آنجا که مرگ در کمین زندگی است
دو روز پیش (۲۴ خرداد) یک جوان کولبردر منطقه سردشت، با شلیک مستقیم ماموران نیروی انتظامی کشته شد. انتشار این خبر به همراه تصویری از جنازه او در شبکههای اجتماعی از جمله توئیتر بازتاب گسترده ای بههمراه داشت.
شبکه حقوق بشرکردستان با اعلام این خبر، گزارش کرده است: « نیروهای مرزبانی در منطقه بیتوش ازتوابع سردشت تعدادی از کولبران را هدف تیراندازی قرار داده که به دنبال آن یک کولبر به نام «سیروان عزیزی» اهل دولتانچک سردشت براثر اصابت گلوله کشته شده است.
در گزارش منتشر شده آمده است: «این کولبر حامل چندین کارتن سیگار بوده و از فاصله نزدیک هدف تیراندازی ماموران قرار گرفته است. نیروهای مرزبانی بعد از قتل این کولبر از محل گریخته و پیکر این جوان را بە حال خود رها کردەاند.»
جنازە این کولبر مدتی بعد به وسیله دیگر کولبران و اهالی منطقه از کوهستان به پزشکی قانونی سردشت منتقل شده است.
حسین احمدینیازـ حقوقدان همزمان با انتشاراین خبر، با ارسال گزارشی کوتاه از یک سفر دو روزه با کولبران آنچه را دیده و شنیده برای «ایران اینترنشنال» ارسال کرده است.
«زمان خاصی برای كولبری تعريف نشده، شب، نيمهشب، صبح يا ظهر يا غروب، هر ساعتی از شبانهروز میتواند برای کولبر باشد. فقط مهم اين است كه در كمين ماموران نباشی، گرما و سرما ندارد. حتي ماه رمضان باشد و زبانت هم روزه باشد مثل كاك رحمان، كاك علي، كاك صديق و... كه همگی روزه هستند ترجيح میدهند با زبان روزه كولبری كنند. اينجا يكی از معابر مهم كولبری است. بالاتر از هورامان و نزديك روستاي كماله، گردنهی تته و به سمت خورمال كردستان عراق.
قريب به شش تا هشت ساعت پياده روی در كوه با كولهای حداقل سی كيلويی، زمان كاری يك كولبر خواهد بود. البته به شرطی كه در کمين قرار نگيری چون انتظار عبور از كمين زمان كاری را به بالای ده ساعت میرساند. مسيری را با آنها طی میكنم، بسيار سخت و خطرناك است. بعد از يک ساعت عبور از مسيرهای پر پيج و خم به يك «هوار» میرسيم، هوار به منطقهی ييلاقی كشاورزان هورامان در ارتفاعات گفته میشود، تجمع دوباره كولبران را میبينم، اين تجمع براي نفس تازه كردن است، در كنار هر انسان يك گونی نارنجی رنگ ميبينی كه بار كولبر در آن قرار میگيرد، لذا شما مسيری از گونیهای نارنجی رنگ را مي بينی كه در حال حركت هستند. احوالپرسی بين آنها شروع میشود ، آنچه جالب است لبان خندان همهی كولبران است.
در اين چند روز و در اين فواصل، هرگز غم و نا اميدی در چهرهی كولبران نديدم، شكوه و انتقاد از ستم وارده به آنان همواره در كلامشان هست اما غم نيست. اين برايم خيلي جالب بود. در گردنهی تته، كه مرتفعترين نقطهی كوههای هورامان است و مسير مريوان به پاوه قلمداد میشود، قهوه خانهای وجود دارد كه كولبران و مسافران گذری به سمت پاوه، درآنجا توقف كوتاهی میكنند، كباب اين قهوه خانه و چای آن در اين ارتفاعات واقعا میچسبد، يكی از كولبران را برای گفتوگو انتخاب كردم. از خودش تعريف میكرد، در تهران كار پخت پيتزا میكرد، اما به علت داشتن سه بچه و سختی اجاره خانه و دوری از وطن، مجبور به برگشت به مريوان بوده واكنون برای امرار معاش مجبور به كولبری است.
هر بار كيليويی بين ۵هزار تا ۵ هزار و ۵۰۰ تومان دستمزد دارد، روزانه حداقل شش تا هشت ساعت را كوهپيمايی میكند، بهشدت كمر درد دارد، گوشی موبايلش را روشن میكند و تصاوير ام.آر .آی پشتش را نشانم میدهد، میگويد: «مهرههای كمرش آسيب ديده، بايد برای درمان كمردردش به تهران برگردد، كاك حسين كولبر، گونههای سرخی داشت، بسيار سرحال و شاداب، از غم دنيا جز ستم كولبری هيچی نداشت حرفهایش را که زد، پس از خداحافظی به سمت معبر كولبری رفت. انگار با اين اشتياق به سمت بهشت برين میرود، خيلی برايم جالب بود، در تهران با اين همه امكانات بسياری از مردم با داشتن توان مالي بسيار بالا ،افسرده هستند و هرگز دل خوش اين كولبر را ندارند اما اين كولبر عليرغم تمامی ستمهايی كه بر او میرود، دل بسيارخوشی دارد، نمیداند افسردگی چه معنايی دارد، كمر دارد و پا درد بهخاطر كولبری دارد اما افسردگی ندارد. به مسير اول كولبری بر میگردم، بعد از عبور از هوار، مسير پر پيج و خم تته شروع میشود، توان راه رفتن ندارم كوه سختی خود را دارد، هر آن احتمال سقوط به ته دره وجود دارد، همچنانكه در پروندهای كه در بانه داشتم كولبران در كمين قرار گرفته بودند كه در حين فرار به ته دره سقوط كرده بودند و چند نفر از آنان كشته شدند.
كاك محمود قريب به ٧٥ سال سن دارد، عبيد هم ۱۵ ساله است. عبيد پس از اتمام امتحانات و تعطيلی مدارس، اوقات فراغت خود را به كولبری اختصاص داده. او از اجبار كولبری صحبت میكند و ناله از فقرمالی، كاك محمود لبخندهای قشنگی بر لبان دارد، خدا را شاكر است اما میگويد چه كنم مجبور به كولبری هستم . كنار كاك محمود، سبحان است ۳۰ سال دارد. فقط از تير اندازي و در كمين افتادن گلايه دارد.
سبحان میگوید: «هفته گذشته به دو كولبر ديگر تير اندازی كردند». از نگاه او اين معبر كولبری بهتر از ساير معابراست. میگوید: «اينجا كمتر كشته مي شويم » راه را من به سختی طی میكنم و در جلو انبوهی از كولبران نارنجی را میبينم، مسير را بعد از يک ساعت ادامه داده و در توقفگاه دوم كولبران تغيير مسير میدهم به سمت جادهی گردنهی تته راه میافتم بعد از نيم ساعت به مسير اصلی جاده میرسم.
سوار ماشين میشوم و به سمت روستای اورامان تخت بر میگردم بعد از بيست دقيقه به معبر تحويل بار كولبران میرسم. انبوهی از گونیهای نارنجی، اسب، تويوتا وانت تریاف و كولبران خسته و شاد.
اين گروه تازه رسيده اند ، يكي كاغذي بهدست دارد و اسمها را میخواند و به هر كدام مبلغی بابت كولبری پرداخت میكند، بيشتر گونیهای نارنجي را سيگار تشكيل میدهد، از آن فردی كه کاغذ بهدست دارد سوال میپرسم: چه اطمينانی وجود دارد كه كولبر بار را تحويل دهد و در ميانه راه تغيير مسير ندهد ؟ او اين سوال را بیخود میداند و از اعتماد ، ايمان و صداقت كولبران صحبت میكند ، میگويد: شايد كولبران براي امرار معاش مجبور به كولبری باشند، اما شرافتمندانه زندگی میكنند ، حلال و حرام را مي دانند و صداقت شرافت آنهاست. گفتههای او برای من زيبا و قابل تحسين بود . دور و برم پر از كولبر است كولبری در اينجا مرگ درکمین زندگیاست. چون هر آن احتمال تيراندازی عليه آنها وجود دارد، يا روی مينهای زمينی بروند يا از ترس كمين به دره كوستان سقوط كنند».