نواصولگرایی، کشتی بحرانزده سیاست و رهایی از بارهای اضافی
شکست اصولگرایان درانتخابات ریاست جمهوری سال 96 شکستی معمولی نبود، شکستی بود که زلزله سنگینی در اردوگاه اصولگرایان بهراه انداخت و سبب شد که امواج بلند پرسشها و ابهامات خاکستری هواداران و سران از اردوگاه اصولگرایان از خلوت به جلوت اجتماعی سرازیر شود.
سوالهای اصولگرایان این بود: چرا انتخابات اینگونه شد؟ چرا جریان لیبرال به راحتی رای میآورند؟ چرا مردم خسته از رانت و فساد و آقازاده بازی و نجومی بگیران، دوباره به دولت اشرافی روحانی رای دادند و برای به قدرت رسیدن دوبارهاش در خیابانها رقصیدند؟ چرا باورها و ارزشها تغییر کرده است و چرا در نبردی برای تسخیر قلبها، ذهنها وباورهای اصولگرایان دائما شکست میخورد؟
این پرسشهای مهآلود و هجمه تلخ و تبلیغاتی شکست حیثیتی اصولگرایان که با همه قدرت و توان مالی، سیاسی و مذهبی به صحنه آمده بودند باعث شد قالیباف که ناقوس این خطر را شنیده بود، این بار درهیبت اصلاحطلبی برای اصولگرایان به انتشار نظرات و طرح پرسشهایی بپردازد، همانند تجدیدنظرهایی که اصلاحطلبان فعلی و چپهای خط امامی دیروز درسالهای بعد از بیرون رانده شدن از کانون قدرت انجام دادند.
قالیباف و جریانی که از او حمایت میکنند ملاحظات استراتژیکی برای آینده سیاسی خود و ایران دارند که چنین بیانیهای را صادر کرده و در آن طرح پرسش کردهاند و قطعا در جستوجوی تمهیداتی برای تحقق آن هم هستند اما این ملاحظات چه موضوعاتی را دربر میگیرد:
الف – آینده جانشینی رهبری
قالیباف و جریان حامی او که بخشهایی از گروههای سیاسی، نظامی و اقتصادی را شامل میشود، نگران وضعیت جانشینی هستند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که در حال حاضرهیچ کاندیدای قدرتمندی در اردوگاه آنها وجود ندارد که بتواند این موقعیت را بدون مواجهه با چالشهای بزرگ کسب کند. از سوی دیگر روحانی که سودای چنین امری را در ذهن دارد الان موقعیت استوارتر و محتملتری را درمیان گروههای مختلف اجتماعی برای کسب چنین مقامی داراست. تحقق چنین سودایی برای روحانی تیر خلاصی برای حیات سیاسی جریان حامی قالیباف به شمار میرود. لذا انسجام دهی و سازماندهی مجدد جریان اصولگرا همراه با تصویری نوین که قابلیت جذب مردمی آن افزایش یابد میتواند آنها را امیدوار به تاثیرگذاری بیشتر در پروسه انتخاب رهبر آینده کند.
ب- رهاسازی جریان جدید اصولگرایی از نیروهای بی ثمر و اضافه
تحولات انتخاباتی و نتایج آنها و تجربه کار در حوزه اجرایی به قالیباف یاد داده که بخشهایی از جریانات اصولگرا فقط بار اضافی در کشتی سیاست هستند که در مواجهه با بحران برای نجات کشتی از غرق شدن باید این بارهای اضافی را به بیرون پرتاب کرد. آنها نه توان بسیج مردمی و سازماندهی دارند و نه گفتار جذاب و فقط میخواهند از حاصل کار دیگران استفاده کنند. جبهه پایداری و موتلفه اسلامی، بخشهایی از روحانیت وجریانات اصولگرا فاقد توانایی برای جذب آرا مردم هستند و درگذشته نیز فقط با کارت بازی دیگران مانند شورای نگهبان به قدرت رسیدهاند و در یک رقابت عادلانه شانسی برای قدرتگیری ندارند. بنابراین آمادهسازی جریان جدید باید به گونهای باشد که در این نوع رقابتها برنده شوند و این سازوکار جدیدی میخواهد.
ج- تقاضای مردم برای مدیران اجرایی قدرتمند
از دید جریان قالیباف مردم به جریانات سیاسی چندان روی خوش نشان نمیدهند بلکه برای عموم مردم و جامعه شخصیت مقتدری که بتواند با سرعت و قدرت با موانع مواجه شود مهم و قابل پذیرش است. مردم از مدیران واداده و منفعل و شعاری و اتوپیایی فاصله گرفتهاند. مدیرانی که در واقع توسط دیگران اداره میشوند و خود توان مدیریتی ندارند و یا در هنگام انجام کار اجرایی آنچنان آرمانگرا و شعاری میشوند که نمیتوانند کار را به سرمنزل مقصود برسانند.
دو رقیب انتخاباتی قالیباف یعنی جلیلی در سال ۹۲ و رییسی در سال 96 واجد چنین خصوصیتی هستند و یا مانند روش کار جلیلی در مذاکرات هستهای آنچنان شعاری عمل میکند که نمیتواند مذاکرات را به سرانجام برساند و یا مانند رییسی فاقد خصوصیت اقتدار و کاریزماتیک برای هدایت جریانها هستند.
به همین خاطر هم قالیباف معتقد است باید پایگاههای رایاش از گروههای سنتی به طبقه متوسط هم گسترش یابد و این محتاج آن است که مدیریت و توان اجرایی خود را به نمایش بگذارد و در مورد مسایل ایدئولوژیک کمتر سخن بگوید . باید مردم قبول کنند که دغدغه مدیر حل مشکل آنهاست.
و– فاصلهگیری از رهبری روحانیت
در دیدگاه قالیباف رمز پیروزی و تداوم انقلاب و نظام تکیه بر شور و انگیزه جوانان و فداکاری آنها تصویر گردیده است و لذا تلویحا روحانیت و اشرافیتی که در این مسیر و بهتدریج برآمده و بر قدرت چمباتمه زده است را مانع تحول میداند و تاکید میکند که منتظرِ اقداماتِ از بالا به پایین در جریانِ اصولگرایی نباید بود زیرا تحلیلِ رفتارهایِ پس از انتخاباتِ نشان میدهد که تصمیمگیری در این مورد در رأسِ جریان همچنان دچارِ اختلال است. او دوباره تاکید میکند که برای ادامه راه نیز چارهای جز تکیه بر جوانان در انجامِ کارهایِ بزرگ و ماندگار وجود ندارد.
و- سرمایه گذاری بر روی ناکامی دولت
تحلیل جریان قالیباف از اوضاع و احوال داخلی و منطقهای این است که ساختار دولت توان تحقق وعدهای خود به ویژه در حوزه اقتصادی در حل مساله اشتغال و تولید را ندارد و بهخاطر همین هم با متوسل شدن به حاشیههای سیاسی میخواهد توجه افکار عمومی را از ضعف و ناکامیهایش منحرف سازد. بنابراین همانطور که درانتخابات بر روی طبل ناکارآمدی و مساله معیشت و اشتغال می کوبید. اکنون نیز باید همین مسیر را ادامه داد . چون در زمان به بن بست خوردن دولت نیروی رقیب با شعار و سازماندهی منسجم و تجربه کار اجرایی میتواند در افکار عمومی برنده شود.
این سخنان با واکنش تند بخشهای سنتی اصولگرایان روبرو شد که احساس میکنند خطوط پنهان پشت بیانیه را دریافتهاند و به قالیباف تاختهاند. حسن کنعانی مقدم از اعضای جمنا گفته شائبه در تفکر و اندیشه اصولگرایی موجب حذف روحانیت از جریان اصولگرایی خواهد شد.
وی تاکید میکند که برخی ایده عبور از اصولگرایی را مطرح میکنند که منظورشان اصولگرایی بدون روحانیت یا بدون جامعتین است. او گفت این یک تفکر انحرافی است و میخواهد روحانیت را از صحنه سیاسی کشور خارج کند. کریمی نماینده انجمنهای اسلامی بازار نیز این تفکر را جریانی افراطی دانسته که میخواهد به سرعت به نتیجه برسد.
به هرحال علیرغم مقاومتهای بخشهای سنتی اصولگرایان و روحانیت عضو آن، انتخابات 96 پروسه پوستاندازی و انشقاق این جریان را سرعت بخشیده است. الزامات زمانه هیبتی جدید در سیاست میطلبد که هسته سخت اصولگرایان نه مایلند و نه توان آن را دارند که با تحولات جدید همراه شوند.