داس سکوت و سانسور بر گردن محیطزیست ایران
استعفا و بازگشت به کار «معمار برجام»، همچنان سوژه داغ رسانههاست. سالها پیش از آنکه محمدجواد ظریف، نقشی اساسی در مذاکرات هستهای داشته باشد، نوشتن درباره آلودگیهای ناشی از نیروگاههای هستهای در رسانهها ممنوع بود.
سکوت درباره آلودگیها یا نابودی محیطزیست فقط به همین مورد خلاصه نمیشود. وقتی رییس سازمان حفاظت محیطزیست یک سال پیش از پایان دولت دوم اصلاحات، معاون محیط طبیعی خود را برکنار کرد، درِ گوشی دلیلش را به برخیها گفت: آقای معاون، «جنگ دولت با دولت راه انداخته بود». ترجمه این جمله در آن سالها کار سادهای نبود. معاون محیط طبیعی، تلاش میکرد تخریبها و آلودگیها را رسانهای کند؛ روشی غیرمتداول در امور جاری کشور. به عنوان نمونه، او در سال ۱۳۸۰ پیشبینیهای دانشگاه تهران درباره خشک شدن دریاچه ارومیه طی ۱۲ سال را به رسانهها کشاند. اسرار مگویی که گویا مردم باید از آنها بیخبر میماندند. همان زمان، پروژههای سدسازی بر رودخانههای منتهی به دریاچه و توسعه اراضی کشاورزی با شتاب دنبال میشد.
نه سال بعد از آن در سیزدهم فروردین ۱۳۸۹، تجمعی اعتراضی با عنوان «دفاع از دریاچه ارومیه» کنار این پهنه آبی رو به زوال شکل گرفت. تجمعکنندگان با اقدامی نمادین و ریختن آب بطریها به این پهنه رو به خشکیدگی تلاش داشتند نظر مقامها و مسئولان را به نابودی ارومیه جلب کنند. شهریور ۱۳۹۰ نیز شماری از مردم در حمایت از این تالاب بینالمللی گردهم آمدند. نیروهای امنیتی به هر دو تجمع یورش بردند و شماری را مجروح و عدهای را دستگیر کردند. در هر دو مورد، بهصورت قطرهچکانی، خبرهایی سانسورشده انتشار مییافت. هیچگاه بهدرستی معلوم نشد چند نفر و برای چه مدت پشت میلهها بودند. همین جنس سانسور و سکوت خبری را میتوان در ارتباط با قربانیان اخیر محیطزیست دید که بیش از یکسال را با اتهامی که تاکنون ثابت نشده است، بدون برخورداری از حقوق انسانی و قانونی در حبس گذراندهاند.
در حالی که چنگ زدن به ریسمان سانسور، سکوت و تکذیب، به رویهای متداول در دستگاههای دولتی-حکومتی بدل شده است، پنهان کردن مرگ هیرکان (پلنگ قلادهگذاریشده)، تکذیب خبر توله ببر سرگردان در خیابانهای مشهد، تحریف خبر مربوط به کشتن فجیع توله خرس در گلستان یا سانسور آلودگی هوای زاهدان در اثر ریزگردها از سوی سازمان محیطزیست همچنان برخی را متعجب میکند. هرچه ابعاد نابودی وسیعتر و اثرات مخرب آن بیشتر باشد، نهادهای بالاتری وارد گود میشوند و داس سانسور و ارعاب را بهدست میگیرند.
اگر اخبار مربوط به حیاتوحش را سازمان محیطزیست سانسور میکند، وقتی نوبت به آب میرسد، پای شورایعالی امنیت ملی به میان میآید. «خودداری از رسانهای شدن مسائل آب، نصب کنتورهای هوشمندِ برداشت آب، پر کردن چاههای غیرمجاز و پرهیز از کاشت محصولات پُرآببر در حوضه زایندهرود» به گفته نماینده شهرکرد در مجلس شورای اسلامی، دستور «شورایعالی آب» و «شورایعالی امنیت ملی» بوده است. کشاورزان اصفهانی از شش سال پیش تاکنون پیوسته برای دسترسی به آب اعتراض کردهاند، تا جایی که حتی سال گذشته در نمازجمعه شعار «رو به میهن، پشت به دشمن» را سردادند. با این حال، همچنان اقدامی عملی و ضربتی برای عبور از بحران بیآبی به کار گرفته نشد.
فقط حوضه زایندهرود و اعتراضهای کشاورزان اصفهانی نیست که حساسیتزا شده است. هفت ماه پیش عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور، اعلام کرد که در پنج ماه نخست امسال، دستکم ۲۰ اعتراض و درگیری مرتبط با مساله آب در ایران وجود داشته است.
یکسال و هفت ماه پیش، علاءالدین بروجردی، رییس کمیسیون امنیتملی و سیاست خارجی مجلس گفته بود: «بحران آب عملا وارد مقوله امنیتی شده است.» او ضمن ابراز تعجب از بیتوجهی ۳۸ ساله به مقوله آب، اضافه کرد که «عملا به دست خود ما و با بیتوجهیهای ما و عدم اجرای قانون، منابع آبی کشور دارد از بین میرود». در سالهای اخیر، عیسی کلانتری، وزیر سابق کشاورزی و رییس فعلی سازمان حفاظت محیطزیست نیز پیوسته روش خودانتقادی را برگزیده و سوءمدیریت منابع آب در کشور را عامل اصلی بحران کنونی معرفی کرده است.
در حالی که پیمانکاران وابسته به نهادهای قدرت، با سدسازیهای بیضابطه در سراسر کشور، اجرای طرحهای انتقال آب از غرب و شمال کشور به فلات مرکزی ایران و تخلیه آبهای زیرزمینی، در شبکه هیدروگرافی ایران اخلال ایجاد کردهاند، امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران، کاهش بارندگی در ایران را مشکوک دانسته و گفته است: «مسئولان باید با دقت مسائل را بررسی کنند و بدانند که دشمنان در عرصههای مختلف علیه ما اقدام میکنند». از کنار هم قرار دادن سخنان بروجردی، کلانتری و حاجیزاده آیا نمیتوان نتیجه گرفت شعار کشاورزان اصفهانی دقیق بوده و کسانی نه در خارج که در داخل کشور، مشغول نابودی سرزمیناند؟
اگر تا پیش از این اخبار سیاسی، نظامی، اقتصادی و حقوقبشری حساسیتزا بودند، مدتی است که مسائل آب و محیطزیست نیز به این مجموعه افزوده شده است. از کنار هم قرار دادن اظهارنظرهای اخیر مسئولان و نمایندگان مجلس همچنین میتوان دریافت که فشار به رسانهها، فعالان محیطزیست، مردمی که از ریزگردها به ستوه آمدهاند و کشاورزانی که برای جرعهای آب اعتراض میکنند، افزایش یابد.
برای برونرفت از وضعیت اسفبار کنونی و آتی راه چاره وجود دارد: از مدار خارج کردن فعالیتهای غیرمنطبق با توان طبیعت، پذیرفتن شرایط جدید ناشی از تغییرات اقلیمی، مشارکت دادن مردم در انطباق با شرایط جدید و بهکارگیری روشهای تصفیه و بازچرخانی آب. اجرای چنین طرحهایی که بیشتر به یک ریاضت ملی شبیه است، نیازمند مدیریتی منسجم، ملی و بیریاست که مردم را از خود بداند و دوام خود را نه در ایجاد بحران که در حل آن جستوجو کند. آیا چنین مدیریتی در ایران امروز وجود دارد؟