تحقیقات تازه در تاریخ اسلام
«خوره کتاب» ستون هفتگی کتاب در وبسایت ایران اینترنشنال است و پیگیری آنچه در دنیای کتاب گذشته است. خوره کتاب اما قرار نیست فقط ستون اخبار باشد. در این بخش از آن چیزی مینویسیم که خودمان میخوانیم و دوست داریم با شما به اشتراک بگذاریم. اگر شما هم میخواهید با ما در این تجربه شریک باشید با نویسنده ستون تماس بگیرید و کتابها، یادداشتها و خبرهای خود را ارسال کنید. همچنین در رسانههای اجتماعی با هشتگ #خوره_کتاب با ما همراه باشید و نظرات خود را بنویسید.
اسلام چگونه پدید آمد؟ آیا از نظر تاریخی میتوان وجود پیامبر اسلام را اثبات کرد؟ آنچه از صدر اسلام میدانیم تاریخ است یا مجموعهای از داستانسرایی؟ آیا در دنیای معاصر میتوان اسلام را نجات داد؟ این تنها گوشهای از پرسشهای بنیادینی است که کتابهای تازه اسلامپژوهشی نشر فروغ در آلمان سعی در پاسخگویی به آنها دارند. عناوین این مجموعه کتاب «آغاز اسلام»، «از بغداد به مرو»، «امالکتاب»، «یکتاپرستی و زبان خشونت»، «آغاز ستایش علی» و «قرآن بدون محمد؟» را شامل میشود.
اکثر این کتابها بر پایه پژوهشهایی است که موسسه آکادمیک اسلامشناسی اِناره در آلمان انجام داده است. اناره را چند استاد دانشگاه آلمانیتبار در شهر زاربروکن آلمان در سال ۲۰۰۵ تاسیس کردند. اساس کار این موسسه پژوهشی به چالش کشیدن اصالت و اعتبار تاریخی روایات اسلامی است.
این کتابها عموما سوالاتی ساده مطرح میکنند، اما پاسخهایی که به این سوالات داده میشود میتواند مناقشهبرانگیز باشد؛ سوالاتی مانند اینکه از سال ۶۱۴ تا ۶۲۸ میلادی شبهجزیره عربستان، فلسطین و مصر به دست ساسانیان، حکومتی با دستگاه دیوانسالاری قدرتمند و بسیار منظم، افتاد. اما در هیچ جای این دستگاه دیوانسالاری گزارش نشده یک جنبش نوین دینی در منطقه حجاز ظهور کرده است، یا چرا معاویه، بهعنوان نخستین حاکم عرب، در سنگنوشتههای خود از علامت صلیب استفاده میکند و تاریخنگاری او هجری یا چیزی مشابه آن نیست؟ این کتابها میپرسند بهجز سیرهها و روایات اسلامی، چه سند معتبری از پیامبر اسلام و دین نوظهورش موجود است؟ حتی در بخشی از پژوهشها مطرح شده است که روایات قرآنی در اساس یک گفتمان است، میان شاخهای از مسیحیت که عیسی را پسر خدا نمیدانستهاند و مسیحیت تثلیثی و یهودیان بوده است، که بعدها در دستگاه سیاسی خلفای عباسی بهعنوان کتاب مقدس دین اسلام جلوه میکند. در این شماره خوره کتاب سراغ کتابهای تازهای از همین مجموعه میرویم که هرکدام یکی از این مسایل مناقشهبرانگیز را مطرح کردهاند.
محمد ابن عبدالله که بود؟
این سوال یکی از پرسشهایی است که در کتاب «چگونه مسلمان شدیم؟» نوشته آرمین لنگرودی مطرح شده است. «چگونه مسلمان شدیم» خود را پژوهشی مستند در تاریخ پیدایش و گسترش اسلام معرفی کرده است. آرمین لنگرودی در کتابش روشهای تاریخشناسانه مبتنی بر کتب تاریخی سدههای اولیه گسترش اسلام مانند تاریخ طبری را بهدلیل فاصله زمانی بیش از دو سده با ظهور اسلام نادقیق میخواند و روش کارش را براساس اسناد و یافتههای باستانشناسی استوار میکند، براساس یافتههایی مانند سکهها، سنگنوشتهها و کتیبههایی که میتوان تاریخ ساخت و نقش زدنشان را با تقریبی نزدیک تایید کرد.
یکی از فصول کاربردی کتاب بخشی است که نویسنده با پژوهش درباره بعضی از مفاهیم کلیدی اسلام مثل بهشت، پل صراط، قرآن و حجاب، میان این مفاهیم و آنچه از ادیان قدیمیتر مثل یهودیت، آیین زرتشت و مسیحیت به دست آمده است مشابهتهایی مییابد و مدعی میشود بسیاری از مفاهیم و اسطورههای کلیدی اسلام برگرفته از دیگر ادیان و مذاهب شبهجزیره عربستان و خاورمیانه است. در یکی از فصول اصلی کتاب، آرمین لنگرودی درباره نام «محمد» کاوش میکند و با اسناد تاریخی و همچنین مثالهای متعددی از انجیل و قرآن به این نتیجه میرسد که ممکن است محمد نه نام یک فرد، بلکه صفتی متعلق به پیش از اسلام و دوران مسیحیت و بهمعنای «بهترین» باشد، که ریشهاش را میتوان در سکههای باقیمانده از شهر باستانی «اوگاریت» در سواحل شرقی سوریه پیدا کرد، شهری که ۱۳ قرن پیش از میلاد مسیح نابود شد.
کتاب «چگونه مسلمان شدیم؟» بر پایه شک استوار است. شک به آنچه درباره پیدایش اسلام گفته شده و بهعنوان حقایق مسلم پذیرفته شده است. نویسنده با ادعاهایی که مطرح میکند دست به متزلزل کردن مفاهیم بنیادین تاریخ اسلام میزند و میان تاریخ و اسطورهها و اسناد بهجامانده برای مفاهیم اصلی مابهازایی نمییابد. گرچه کتاب ۲۶۰ صفحه است اما در همین حجمِ بهنسبت کم سوالهای بزرگی مطرح میکند که نیاز به راستیآزماییهای بیشتر و البته تحقیق گستردهتر دارد.
نگاه درونی به اسلام
کتاب «مغاک تیره تاریخ» با تیتر فرعی «اسلام چگونه پدید آمد؟» نوشته محسن بنائی تازهترین کتاب از مجموعه کتابهای واکاوی تاریخ اسلام است که به همت نشر فروغ به بازار آمده است. «مغاک تیره تاریخ» اما با بیشتر کتابهای این مجموعه تفاوتهای اساسی دارد و بهجای بررسی ریشههای تاریخی اسلام براساس شواهد بیرونی مانند یافتههای باستانشناسی، تاریخ اسلام را بر مبنای منابع موجود از تاریخ این دین نقد میکند. بنائی در مقدمه کتاب این پرسش را مطرح میکند که اگر هستی سیرهنگاران و تاریخنویسان صدر اسلام و تاریخنویسی سنتی شاخههای مختلف اسلام پذیرفته شود و در پژوهشی دانشگاهی سنجیده شود، آیا اندامهای آن با یکدیگر همخوانی خواهد داشت؟ بر همین اساس، نویسنده میکوشد با مقایسه و بررسی آنچه تاریخ موثق اسلام خوانده میشود به تناقضهای این تاریخ پی ببرد.
بنائی همچنین چند کلیدواژه قرآنی مانند بتها، مشرکان و مسلمانان را با سیرهها مطابقت میدهد و مثلا با بررسی واژه مشرکان به این نتیجه میرسد که احتمالا مشرکان نه معادل بتپرستان، که هممعنی شاخهای از مسیحیان است که عیسی را خدا میخواندند.
نویسنده معتقد است قرآن بیش از آنکه مانند عهد عتیق یا عهد جدید کتابی منسجم باشد، چیستانی است با استخوانبندی نیمهکاره که با سیرهنویسی به هم متصل شده است. در حقیقت، برخلاف تورات و انجیل، آنچه به قرآن سروشکل میدهد نه خود کتاب، که حواشی نگاشتهشده بر آن است. بنائی در بخشی از کتاب مینویسد: «از دل قرآن بهتنهایی نه دینی برمیآید و نه آیینی. مسلمانان اگر سیره نبویه را در دسترس نداشته باشند، هرگز درنخواهند یافت که خداوندشان آنان را در کتاب خود به کدام دین فراخوانده است. بدون سیره و حدیث، آنان نهتنها نمیدانند نمازشان را چگونه باید بگزارند و حجشان را چگونه باید بروند و خمس و زکاتشان را کی، کجا و چگونه باید بپردازند، که حتی از دریافت درونمایه برخی از آیههای قرآن نیز ناتوان خواهند بود. برای نمونه، اگر داستان ماریه قبطیه در سیره نباشد، هیچکس نمیداند الله در آیه نخست سوره تحریم که میگوید اى پيامبر، چرا براى خشنودى همسرانت آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام میکنی، خدا[ست كه] آمرزنده مهربان است، درباره چه سخن میگوید.»
کتاب «مغاک تیره تاریخ» میتواند پژوهشی چالشبرانگیز در تاریخنگاری اسلامی باشد، بهخصوص از آن جهت که تاریخ اسلام را نه بر مبنای نظر مخالفان، که براساس اسناد بهجامانده و مورد قبول مسلمانان نقد و واشکافی میکند.
اسلامشناسان مسلمان
روشن است که نقدهای بروندینی به متون اسلامی با مخالفت اسلامپژوههای مسلمان مواجه شود؛ از جمله محسن کدیور، نواندیش دینی، که بر بسیاری از نظرات محافظهکارانه اسلامیـشیعی از جمله نظریه ولی فقیه نقد دارد. کدیور در مورد تحقیقات بروندینی درباره قرآن میگوید: «بحث از ماهیت قرآن یا همان ماهیت وحی رسالی (وحی پیامبرانه) بحث متنشناسی نیست. موضوع آن امری است تکرارناپذیر. برای افراد خاصی بهنام پیامبران اتفاق افتاده است. اینکه در اینجا به بهانه دور بودن از مراجعه به قرآن خلع ید کنیم مبتنی بر یک مغالطه ظریف است. اگر قرار بود حجیت قرآن را اثبات کنیم و به خود قرآن استناد میکردیم، استدلال دوری بود و باطل. اما بحث ما اثبات حجیت قرآن نیست. پرسش از ماهیت قرآن است. اولا، آیا راهی جز پرسش از خود قرآن داریم؟! ثانیا، آیا بدون پرسش از خود قرآن، پاسخ ما به این پرسش تمام است؟»
این نواندیش دینی جای دیگری درباره ناسازگاری آیات قرآن با واقعیتهای تاریخی و علمی چهار استدلال مطرح میکند که بهنظر او حلکننده ناسازگاریهاست:
یک: قرآن کتاب علمی و تاریخی نیست، اشاره آن به امور علمی یا تاریخی در حد ارتباط با هدایت بشری است.
دو: بیان قرآن در این موارد متناسب با فرهنگ، سرزمین و زمانه مخاطبان نخستین است.
سه: زبان قرآن در امور مرتبط با مسائل علمی خالی از کنایه و مجاز نیست و لزوما بیان واقعنمای خارجی نیست.
چهار: بیانات قرآن در این زمینهها ظهور ظنی است. دادههای علمی یا تاریخی نیز تجارب ظنی دیگری است. در تعارض این ظنون ظن اقوی اخذ میشود.
به هر رو، کتابهای منتشره درباره تاریخ اسلام از نظر آکادمیک میتواند موجب باز شدن افقهای جدید برای بحث و نظر باشد. بهخصوص در زمانهای که اسلام در بخشهایی از جهان حاکم است و در بخشهایی از غرب، اسلام رادیکال در شکلهایی از خشونت ظهور کرده است. هرچند بحث و نظر درباره اسلام میان ایرانیها، شاید بهدلیل ساختار فکری برآمده از حکومت اسلامی، بیش از آنکه محل مناظره باشد، به محل جدال و حذف تبدیل شود.