راپورت خفیهنویس؛ اسکارلت اوهارا در بیت رهبری
طرفِ صبحی توی حمام بودم که عیال خبر داد، برادر صغرا گفته شب مهمانی خانه فامیل هستیم. یکهو انگار آل و اجنه دیده بودم، خشک شدم سرجای خودم و زبانم بند آمد. زود خشک کرده، بیرون آمدم و شماره وحیدخان را که مجدداً به اسم صغرا ضبط نموده بودم گرفته، هنوز یک کلمه حرف نزده بودم که دیدم وحیدخان صدای خندهاش به آسمان رفت.
گویا عیال وقتی دیده که موبایل به اسم صغرا زنگ میزند، گوشی را برداشته و گفته سلام صغرا جان، من عیال اول آقا ابراهیم هستم و وحیدخان هم گفته من اخوی صغرا هستم. به وحیدخان گفتم این چه بلایی است سرمن درآوردی؟
گفت: شوخی کردم، ساعت شش بیا میخواهیم برویم جایی. تا آمدم به عیال توضیحات بدهم، گفت: امشب اگر اجازه میدهی من بروم خانه ابوی، چند روزی سر نزدم، اگر هم راضی نیستی، خانه هستم. تلفنی حالشان را میپرسم. گفتم: نه، حتماً برو و سلام مرا برسان.
یک ساعت مانده به غروب رسیدم جلوی دربخانه. گویا این افاضات دونالد، پرزیدان اتازونی، خیلی مهم بوده و آقا الآن دو سه روز است که هی دارد تصمیمات اخذ مینماید.
عرض کردم: امروز قرار را به عقب انداختید؟
آقا فرمودند: بله، جلسه داشتیم. من باید یک تصمیم بگیرم و این تصمیم با سرنوشت اسلام، خاورمیانه، روحانیت شیعه، امنیت عراق و افغانستان و سوریه و لبنان و فلسطین و بخشی از آفریقا سروکار دارد. کار سادهای نیست. من وقتی میبینم اسکارلت اوهارا با آن ید و بیضا و آنهمه خواستگار که اول فیلم دیدید، آخرش میرسد به اینکه فردا درموردش فکر میکنم، میفهمم چقدر آن زن در آن روزگار مصیبت کشید. اسکارلت که اینقدر مصیبت کشیده باشد، ببین حضرت زینب یا فاطمه زهرا چه مصیبتی کشیدند.
عرض کردم: فعلاً که دانلد توپ را انداخته توی زمین شما، گفته من بیقیدوشرط مذاکره میکنم.
آقا فرمودند: من مطمئنم یک نفوذی در بیت هست که او به گوش این مردک رسانده که من در این تصمیم تردید دارم، این حرف را زده، بگو ببینم، نظر بقیه چیست؟
عرض کردم: ترامپ که گفته ایرانیها چندبار میخواستند با من تماس بگیرند، مردک دروغ میگوید مثل سگ.
آقا فرمودند: نه، دروغ نمیگوید.
عرض کردم: وزارت خارجه به او پیام داده؟
آقا فرمودند: نه، خودم سه بار زنگ زدم، صدایش را هم شنیدم، توی گوشی فوت کردم.
عرض کردم: پس بیخود نمیگفت....
آقا فرمودند: بقیه چی گفتند؟
عرض کردم: سردار جعفرخان توپچی، رییس سپاه گفته مردم ایران به مسؤولینش اجازه نمیدهند با شیطان بزرگ مذاکره کند.
آقا فرمودند: این حرف درستی است.
عرض کردم: البته شما که خودتان اجازه مذاکره قبلی را دادید، مگر ندادید؟
آقا فرمودند: بله، دادم، این هم حرف درستی است.
عرض کردم: سردار ذوالقدر فرموده که ترامپ تحت تأثیر نامه قاسمخان توپچی دعوت به مذاکره کرده ... یعنی طرفدار مذاکره است.
آقا فرمودند: این هم حرف درستی است.
عرض کردم: آصفالدوله دیپلمات هم گفته ترامپ اول باید تکلیف خودش را با خودش و بولتون و پمپئو معلوم کند ... یعنی انگار مخالف مذاکره است.
آقا فرمودند: این هم حرف درستی است.
عرض کردم: میرزا اکبر ناطقالدوله هم گفته ما پیشنهاد ترامپ را بررسی مینماییم.
آقا فرمودند: اتفاقاً این هم حرف درستی است.
عرض کردم: البته فرمانده بسیج خوروبیابانک هم فرموده، غلط میکند هر کسی پیشنهاد ترامپ را بررسی کند.
آقا فرمودند: بله، مردم غیرت دارند، این هم حرف درستی است.
عرض کردم: البته یکی از روحانیون هم فرموده غلط میکند هر کسی بگوید بررسی پیشنهاد ترامپ باید بشود، غلط کرده.
آقا فرمودند: کاملاً درست است، این حرف درستی است.
عرض کردم: سردار ذوالقدر فرموده باید با ادبیات قاسمخان توپچی با ترامپ حرف زد...
آقا فرمودند: این هم حرف درستی است.
عرض کردم: آقای کمال خرازی هم فرموده ترامپ عاشق ملاقات برای ملاقات است...
آقا فرمودند: این جمله را خوانده بودم، فکر کردم صادق گفته، چنین حرف عاقلانهای از کمال برنمیآید، ولی این هم حرف درستی است.
عرض کردم: اگر بخواهم خلاصه نظرات را در نظر بگیرم، این است که یک عده معتقدند باید با ترامپ ملاقات کنیم.
آقا فرمودند: من فکر کنم این حرف درستی است.
عرض کردم: عده دیگری هم معتقدند مذاکره با آمریکا مطلقاً اشتباه است.
آقا فرمودند: به نظر من، این درستترین حرف است.
عرض کردم: خوب، حالا چهکار کنیم؟
آقا فرمودند: تصمیم مهمی است، اینطور نمیشود، فردا باید به آن فکر کنیم.
میرزا ابراهیم خفیهنویس