جبار باغچهبان، بنیانگذار مدارس ناشنوایان ایران
جبار باغچهبان (۱۲۶۴-۱۳۴۵)، بنیانگذار مدارس ناشنوایان در ایران، یکی از تاثیرگذارترین چهرههای قرن گذشته است. او میراثی از خود به جا گذاشت که سرنوشت بسیاری از کودکان نسلهای بعد را که نیازمند آموزش خاص در ایران بودند دگرگون کرد.
باغچهبان از مهاجران مسلمان ارمنستان بود که بهدلیل فجایعی که در اواخر جنگ جهانی اول رخ داد، مجبور به ترک خانه و شهر خود شد، اما هرگز فکر نمیکرد این سفر آغازی باشد برای تاریخسازی در سرزمین پدریاش، ایران.
ویدیوی مستند کوتاه جبار باغچهبان
در مسیر مهاجرت، از چند بیماری مهلک جان به در برد و انگشتان پاهایش را از دست داد. نخست، در مرند به معلمی مشغول شد و پس از آن، به تبریز رفت و کودکستان «باغچه اطفال» را دایر کرد. در همینجا بود که تصمیم گرفت نام خانوادگیاش را که پیش از این عسکرزاده بود به باغچهبان تغییر دهد.
پس از چندی، بهرغم مخالفتها و سنگاندازیها، اولین دبستان ناشنوایان ایران را تاسیس کرد و مشغول نهادن سنگ بنایی شد که در نظر همه ناممکن مینمود و به قول خود او، «همچون دعوی پیغمبری بود».
با این همه، شش ماه از تاسیس دبستان نگذشته بود که معجزه باغچهبان چون طوفانی تمام تبریز را درنوردید و کودکان ناشنوای دبستان در آزمونی که در حضور دهها نفر از مقامها و روزنامهنگاران و مردم برگزار شد، حیرت همگان را برانگیختند. هرچند یک سال بعد کودکستان و دبستان هر دو منحل شدند.
پس از آن، به شیراز رفت و تجربه پنج ساله موفقی را در تاسیس و اداره و تدریس در کودکستان از سر گذراند.
در سال ۱۳۱۲ به تهران رفت و دبستانی برای ناشنوایان تاسیس کرد. اداره مدرسه ناشنوایان نسبت به مدارس عادی معمولا بهمراتب سختتر و پرهزینهتر است و به فضای آموزشی بزرگتری نیاز دارد، با این اوصاف، او ۲۰ سال این دبستان را بهتنهایی اداره کرد و در باور آدمی نمیگنجد وقتی مینویسد «مدیر و معلم و فراش دبستان خودم بودم».
با اینکه در دهمین سال، با تاسیس جمعیت حمایت از کودکان ناشنوا، تلاش کرد باری از دوشش بردارد اما تاسیس این جمعیت نیز مسئولیتی تازه بود که بر وظایفش در دبستان افزود. هیات مدیره جمعیت نه تنها به او کمکی نمیکرد که برخلاف انتظار، مانعی شد سر راه اهداف بزرگی که در سر داشت و به گفته خودش، ۱۶ سال از عمرش را هدر دادند.
دلیل اینکه باغچهبان در اواخر عمر، خاطراتش را نوشت در اصل برای رساندن صدایش به گوش همگان و تظلمخواهی در برابر همین اعضای اولین هیات مدیره جمعیت بود که همگی از افراد صاحبنفوذ در قدرت بودند و کاری جز سنگاندازی در مسیر اهدافش انجام ندادند. حتی پس اینکه با تلاش فراوانِ باغچهبان، سرانجام هیات مدیره جدیدی سر کار آمد، همچنان از مزاحمتهای اعضای پیشین در امان نبود.
باغچهبان اگرچه یکی از مهمترین ارکان آموزش را در ایران بنیان گذاشت و خدمتی عظیم در حق فرزندان و نسلهای دیروز و امروز و فردای این سرزمین کرد، در هیچ کجای خاطراتش نشانی از تکبر و خودستایی نیست و هر آنچه هست خاطرات معلمی است صادق و ساده که با رنج و عشق بسیار، تنها به پیشهاش مشغول بود و فرازونشیبها را گاه سرفراز و گاه با خستگی پشت سر نهاد، بیآنکه توقع سپاسی داشته باشد؛ هرچند در زمان حیاتش، سیاستپیشگان و خودبزرگبینان دستمزدش را طور دیگری دادند.