راپورت خفیهنویس؛ با پسگردنی یا بدون پسگردنی؟
دیروز را مرخصی گرفته به دیدار خانم والده رفته، قدری از کار و امورات خبری و پلتیکی دور بوده، امروز صبح بعد از یک روز، رفتیم دربخانه مبارکه. آقاوحید چنان از ما استقبال کرد، انگار چندماه ما را ندیده بود. حال و احوال خانواده را پرسید. عرض کردم دیدار خانم والده رفته بودم. چند مهر تربت کربلا و چند تسبیح داد که از عراق آورده بودند.
گفت آقا دیروز حال تو را میپرسید. انگار حسودی کرده که آقا حال مرا پرسیده، میدانم که خیلی از غلامعلیخان از بابت این که دایم خودش را به آقا میچسباند، خوشش نمیآید.
گفت: این غلامعلی هم دیروز برای شاهزاده حکومت سابق، نامه نوشته و عرض اندامی نموده. گویا شازده رضا پهلوی که در اتازونی ساکن بوده، به این قرارداد مربوط به بحر خزر معترض بوده و سخنانی گفته که بعض ضدانقلابیون استقبال نمودهاند.
آقا امروز سرحال بوده و اصلا با دو روز قبل فرق میکرد. خواستم ظرافتی کرده، عرض شوخی کنم؛ گفتم: مرا که نمیبینید انگار حالتان خوش میشود؟
به شوخی من خندیده و گفت: اتفاقا دوری از خبر گاهی اوقات خوب است. بهقول انگریزیها گود نیوز، نو نیوز.
و یکطوری انگریزی حرف زدند که من علیرغم کمالاتی که در این امر دارم، بهنظرم آمد لهجه خوبی دارند.
عرض کردم: مهمترین خبر در ساعات گذشته، این تشکیلدادن کمیسیون اقدام علیه ایران در اتازونی بوده.
فرمودند: البته امر مهمی است؛ چون ناهماهنگی در سیاستهای ضد ایرانی اتازونی مشهود است.
بعد به من فرمودند: اگر بخواهی صادقانه بگویی که بزرگترین دشمنان ایران چه کسان یا چه کشورهایی هستند، کدام را میگویی؟
عرض کردم: منظورتان دشمن است؟
آقا گفت: بله، این که من دایم تذکر از بابت دشمن میدهم، بهخاطر اهمیت آن است.
عرض کردم: صحیح میفرمایید. دشمن را خوب میفهمم، ولی منظور از ایران را خوب نمیفهمم. منظورتان از ایران یعنی چه؟
فرمودند: مگر ایران و جمهوری اسلامی فرق میکند؟
عرض کردم: فرق که طبیعتا میکند، ولی منظورم این بود که منظورتان از جمهوری اسلامی چیست؟
فرمودند: مثلا همین دولت. همین حکومت. همین سپاه.
عرض کردم: اینها هر کدام یک چیز است.
فرمودند: بگو ببینم از نظر تو بهعنوان یک مامور خفیه وظیفهشناس، دشمن همین دولت موجود چه کسی است؟
عرض کردم: من یک اخوی داشتم که هر وقت لباس نو میپوشید، نظر مرا میپرسید؛ اگر مخالفت میکردم، پسگردنی میزد. حالا که سالها گذشته، وقتی نظرم را میپرسد، میگویم: نظر با پسگردنی یا بدون پسگردنی؟
آقا خندهای کرده و گفت: یاد آن روز توی کوه افتادی؟ بگو، بدون پسگردنی.
عرض کردم: طرفداران سلطنت و سازمان مجاهدین که معلوم و واضح است.
فرمودند: دیگر؟
عرض کردم: قریب به هفتاد، هشتاد درصد از علما و ائمه جمعه و بعض مراجع و بالاخص مجلس خبرگان و شورای نگهبان که اظهر من الشمس است.
فرمودند: اینقدر زیاد؟
عرض کردم: بیشتر.
فرمودند: دیگر؟
عرض کردم: اصولگرایان تندرو و جبهه پایداری که به خون صدراعظم تشنهاند.
فرمودند: ولی فعلا که رابطهشان خوب است.
عرض کردم: اصلا و ابدا.
فرمودند: دیگر؟
عرض کردم: کل صداوسیما که بیشتر از جراید و تلفزیونهای فرنگی مخالف دولت بوده.
فرمودند: دیگر؟
عرض کردم: بسیج و سپاه و تقریبا اغلب فرماندهان عساکر مملکت
فرمودند: دیگر؟
عرض کردم: گروه اطرافیان صدراعظم سابق که به خونش تشنهاند و همین امروز دستشان بیفتد، دولت را ساقط میکنند.
فرمودند: دیگر چه؟
عرض کردم: حزبالله و انصار حزبالله و اغلب مؤمنینی که طرفداری از شما میکنند و اهل نماز جمعه و همه اینها....
فرمودند: ولی من که با دولت مخالف نیستم.
عرض کردم: با پسگردنی یا بدون پسگردنی؟
خندیده و گفتند: نه، جدی میگویم. من با دولت مخالف نیستم، ولی این صدراعظم اصلا انگار اهل قاطعیت نیست.
عرض کردم: بله، احمدینژاد اهل قاطعیت بود.
آقا به فکر فرو رفتند، گفتند: پس چه کسی طرفدار دولت است؟
عرض کردم: والله خود من هم ماندم که این دولتی که نه حکومت از او راضی است، نه دشمنان فرنگی و نه مردم از او راضی هستند، چطوری سقوط نمیکند.
آقا فرمودند: تا من پشت دولت هستم، سقوط نمیکند.
عرض کردم: اتفاقا امروز که دولت اتازونی کمیته اقدام علیه ایران را تشکیل داده بود، به همین فکر میکردم که اگر این کمیته همین دشمنان داخلی را متحد کند، دولت ایران دو روزه ساقط میشود.
آقا به من خیره شده و فرمودند: آن اخوی شما بهنظرم بیخود نبود که پسگردنی میزد. برو.
عقبعقب رفته، بیرون آمدم. مردهشوی این زبان را ببرد.
میرزا ابراهیم خفیه نویس