«داستانهای تیرگان» در تورنتو
تیرگان ۲۰۱۷ در شهر تورنتو شبیه ایرانی بود که انقلاب اسلامی را تجربه نکرده باشد. سر برمیگرداندی سمت موج جمعیت ــ میگفتند ۱۵۰ هزار نفر برای شرکت در این فستیوال سهونیم روزه میآیند ــ یک سمت خانمی با حجاب مرسوم میدیدی و آن طرف جوانی به کشیدن ماریجوانا ایستاده بود. کمی دورتر، خانوادهای با بچههایشان نشسته بر چمن مصنوعی، بستنی سنتی ایرانی یا فالوده شیرازی میخوردند و پشت سرت دو غرفه کتابفروشی بود و روبهرویت موسیقی سنتی اجرا میکردند.
در ۳۳ سالگیام، عاقبت همه چیز دست به دست هم داد تا راهی تورنتو شوم. چند دیدار فامیلی همراه شد با حضور نشر نوگام با نسخه چاپی «سهگانه مقاومت»، ترجمه تازهمنتشرشدهام از سه نمایشنامه آریل دورفمان، و تمامی اینها روی هم به من چراغ سبز داد تا بعد از سه سال و اندی، هزینه کربنی سنگین پروازی طولانی را قبول کنم و راهی تورنتو شوم ــ فاصله ونکوور تا تورنتو نزدیک به ۴۴۰۰ کیلومتر است، انگار از تهران بلند شوی و بروی لندن بروی.»
آنچه خواندید از یک اصل نگارش داستانی استفاده میکند ــ البته ممکن است ژانر مشخصی از نگارش داستانی مخالف آن باشد ــ یعنی خواننده بهسادگی تمام باید در هر لحظه روایت بداند چه کسی، کجا، شاهد چه چیزی است. بگذارید توضیح بدهم:
راوی خودم هستم، یک مترجم مقیم ونکوور، مکان جشنواره تیرگان در شهر تورنتو به سال ۲۰۱۷ میلادی است و مشاهداتم هم توی متن قید شده است. ولی وقتی هفتهها پس از بازگشت از تورنتو، به خواندن سه نسخه چاپی «داستانهای تیرگان» منتشره به سالهای ۲۰۱۱، ۲۰۱۵ و ۲۰۱۷ میلادی مشغول بودم، آنچه نیافتم همین اصل نگارش بود.
نسخههای چاپی «داستانهای تیرگان» بهجای اینکه بیانگر جشنوارهای ادبی باشند، فقط تعدادی داستان پراکنده از نویسندههای مختلف هستند که کنار هم گرد آمدهاند. روند کتابها هم نه تنها رو به پیشرفت نیست، بلکه در این سه جلد هرچه جلوتر میروید، از کیفیت داستانها کاسته میشود و حقیقت را بخواهید، همان جلد نخست را بخوانید، همت کافی کردهاید و میشود از خواندن دو جلد دیگر بهکل صرفنظر کرد.
البته شاید دلیل این پراکندگی به خودِ ایرانیهای خارج کشور برگردد که بیش از جامعهای منسجم و متصلبههم، تبدیل شدهاند به جزیرههایی دورافتاده از هم. من شاید بدانم در محدوده مترو ونکوور (یعنی ۲۱ شهر جنوب استان بریتیش کلمبیا) و در سواحل غربی کانادا چه خبر است ــ جایی که بیش از ۴۴ هزار فارسیزبان در آن زندگی میکنند ــ ولی ابدا نمیدانم، یا خبردار نمیشوم، در تورنتو چه میگذرد. برای همین عجیب نیست تا همین تابستان گذشته نمیدانستم جشنوارهای به نام «تیرگان» هر دو سال یک مرتبه در شهر تورنتو برگزار میشود و صد البته، بزرگترین گردهمایی ایرانیان خارج از کشور است. وقتی متوجه وجود تیرگان شدم که ناشرم از من خواست در غرفهشان حاضر شوم و کتابم را به خوانندگان معرفی کنم.
ولی وقتی در جلسه مسابقه داستاننویسی تیرگان امسال به صحبتهای فرشید ساداتشریفی گوش میکردم، در کمال تعجب متوجه شدم میان داستانهای برگزیده سال ۲۰۱۷ فقط سه اثر از نویسندگان خارج کشور است ــ کتاب سال ۲۰۱۷ قطورتر از دو جلد دیگر، در ۳۵۱ صفحه و شامل ۳۸ داستان کوتاه است. بعد از پایان جلسه معرفی داستانهای برگزیده، وقتی به سه جلد کتاب دسترسی پیدا کردم، تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم در این سه کتاب حتی اصول ساده انتشار کتاب رعایت نشده است، بهعنوان مثال، دو جلد نخست را نشر گردون در آلمان منتشر کرده، اما جلد سوم را کدام ناشر عرضه کرده است؟
مسابقه داستاننویسی تیرگان بیش از شش سال سابقه دارد، ولی هنوز یک وبسایت یا یک وبلاگ ساده هم ندارد. فهرست برندگان امسال را در اینترنت نمیتوانید پیدا کنید. وقتی عکس کتاب امسال را در صفحه اینستاگرامم منتشر کردم، چند پیام دریافت کردم و افراد دنبال این بودند بدانند آیا نامشان در فهرست برندهها آمده است یا خیر. درحقیقت، در خود جشنواره تیرگان هم کتابها را راحت پیدا نمیکردید. در جلسه مسابقه امسال، کتابها فروخته نمیشدند. باید بعد جلسه میان غرفهها میگشتید و میپرسیدید تا بالاخره یک نفر نشانتان بدهد کتابها کجا برای فروش عرضه شدهاند.
ولی تمام دلسردیام از این مسابقه داستاننویسی در این خلاصه نمیشود. بگذارید بیشتر توضیح بدهم.
تیرگان، بینیاز از استانداردهای مرسوم
«داستانهای تیرگان» خود را از حداقل استانداردهای مرسوم آمادهسازی یک مجموعه داستان مشترک هم بینیاز میبیند. بهعنوان مثال، نام نویسندههای داستانها را میبینی، ولی نویسنده به تو معرفی نمیشود، نمیدانی صاحب این نام کجای دنیا زندگی میکند و اگر خودت شخصا با نویسنده آشنا نباشی، نمیدانی پیشتر چه نگاشته است. این قواعد بهشکلی محدود در جلد اول این مجموعه رعایت شده است، مثلا گفته میشود برنده جایزه کجا زندگی میکند، هرچند معرفی نمیشود، ولی در دیگر جلدها این موضوع رعایت نشده است. اگر داورها را شخصا نشناسی، کتاب درباره داورها هم اطلاعات چندانی نمیدهد، چون ظاهرا فرض بر این است که تویِ خواننده الزاما همهچیز را از پیش میدانی، در نتیجه لازم نیست بدانی پیشینه افراد چیست.
ولی آنچه بیش از همه تکانم داد حرفی بود که ساداتشریفی در انتهای صحبتهایش در جلسه تیرگان زد. او گفت برای معرفی این مسابقه داستاننویسی بیشتر از همه از اپ تلگرام بهره بردهاند و همین سبب شده است تا بیش از همه، داستانهایی از داخل ایران به دستشان برسد. ولی پیشاپیش گفت منتظر رویدادهای خارقالعاده سیاسی یا جنسی نباشید، در داستانها از این موارد خبری نیست. در حقیقت، وقتی کتابها را میخوانید، این سوال به ذهنتان میرسد که چرا این سه جلد داخل ایران منتشر نشدهاند؟ آخر از نظر موارد سانسوری مرسوم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشکلی ندارند، نه بحث سیاسی کردهاند، نه جنبههای جنسی دارند، نه حتی از مرزها روایتگری مرسوم داستان کوتاه ایرانی جلوتر رفتهاند.
هر سه جلد کتاب درنهایت با یک دعوت به شرکت در نوبت بعدی این مسابقه تمام میشوند. میشود امیدوار بود در تابستان ۲۰۱۹، تورنتو مسابقه جدیتری برای داستان کوتاه فارسی برگزار کند، مسابقهای که دربرگیرنده نویسندههای متنوعتر و داستانهایی حداقل خواندنیتر باشد.