شما صفحه ای از سایت قدیمی ایران اینترنشنال را مشاهده می کنید که دیگر به روز نمی شود. برای مشاهده سایت جدید به iranintl.com مراجعه کنید.

شکنجه

بازداشت اسماعیل بخشی، فعال کارگری، و سپیده قلیان، کنشگر مدنی، یک‌بار دیگر کلیدواژه «شکنجه» را در فضای سیاسی و رسانه‌ای ایران مطرح کرد. بخشی و قلیان از بدرفتاری با خود و شکنجه توسط نهادهای امنیتی گفتند، و دستگاه‌های مسئول و حکومتی نیز به‌گونه‌ای قابل‌حدس، و همچون موارد پیش، موضوع را تکذیب کردند.

گزارش دو «قربانی» مستظهر بود به موارد گوناگون خشونت فیزیکی، توهین، تهدید و حبس در سلول انفرادی؛ آنچه که جلوه‌های مختلف شکنجه را به تصویر می‌کشد.

شکنجه چیست؟

در تعریفی مورد تایید سازمان ملل، شکنجه شامل اقدام‌هایی است که به‌وسیله‌ آن، و به عمد، درد یا رنج شدید جسمی یا روانی، توسط کارگزاران حکومت یا شخص ثالث اعمال می‌شود تا از قربانی، اطلاعات یا اعترافی گرفته شود.

برمبنای این تعریف، هنگام شکنجه، فرد به‌خاطر کاری که انجام داده، یا گمان می‌رود که انجام داده، مجازات می‌شود.

از منظری دیگر، با شکنجه یک شخص، در عمل به گروه سیاسی یا سازمان اجتماعی یا فرهنگی او حمله می‌شود؛ هجمه‌ای به «بخش جمعی» فرد.

بازجو در پی کسب «اعتراف» و تکمیل پروژه امنیتی است، و این را بر هر تمهید و حیله‌ای، تعقیب می‌کند.

فرانسواز سیرونی، در پژوهشی با عنوان «شکنجه‌گر و قربانی»، از «زجر» دادن قربانی می‌گوید و تصریح می‌کند که شکنجه همیشه با درد همراه است؛ کتک زدن، سیلی‌های هم‌زمان، شوک الکتریکی به نقاط حساس بدن، شلاق زدن، و ...

او همچنین مفهوم «محرومیت» را مورد توجه قرار می‌دهد؛ محروم کردن از غذا، مراقبت‌های پزشکی، هوای پاک و نور خورشید، تحرک، و زجر روانی با «تنهایی»، آن چیزی که «شکنجه سفید» را توضیح می‌دهد؛ شکنجه‌ای که مضمون روانی دارد و هیچ نشانه فیزیکی به‌جای نمی‌گذارد.

وقتی اطلاعات کافی به مغز نرسد، آمادگی پذیرش هر اطلاعاتی را خواهد داشت، و به‌دلیل محرومیت حسی و اطلاعاتی، تلقین‌پذیر خواهد شد. وضعی که با مقوله «سلول انفرادی» پیوند می‌خورد. محرومیت‌های مرتبط با حواس، باعث درهم‌ریختگی حافظه، مشکل تمرکز، جهت‌یابی زمان و حتی واکنش‌های روان‌پریشانه می‌شود.

«تنهایی» در سلول انفرادی، به‌ویژه وقتی طولانی شود، نیاز به «گفت‌وگو» را افزایش می‌دهد؛ راهی که به بازجو ختم می‌شود.

«ایجاد خستگی مزمن» یکی دیگر از روش‌های اعمال شکنجه سفید است. در روندی فرساینده، ناشی از فشار پیوسته (مانند تحمیل استرس و جلوگیری از خواب) و تهدید و تزریق اطلاعات ناصحیح و همچنین آزار روانی (ازجمله روشن بودن دائمی چراغ سلول یا ممانعت از خواب زندانی)، و حتی تکرار پرسش‌ها، قربانی درنهایت ناگزیر از همکاری با شکنجه‌گران می‌شود.

در تکنیکی دیگر، شکنجه‌گران «منطق» قربانی را هدف می‌گیرند. «مهربانی»های گاه و بیگاه شکنجه‌گران، تخریب هویت و مخدوش‌ساختن منطق قربانی را در دستور کار دارد. به قربانی سیگار تعارف می‌کنند؛ پیشنهاد و قول تماس تلفنی یا ملاقات با خانواده می‌دهند یا حتی به خویشان او رسیدگی می‌کنند؛ امتیازهای به‌ظاهر ناچیز و جزیی، اما در فضای بازداشتگاه و انفرادی، مهم و باارزش می‌دهند (مانند دسترسی به کتاب و نشریه یا حتی استفاده از حمام و هوای آزاد)؛ و ...

این همه، در میانه بازیگری به‌ظاهر متناقض دو «شکنجه‌گر خوب/مهربان» و «شکنجه‌گر بد/خشن» رخ می‌دهد.

افزون بر این‌ها باید به رفتارهای «غیرقابل پیش‌بینی» بازجوها اشاره کرد؛ تغییر غیرمترقبه نحوه مواجهه بازجو با قربانی، که او را برای گریز از فشار و حفظ خویش، گیج می‌کند. بازجو روزی خشن است و می‌ترساند و تهدید می‌کند، و روزی اهل گفت‌وگو و مداراست؛ روزی توهین می‌کند و روزی محترمانه رفتار می‌کند.

خروجی این وضع، درهم‌ریختن محاسبه قربانی، و تسلیم به نیت بازجوست.

مارچلو ویگنار، روانکاو شکنجه را تمام شیوه‌های تعمدی می‌داند که باورهای قربانی را هدف گرفته، و این‌که او از هویت، تهی شود.

شکنجه‌گر نه تنها برای ناتوان‌سازی جسمی قربانی خود، بلکه همچنین در جهت تلاشی و تخریب شخصیت او اقدام می‌کند.

شکنجه‌گران البته اغلب سعی می‌کند اقدام‌های غیرانسانی خود را با «نیاز به جمع‌آوری اطلاعات» توجیه و تبیین کنند. ادعایی که تلاش می‌کند قصد اصلی آنان ـ و فراتر، پروژه‌های سرکوبگرانه نهادهای امنیتی در رژیم‌های اقتدارگرا ـ را پنهان سازد.

این در حالی است که هدف همه بدرفتاری‌ها و خشونت‌ها و فشارها آن است که قربانی به نقطه‌ «همکاری» برسد؛ علیه خود یا همفکرانش «اعتراف» کند؛ برای خارج‌شدن از زیر «فشار»های گوناگون، همراه پروژه امنیتی شود؛ به دروغ، اطلاعاتی را که توسط بازجو دیکته شده، بیان کند؛ داده‌های دراختیارش را ـ اعم از آن‌که مهم باشند یا نه ـ ارائه دهد؛ «تسلیم» بازجو شود؛ و به‌مثابه «قربانی»، نظام غیردموکراتیک و آزادی‌ستیز و سرکوبگر را تداوم بخشد.

در برابر چنین وضعی، برای کنشگران جامعه مدنی و نیز قربانیان شکنجه، راهی جز آگاهی‌بخشی درباره عوارض شکنجه و بدرفتاری با متهمان سیاسی، و نیز بی‌ارزش ساختن هرگونه «اعتراف زیر فشار»، وجود ندارد.

مستقل از این‌ها، آنچه درباره شکنجه آمد، به‌معنای قدرت تام و تمام بازجوها، و تسلیم همیشگی بازداشت‌شدگان و متهمان، نیست. شمار زندانیانی که در دوران‌های گوناگون و کشورهای مختلف، در برابر فشارها، «ایستاده‌اند» معنادار است.

نلسون ماندلا، رهبر نهضت رهایی‌بخش آفریقای جنوبی ـ که خود تجربه تحمل ۲۷ سال زندان و فشار دارد ـ معتقد است: «بدن انسان توانایی عظیمی برای وفق دادن خود با شرایط طاقت‌فرسا دارد. اگر شخصی بتواند روحیه خود را حفظ کند، می‌تواند شرایط غیرقابل تحمل را نیز تحمل کند. اعتقادات محکم رمز بقا در برابر محرومیت‌هاست.»

 

مرتضی کاظمیان
ایران اینترنشنال
تازه چه خبر؟
سازمان حقوق بشر ایران به نقل از منابع آگاه از «مرگ مشکوک» شاهین ناصری، از شاهدان شکنجه نوید افکاری، در سلول انفرادی زندان تهران بزرگ خبر داد. برادر...More
طالبان اسامی شماری از افراد از جمله دو نفر از فرماندهان نظامی طالبان را که به سمت‌های مهم دولتی منصوب کرده است، اعلام کرد. به گفته ذبیح‌الله مجاهد،...More
حسن زرقانی دادستان مشهد از بازداشت شش متهم پرونده کودک‌ربایی در این شهر خبر داد و اعلام کرد که متهم اصلی پرونده هنوز دستگیر نشده وفراری است. زرقانی...More
پارلمان اروپا در قطعنامه‌ای اعلام کرد گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان که بارها وفاداری ایدئولوژیک قوی خود به جمهوری اسلامی را نشان داده، دولت لبنان را...More
ارتش سودان در بیانیه‌ای که از تلویزیون دولتی این کشور پخش شد، اعلام کرد تلاش برای کودتا را خنثی کرده و اوضاع تحت کنترل است. یک عضو شورای حکومتی سودان...More