیتوانند نادیدهاش بگیرند؛ چنانکه تلاش برای حذف و تخریب چهره او نیز تاکنون ناموفق مانده است. در عین حال، گرایشات استژاتژیک جناحهای قدرت حاکم، میدانند که حذف خاتمی میتواند ظرفیتهای کنونی جمهوری اسلامی برای حل بحرانهای پیش رو را با مشکل اساسی روبرو کند و به قطبیشدن فضا بینجامد؛ امری که موجد دشواریها و چالشهای جدید خواهد شد.
خاتمی تاکنون سعی کرده با متانت و نرمش و انعطاف و با روشی آشتیجویانه و مصلحانه با حملات و نیز روشهای نامطلوب قدرت سیاسی حاکم برخورد کند؛ روشی که نهاد رهبری به آن پاسخ مثبتی نداده است. رهبر ایران حتی در بیمارستان حاضر نشد اجازه عیادت به خاتمی بدهد.
تجربه مناسبات کنونی جهان نشان داده است که نقل و انتقال مسالمتآمیز رهبری آینده و عبور از عقبه کنونی با هزینههای معقول، تنها با مشارکتدادن نظرات گروههای مرجع و افرادی مانند خاتمی امکانپذیر میشود. همچنان که حضور فیلی را در یک اتاق، نمیتوان نادیده گرفت، نهاد رهبری و گروههای اصولگرای مجلس خبرگان هم نمیتوانند موج تقاضاها و مطالبات گروههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و فکری برای تعیین رهبری آینده و سرنوشتشان را نادیده بگیرند.