آنها که دوست دارند خبرنگار شوند
خیلیها فکر میکنند خبرنگاری شغلی است هیجانانگیز و لذتبخش؛ این در حالی است که به گفته بیشتر مطبوعاتیها، این حرفه متزلزل با فراز و فرودهای بسیار و ترسهای فروخوردهای چون غم نان، نبود امنیت شغلی و بازنشستگی و مشکلات بسیاری همراه است. اما با این وجود، چرا همچنان بسیاری از جوانان، علاقهمند ورود به تحریریه روزنامهها و خبرگزاریها هستند؟
ایراناینترنشنال این پرسش را با تعدادی از روزنامهنگاران ساکن تهران درمیان گذاشته است که در ادامه پاسخها را میخوانید:
پرویز براتی میگوید:
«باید به تفاوت بار معنایی دو واژه خبرنگاری و خبرنگار در ذهن مردم ایران اشاره کنم. خبرنگاری در ایران هنوز شغلی آبرومند و معصومانه تلقی میشود؛ بهمحض اشاره به عنوان خبرنگاری، واژههایی چون حقیقتگویی، افشاگری، سرسختی و تیزبینی به ذهنها متبادر میشود. ولی کافی است در جمعی بگویید خبرنگارید. بلافاصله به شرایط امروز ایران الصاق میشوید و پس از آنکه از نگاه ترحمآمیز حاضران خلاصی پیدا کردید، متهم میشوید به سازشکار بودن و کتمانکننده حقیقت و جالب اینجاست که این عده، خصوصاً اگر بفهمند شما خبرنگار اصلاحطلب یا مستقلید، بلافاصله جملاتی شبیه به این بر زبان می آورند: شماها که نمیتوانید حقیقت را بنویسید! از همینرو معتقدم خبرنگاران در ایران قومی محنتزده با قامتی خمیده زیر بار فشارها و مشکلاتاند؛ از سانسور گرفته تا فشار و تحقیر و آزار و تهدید. میتوانید به همه اینها، شرایط اسفبار اقتصادی را هم اضافه کنید.»
هومان دوراندیش میگوید:
«با تلگرام و اینستاگرام، روزنامهنگاری دیگر آن امتیاز و پرستیژ نیمه دوم دهه ۷۰ تا اواخر دهه ۸۰ را ندارد. البته این نظر من است، ولی روزنامهنگاری در جامعه هنوز یک کار باکلاس محسوب میشود؛ البته الان دیگر خیلیها میدانند که این کار، پول چندانی ندارد. فضای سیاسی هم که بسته است. وقایع مهم سیاسی هم بازتاب چندانی در مطبوعات ندارند، مثلاً اعتراضات دیماه یا همین اعتراضات فعلی. همه این چیزها موجب شده که بسیاری از مردم، روزنامهها را آینه تحولات جامعه ندانند.
اینکه روزنامه «سازندگی» و تاحدی هم «اعتماد» تلاش میکنند «مجله روزانه» باشند، دلیلش همین است که شبکههای اجتماعی در اینترنت، اعتبار خبری سابق روزنامهها را از بین بردهاند. ضمناً صفحات روزنامههای «سازندگی» در طول هفته و «اعتماد»، عمدتاً در روزهای پنجشنبه، اگرچه مجلهوار بسته میشوند، ولی تقریباً یک مجله روزانه غیرسیاسیاند، چون پرداختن جدی به سیاست داخلی ممکن نیست. بنابراین بهتر است بوی زندگی و ادبیات و سینما و این جور چیزها بدهند و شاد و چشمنواز باشند.»
فرزانه تهرانی میگوید:
«هرچند در ایران روزنامهنگاری همراه با محدودیتها و دستمزدهای اندک است، اما هنوز این حرفه برای بسیاری از جوانان در ایران جذابیت دارد. در ایران دسترسی به افراد خاص، مانند هنرمندان یا مسؤولان کشور بهراحتی ممکن نیست. بنابراین هنوز این ویژگی به زندهماندن حرفه روزنامهنگاری کمک میکند. با این حال، نباید از نظر دور داشت که در ایران تهیه و انتشار خبر با محدودیتهای زیادی همراه است و پردهبرداری از درصد قابلتوجهی از پشت پردهها، جرم محسوب می شود. در ایران، حجم اخبار محرمانه بسیار بالاست و این محرمانگی مانند زنجیری، دستان تهیهکنندگان اخبار را بسته است.»
امید توشه میگوید:
«نسبتبه زمانی که ما در دوره اصلاحات روزنامهنگار شدیم، جوانان علاقه کمتری دارند که وارد فعالیت رسانهای و بهخصوص مکتوب شوند. گسترش شبکههای اجتماعی و ضریب نفوذ اینترنت نسبتبه دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، باعث شده اگر کسی خواهان اثرگذاری اجتماعی و یا فعالیت خبری باشد، الزاماً آن را از طریق فعالیت در رسانههای رسمی دنبال نکند. یکی از دلایل دیگر کاهش میل به فعالیت رسانهای این است که لاغر ماندن بودجه رسانهها و ثابت ماندن میزان دستمزد خبرنگاران در سالهای متمادی، آنها را دچار مشکلات مختلف کرده و از جذابیت فعالیت در این حرفه کاسته است.»
امیر کلهر میگوید:
« در ایران اکثر آدمها ولع دیدهشدن دارند و خیلیها فکر میکنند با روزنامهنگار یا خبرنگار شدن، میتوانند دیده شوند. این بخشی از قضیه است و بخش دیگر از این قرار است که برای خیلیها که دوست دارند وارد شغل خبرنگاری یا روزنامهنگار شوند، این شغل، جذاب و دوست داشتنی است. اما بعد از مدتی که وارد این شغل می شوند، آن را بهخاطر حقوق پایین، نداشتن امنیت شغلی، ساعت کاری زیاد و خیلی چیزهای دیگر، رها میکنند و از این کار بیرون میروند.
هر فردی که وارد شغل خبرنگاری میشود، در ابتدا میخواهد که همهچیز را اطلاعرسانی کند و از درد و مشکلات مردم بنویسد. فکر میکند که میتواند دنیا را تغییر دهد، اما بعد متوجه میشود که در این شغل، خبرها فروخته میشوند، نشستهای خبری با زد و بند و بهصورت فرمایشی برگزار می شوند و هر رسانهای با نهاد یا فرد خاصی زد و بندی دارد و نمی تواند خبر منفی علیه او کار کند. به بیان دیگر، بعد از مدتی خبرنگار دچار سرخوردگی میشود و این هم یکی از دلایلی است که خبرنگاران تازهکار را مأیوس میکند.»
سمیه نصرتی میگوید:
«عمدهترین دلیل گرایش جوانان به فعالیت خبری، حس و ذهنیت آنهاست که فکر میکنند شغل خبرنگاری کلاس اجتماعی دارد. از طرفی جوانان بهدنبال آگاهیبخشی در سطح جامعهاند و یکی از مؤثرترین راههای دموکراسی را آگاهیبخشی میدانند که از طریق این شغل، میخواهند به این هدف برسند. تلاطمهای موجود و خاص در کشور، بهعنوان یکی دیگر از دلایل گرایش جوانان به عرصه خبررسانی به شمار می رود. این حرفه همچنین بستری است برای فراهمشدن موقعیت سیاسی و اجتماعی در جامعه برای افراد بهعنوان افرادی آگاه و نیز یکی از راههای رسیدن به لایههای فوقانی قدرت و به تبع ثروت و در نهایت، یکی از راه های اخذ گرینکارت و اقامت در خارج و رسیدن به پرستیژ اجتماعی است.»