![](https://old.iranintl.com/sites/default/files/styles/articles_landing/public/360450_489.jpg?itok=6_1t3DuB)
ترکیب ایدئال رهبر جمهوری اسلامی و آینده اصلاحطلبان
گمانهزنیهای و شنیدههای گوشه و کنار به حقیقت پیوست و صادق آملی لاریجانی بر صندلی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام تکیه زد. هرچند که احتمال ریاست موقت موحدی کرمانی بهگوش میرسید، آیتالله خامنهای کاری که پس از درگذشت هاشمی رفسنجانی کرده بود را تکرار نکرد و لاریجانی را گرچه هنوز دورهاش در قوه قضاییه پایان نیافته است، همزمان به ریاست مجمعی گماشت که به نامهای مختلفی از آن یاد میکنند: از «قوه چهارم» تا «مجلس سنا». پایانی بر تمام شایعاتی که میگفت رهبر ایران از عملکرد لاریجانی در قوه قضاییه راضی نیست.
ترکیب تیم ایدئال
هفته گذشته بود که شایعاتی مبنیبر جلسه لاریجانی با ابراهیم رئیسی برای ریاست قوه قضاییه مطرح شده بود. حتی دادستان کل کشور این خبر را تکذیب نکرد و نشان داد همای ریاست احتمالا در نزدیکی شانههای ابراهیم رئیسی میچرخد. با انتصاب آملی لاریجانی به ریاست مجمع و نصب احتمالی رئیسی بر قوه قضاییه و با درگذشت هاشمی شاهرودی، از گزینههای جدی رهبری، و از همه مهمتر در غیاب هاشمی رفسنجانی که عملا عمود خیمه جریان منتقد آیتالله خامنهای محسوب میشد، بهنظر میرسد رهبر جمهوری اسلامی پس از سالها به ترکیب ایدئال خود حداقل در پستهای انتصابی رسیده است. بهخصوص اینکه خبرگان هم کاملا در دستان نزدیکان اوست و حضور همزمان آملی لاریجانی در شورای نگهبان میتواند آینده این نهاد با پستهای انتصابی را هم تضمین کند.
در این میان، آنچه هنوز مشخص نیست، نام کسی است که قرار است بازوبند کاپیتانی را به بازو ببندد و در سایه برای جایگزینی رهبری تمرین کند. گرچه این روزها نام ابراهیم رئیسی بیش از بقیه به گوش میرسد، اما رقبای دیگری هم برای این پست وجود دارند، از جمله شخص صادق لاریجانی و یا مصباح یزدی. و البته امیدوارانی هم هستند مثل حسن روحانی. گرچه سال ۹۶ و پس از شکست رئیسی از روحانی در انتخابات ریاست جمهوری جریان اصلاحطلب معتقد بودند این رقیب از میدان خارج شده، اما سیر حرکت سیاسی نشان داد کاندیداتوری رئیسی با وجود اینکه احتمال شکست او از همان ابتدا بالا بود، استراتژی دقیقی از جانب اصولگرایان بوده است. تاکتیکی درست تا یک چهره گمنام برای عموم مردم و البته بدنام برای کسانی که اعدامهای گروهی سال ۶۷ را دنبال میکردند، به فردی شناختهشده با پشتوانه نزدیک به ۱۶میلیون رای تبدیل شود. فردی که البته دستش به کار اجرایی در سطح ملی آلوده نشده است. حال اینکه حسن روحانی از پس به هوا رفتن برجام توسط آمریکا، تورم افسارگسیخته، افزایش نرخ ارز و بیعملی در اجرای شعارهایش، با سرعتی غیرقابل باور در سراشیبی عدم اعتماد عمومی قرار گرفته است.
آینده اصلاحطلبان
نمیشود با دقت تخمین زد که سرنوشت اصلاحطلبان پس از ریاست احتمالی رئیسی بر قوه قضاییه و رهبری او چه خواهد شد. اما میتوان گفت آنها احتمالا همچنان به امید دستیابی به پستهای انتخابی و باقی ماندن در پستهای میانی نظام بیشتر و بیشتر بهسمت راست و محافظهکاران نزدیک خواهند شد و همچون شش، هفت سال اخیر میکوشند شعارهایشان را به طیف اصولگرا نزدیک کنند؛ هرچند که این بازی معکوس اصلاحطلبی با شرایط فعلی جامعه شاید مثل سابق بازدهی نداشته باشد. بهخصوص دلیل اینکه بهجای اصلاح سازوکارهای سیاسی، آنچه اصلاح شده، خواست اصلاحات بنیادین و درنتیجه تن دادن به حداقلها بوده است. حضور فردی مانند محمدرضا عارف بر کرسی شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان و کسب نمایندگی محمد خاتمی که حالا سمت پدرخوانده اصلاحطلبان را دارد، خود به خوبی نشان میدهد که از شعارهای تند و تیز دوم خرداد و مجلس ششم چیزی که بهجا مانده، تلاش برای بهدست گرفتن حداقلهاست.
آنچه امید را در نزد اصلاحطلبان زنده نگه داشته، نیمنگاهی به پست ریاست جمهوری بعد از روحانی و احتمالا کنترل بیشتر بر مجلس است. به همین امید است که در میان اصلاحطلبان، چهرههایی همچنان در رویای ریاستجمهوریاند. از این جمله میتوان به شخص محمدرضا عارف و یا محسن هاشمی رفسنجانی اشاره کرد که با هوشمندی از پست چالشبرانگیز شهرداری تهران دور ماند. اگر اصلاحطلبان بتوانند همچنان با سازوکار شورای سیاستگذاری جلو روند و از همین نیروهای موجود بهدنبال کاندیدا باشند، انتخابهایشان در میان همین افراد و البته با حضور احتمالی اسحاق جهانگیری محدود خواهد بود. اینکه چه کسی به عنوان کاندیدای واحد دست یابد، بیش از اینکه به واقعیات بیرونی معطوف باشد، به جدال درونی احزاب اصلاحطلب، خصوصا دو حزب کارگزاران سازندگی و اتحاد ملت مرتبط خواهد بود. دو حزبی که اصطکاکشان حتی میتواند رویای کاندیدای واحد را از میان ببرد.
در این جدال درونی اما نباید نقش اعتدالیها را فراموش کرد. حسن روحانی بیشک با پشتوانه هشت سال ریاستجمهوری، میدان را خالی نخواهد کرد و عجیب نیست اگر بر چهرههایی نزدیک به خود اصرار ورزد. افرادی از جنس نوبخت یا قاضیزاده هاشمی و یا حتی جوانانی مثل آذری جهرمی. گرچه این روزها شایعهای از محافل سیاسی شنیده میشود مبنیبر احتمال توافق اصلاحطلبان، اعتدالیون و اصولگرایان بر یک گزینه میانه از جنس علی لاریجانی که اگر این اتفاق بیفتد، تیم ایدئال رهبری کاملتر از قبل خواهد شد.
بازی در زمین آیتالله خامنهای
آنچه از سال ۸۸ تا همین امروز گذشته، نشان میدهد آنکه بازی سیاست داخلی را به بهترین شکل هدایت کرده، رهبر جمهوری اسلامی است. از یکسو نزدیکان خود را در عالیترین سمتها گماشته و از سوی دیگر، با کمک ابزارهایی که دارد ازجمله قوه قضاییه و شورای نگهبان، تا حد امکان منتقدان داخلی را تضعیف کرده است. خروج آمریکا از برجام و بحران اقتصادی اخیر ایران هم احتمالا آخرین ضربات بر پیکر نحیف اصلاحطلبی بوده است. اصلاحطلبانی که پس از سال ۹۲ و حضور روحانی در پاستور و پیروزی نسبی لیست امید نفسی تازه کرده بودند، حالا بهگوشه رینگ افکار عمومی و جناح اقتدارگرا رفتهاند. در وضعیت فعلی و با چینشهای تازه، چشمانداز خروج اصلاحطلبان از شرایط فعلی تیره و تار است، اما شاید یک انتخاب درست و کمی شانس بتواند در سال ۱۴۰۰ دوباره امید را به اردوی این تیم زوالیافته بازگرداند. گرچه چیزی که دیده میشود، نادیدن عمدی وضعیت جامعه در میان اصلاحطلبان است. اصرار بر حفظ عارف بر کرسی ریاست شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان که با انتقادات گسترده حتی در میان نیروهای خودی همراه بود، تنها یکی از این نادیدنهاست. وضعیت شورای شهر اصلاحطلب تهران هم یکی دیگر از اشتباهات استراتژیک آنها بوده. پانزده ماه از بهدست گرفتن کامل شورای شهر تهران گذشته، اما هنوز سروسامانی به شهرداری تهران داده نشده است. گرچه شورای شهریها امیدوارند با انتخاب دیرهنگام پیروز حناچی که البته خود بیش از کار اجرایی بهدنبال حضور در رسانههاست، بتوانند این زمان از دست رفته را جبران کنند.
زمان به سرعت میگذرد. آیتالله خامنهای پس از نزدیک به سی سال رهبری، این روزها در غیاب هاشمی رفسنجانی و خانهنشینی اکثر بازماندگان نسل اول انقلاب، به ترکیب ایدئال خود در صحنه سیاست ایران نزدیک شده است. البته این روزها احتمالا یکی از دغدغههای رهبر جمهوری اسلامی، پیدا کردن جایگزین برای احمد جنتی است؛ کسی که به خوبی جنتی وظایف خود را در شورای نگهبان و مجلس خبرگان انجام دهد.