روحانی و رفسنجانی؛ جنگ و انتخاب خامنهای
حسن روحانی، رییس جمهوری، در مراسمی به بهانه دومین سالگرد درگذشت اکبر هاشمی رفسنجانی، از نقش ویژه او در جنگ با عراق و نیز انتخاب رهبر جانشین آیتالله خمینی تجلیل کرد.
روحانی کوشید از رفسنجانی ستایش کند، اما همزمان به نقدها و پرسشهای جدی که متوجه اوست، دامن زد.
نخست؛ مسئولیت عملیات کربلای ۴ و ۵ و جنگ
روحانی در بخشی از سخنان خود با تصریح بر اینکه هاشمی از سال ۱۳۶۲ «فرمانده جنگ» شد، تاکید کرد: «فرمان حمله کربلای چهار را هاشمی صادر کرد. بعد این عملیات ناموفق، تصمیم گرفت بلافاصله عملیات دیگری انجام دهد و کربلای پنج طراحی شد.»
به نظر میرسد روحانی این سخنان را در واکنش به ادعای چندی پیش محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه، بیان کرده است. رضایی عملیات کربلای چهار را اقدامی نظامی برای «فریب» دشمن دانسته بود. حالا روحانی تصریح میکند که فریبی در کار نبوده و فرمانده آن عملیات و صادرکننده فرمان حمله، رفسنجانی بوده است.
این تاکید درحالی بیان میشود که برخی فرماندهان جنگ در خاطرات و اظهارنظرهایی تصریح کردهاند که از لو رفتن عملیات و هوشیاری ارتش عراق و آمادگی کامل آن برای مواجهه با عملیات کربلای چهار، خبر داشتند؛ آنان وضع ویژه را به محسن رضایی اطلاع داده و او به هشدارها بیاعتنایی نشان داده بود.
روحانی درحالی با افتخار، مسئولیت عملیاتهایی (کربلای چهار و پنج) را متوجه رفسنجانی میکند که در نتیجهشان حدود ۴۳هزار ایرانی کشته و مجروح شدند.
دیماه ۱۳۶۵، با دو عملیات ناکام کربلای چهار و نهچندان کامیاب کربلای پنج، به خونینترین ماه در جنگ تبدیل شد.
برمبنای دادههای رسمی، کربلای چهار حدود پنجهزار کشته و مفقود، و ۱۱هزار مجروح بهجا گذاشت و کربلای پنج حدود ۱۲هزار کشته و مفقود و ۱۵هزار مجروح.
مشخص نیست چه کسی پاسخگوی خانواده قربانیان است و کدام نهاد، فرماندهان طراح و مجری این عملیاتها را به پرسش خواهد کشید.
روحانی در همین بخش از سخنانش، به توانایی هاشمی رفسنجانی برای پایان دادن به جنگ اشاره میکند؛ اینکه او جنگ را برای نیل به «صلح عزتمند» ادامه داد.
این ادعای رییس جمهوری نیز هاشمی را دربرابر پرسشهای پرشمار درباره ادامه جنگ پس از آزادسازی خرمشهر، قرار میدهد؛ پرسشهایی که ناظر است به چرایی ادامه جنگ و هزینههای غریب انسانی و مادی کشیافتن جنگ پس از خرداد ۱۳۶۱.
دیگر؛ انتخاب رهبر دوم جمهوری اسلامی
روحانی در بخش دیگری از سخنانش، از نقش ویژه هاشمی رفسنجانی در برگزیدن سیدعلی خامنهای پس از درگذشت آیتالله خمینی گفته است.
رییس جمهوری تصریح کرده است که پس از درگذشت رهبر انقلاب اسلامی، «کسی که مجلس خبرگان را جمع کرد و توانست موضوع رهبری را تا غروب به سامان برساند، هاشمی بود. هیچکس نباید تردید کند که اگر هاشمی در مجلس خبرگان ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ نبود، آنروز جلسه به نظر نهایی نمیرسید، چه شوراییاش و چه درباره فردش. نقش هاشمی در آن جلسه نقش ممتازی بود. او بسیار موقعشناس بود. هاشمی میدانست چگونه باید هدایت و رهبری کند و کار را پیش ببرد».
این تاکید و ارزیابی روحانی با آنچه در جلسه مشهور خبرگان رهبری در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ رخ داد، همخوانی دارد. روحانی تلاش میکند اقدام رفسنجانی و مدیریت او را در جلسه مزبور برجسته سازد؛ اما او همزمان بر تنور نقدها و پرسشهایی که در این موضوع متوجه هاشمی است، میدمد.
نارضایتی از کارنامه رهبر دوم جمهوری اسلامی چنان است که بیگمان، دامن اقدام هاشمی رفسنجانی را نیز رها نخواهد کرد. آیتالله خامنهای قریب به سه دهه است سکان رهبری نظام را دراختیار دارد و بهگونهای فزاینده، غیرپاسخگو و مسئولیتگریز نشان داده است.
این روش شخص اول نظام چنان بوده که حتی مجلس خبرگان رهبری را نیز به نهادی نمایشی و فرمایشی در حوزه نظارت بر عملکرد و نقد کارنامه رهبر جمهوری اسلامی مبدل ساخته است.
حتی خود هاشمی رفسنجانی نیز در سالهای پایان زندگیاش، از منتقدان این رفتار بود. او در مصاحبهای از پاسخگو نبودن آیتالله خامنهای انتقاد میکند. او گزارش میدهد که:
در مجلس خبرگان رهبری، از هرکدام [از مسئولان نهادهای زیر نظر رهبری] که دعوت میکردیم، خوشحال میشد و تشکر میکرد و میگفت: «من آماده میشوم، میآیم و گزارش میدهم.» بعد از چند روز میدیدیم که میگوید نمیآیم. متوجه شدیم که این قبول دعوت و سپس رد آن، یک مساله عادی نیست. هیچیک از مسئولان مورد نظر، حتی رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه که آسانترینش بود، نیامد. علت را که از وی جویا شدیم، گفت: «دفتر رهبری گفته است نروید!» تعجب کردم و از خود آقا پرسیدم؛ ایشان تایید کرد. من گفتم: «این قانون خبرگان است و ما هم مسئولیت داریم که اجرا کنیم.» ایشان گفتند: «من مخالف تصویب این قانون بودم، ولی نخواستم آنموقع بگویم و الان که میخواهد عملی شود، نظرم را میگویم.»
آیتالله خامنهای بهتدریج موقعیت خود را تثبیت و رقبا را حذف کرد یا به حاشیه راند؛ ازجمله خود رفسنجانی را. هاشمی پس از انتخابات ۱۳۸۸ بهگونهای فزاینده از هسته اصلی قدرت رانده شد. او دو سال پیش از مرگ، اذعان کرد: «استبداد اگر بخواهد در لباس فقیه انجام شود، بدتر است.»
رفسنجانی از اینکه برای رهبری نظام، سقف زمانی تعریف نشده، پشیمان بود. او تصریح میکند: «بعد سالها تجربه متوجه خیلی از خطاها شدهایم؛ ولی الان شرایط برای تغییر مهیا نیست؛ میترسم که اگر الان بخواهیم قانون اساسی را اصلاح کنیم، همین مقدار از حقوق ملت هم از بین برود.»
رهبری آیتالله خامنهای برای بخش بسیار مهمی از جامعه ایران، پر عارضه و آسیب بوده است. مسئولیت بخش قابلتوجهی از این وضع، متوجه هاشمی رفسنجانی است. همان «مدیریت» و «هدایت» و «نقش ممتاز»ی که روحانی در رابطه با جلسه انتخاب رهبر دوم نظام در سال ۱۳۶۸ از آن تجلیل میکند.
هاشمی رفسنجانی بیهیچ نقد صریحی به کارنامه سیاسی خود و بدون عذرخواهی از جامعه، در ۱۹ دی ۱۳۹۵ درگذشت.
همدلی رفسنجانی با معترضان به نتایج انتخابات ۱۳۸۸، نگاه به او را در برخی لایههای اجتماعی تغییر داد؛ اما به انتقادها و پرسشهایی که متوجه اوست (ازجمله در دو موضوع پیشگفته: جنگ و انتخاب رهبری) پایان نداد.