نیما یوشیج: پدر شعر نو ایران
با شروع سده چهاردهم خورشیدی، نوسازی در ایران سرعت گرفته بود. صنایع جدیدی وارد ایران میشد٬ اتومبیل و راهآهن آهستهآهسته زندگی مردم را دگرگون میکردند و همزمان با این دگرگونی، طبقه متوسط شهرنشین نیز در حال رشد بود.
این تغییرات در زندگی مردم در حالی رخ میداد که همه عناصر زندگی مردم دگرگون نشده بود. یکی از این عناصر ادبیات و بهویژه زبان شعر فارسی بود، زبانی که دیگر مناسب توصیف زندگی روزمره مردم نبود، زبانی که بیش از هزار سال بیتغییر مانده بود. برخی شاعران دوره قاجار، کسانی همچون ملکالشعرای بهار و میرزاده عشقی، برای ایجاد یک بیان ادبی جدید، نوآوریهایی میکردند. اما مهمترین این نوآوریها را کسی انجام داد که بیش از همه از فضای شهرهای رو به مدرنیته گریزان بود و آرامش خود را در زندگی روستایی و کوچنشینی میدید. او علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج است، شاعری که شرح زندگیاش خود ماجرایی شاعرانه است.
ویدیوی مستند کوتاه نیما یوشیج
نیما یوشیج متولد ۲۱ آبان ۱۲۷۶ خورشیدی در روستای یوش از توابع نور در استان مازندران است. پدرش مرد صحرا و شیفته سوارکاری و تیراندازی است. مادر اما اشعار زیادی از حافظ و هفتپیکر نظامی از بر داشت و به مناسبت میخواند. شاید دوریگزینی نیما از فضای شهری و پناه بردنش به طبیعت از یک سو و تعلق خاطرش به ادبیات از سوی دیگر، هر دو تحت تاثیر پدر و مادرش است.
نیما در خانواده بیش از همه به برادرش لادبن تعلق خاطر دارد. هر دو با هم بزرگ میشوند و در تهران، به مدرسه سنلویی میروند، مدرسهای که یک فرقه کاتولیک (لازاریستها) در سال ۱۲۴۰ ساختهاند. نیما کودکی است که میان عشایر و چوپانان پرورش یافته و به فضای سنگین و انضباط مدرسه تعلق ندارد. تا اینکه یکی از معلمان سرنوشت او را تغییر میدهد. او نظام وفا است، از شاعران مشروطهخواه که مشوق نیما در شروع شعر و شاعری است.
نیما اولین شعرش، منظومه «قصه رنگپریده»، را به تشویق نظام وفا میسراید و در هفتهنامه «قرن بیستم» میرزاده عشقی به چاپ میرساند.
نیما همزمان با شاعری، دل در گرو فعالیتهای سیاسی دارد. برادرش لادبن در این زمینه از او پیشی گرفته و فعالیت سیاسیاش را با عضویت در حزب سوسیالیستی عدالت آغاز کرده است. نیما با لادبن همدلی و همراهی میکند. در جریان جنبش جنگل، هر دو به نهضت جنگل میپیوندند و نیما در چاپ روزنامه «ایران سرخ» به لادبن کمک میکند. اما در نهایت، نیما جهان آرمانی خود را در جایی دیگر میجوید.
پس از فروکش تبوتاب قیام جنگل، نیما بر آفرینش هنری و ادبی بیشتر متمرکز میشود. در سال ۱۳۰۱، شعر بلند «افسانه» را منتشر میکند. افسانه تغییر مهمی در شعر فارسی است و مانند اغلب نوآوریها، آماج شدیدترین حملات سنتگرایان قرار میگیرد. نیما پس از افسانه، همچنان ایدههایش در مورد شعر نو را گسترش میدهد.
در سال ۱۳۰۵، با عالیه جهانگیر، خواهرزاده میرزا جهانگیر صوراسرافیل٬ مدیر روزنامه صوراسرافیل، ازدواج میکند. همراه همسرش، که معلم و مدیر مدرسه است، مدتی در شهرهای مازندران و گیلان به معلمی میپردازد. اما خوی تندِ او با کار کارمندی سازگار نیست. تا اینکه در سال ۱۳۱۶، محفل مناسب خود را پیدا میکند، مجله نوگرای «موسیقی»، جایی که در آن نویسندگان بزرگ ادبیات نوین ایران مانند محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت حضور دارند.
نیما در مجله موسیقی در مقالهای بلند با عنوان «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان»٬ برای اولین بار به تبیین مبانی شعر نو میپردازد و ضیا هشترودی اشعار او را در این مجله منتشر میکند. این فعالیتها جامعه ادبی را بیش از پیش دلمشغول نوآوریهای نیما میکند.
سرانجام در اولین نشست نویسندگان ایران در سال ۱۳۲۵، فرصتی پیدا میشود با جامعه شاعران سنتگرا و حامیان شعر نو رو در رو سخن بگوید. پس از این جلسه، شعر نو موضوع بحث جدی در محافل ادبی میشود و در این فضای سیاه و سفید، نیما به سرودن اشعاری میپردازد که بسیاری از آنها در زمان حیاتش مجال انتشار پیدا نمیکنند.
نیما در ۱۶ دیماه ۱۳۳۸، در اثر ابتلا به ذاتالریه، در تهران از دنیا میرود و در امامزاده عبدالله دفن میشود. در سال ۱۳۷۲، پیکر نیما، بنا بر وصیتش، به زادگاهش یوش منتقل میشود تا در خانه پدری دفن شود.
نیما پیش از مرگ دستخطی مینویسد و وصیت میکند اشعارش را دکتر محمد معین٬ ابوالقاسم جنتی عطایی و سیروس طاهباز منتشر کنند. اما پس از مرگ او نیز این افراد قادر به انتشار همه آثارش نیستند و دستنوشتهها بین وارثان دست به دست میشود. در حال حاضر، تنها فرزند او، شراگیم یوشیج، همچنان پیگیر تصحیح و انتشار آثار باقیمانده از نیما است.
منابع:
سیروس طاهباز (۱۳۴۲). «کماندار بزرگ کوهساران»، زندگی و شعر نیما یوشیج. نشر ثالث.
ابوالقاسم جنتی عطایی (۱۳۶۸). نیما یوشیج: زندگی و آثار. انتشارات صفی علیشاه.