
هشت ویژگی منحصربهفرد اعتراضهای آبان ۹۸
اعتراضهای آبان تازهترین جلوه از حضور تمام قد سیاست در خیابان بود. زمانی که معترضان با بیپروایی خواست خود را برای تغییرات بنیادین سیاست فریاد زدند و هزینه آن را با دهها کشته، صدها زخمی و هزاران بازداشتی پرداختند. خیابان در کمتر از یک هفته دوباره به تسخیر نیروهای امنیتی درآمد و خودروهای سنگین زرهی و ماموران نقابپوش جای ناراضیان خشمگین را گرفتند. معترضان حالا به خانههایشان برگشتهاند، ولی پیامدهای غیرقابل برگشت این اعتراضها را میتوان از هماکنون دید و سنجید. برخی از ویژگیهای اعتراضهای آبان در نوع خود منحصربهفرد بود. از شیوه اعتراضها گرفته تا الگوی سرکوب و سرنوشت گروههای سیاسی و اپوزیسیون ایران در قبال اعتراضها.
۱) صدای رسای حاشیهنشینها
اگر در دیماه ۱۳۹۶ درباره طبقه اجتماعی که اعتراضها را به راه انداخته بودند تردیدی وجود داشت، در آبان ۹۸ این تردیدها برطرف شد.
مرکز ثقل اعتراضها اینبار همچون دو سال پیش، در مناطق حاشیهنشین بود و بیشترین درگیریها نیز در همین مناطق اتفاق افتاد.
در حالیکه اعتراضها در تهران صرفا به مناطقی چون صادقیه و پیروزی و مسدود کردن برخی اتوبانها محدود بود، در نواحی حاشیهای پایتخت اعتراضها چنان شعلهور شد که دهها بانک و پمپبنزین را در شهریار و اسلامشهر و فردیس سوزاند.
چندان مهم نیست که این اعتراضها با چه نامی توصیف شود، شورش گرسنگان، عصیان فرودستان یا قیامی سراسری علیه حکومت. بههرحال، آنچه که در این اعتراضها بیش از همه بروز پیدا کرد، تضاد حاشیه و مرکز بود. نقشه تجمعها گویای آن است که معترضان در نقاطی که بیشتر در مجاورت تبعیض قرار گرفته بودند، به شیوه رساتری اعتراض کردند.
۲) معترضان بیپروا و شعارهای رادیکال
شعارهای معترضان در نقاط مختلف ایران به شیوه معناداری به هم شبیه بود. در تجمعهای ۹۸ همچون دو سال پیش، معترضان شعارهایی علیه کلیت نظام سیاسی سر دادند و ابایی از سردادن شعارهایی مانند «مرگ بر خامنهای» و «آخوند باید گم بشه» نداشتند. ترکیب شعارها با اقدامهایی مثل آتش زدن خانه برخی ائمه جمعه و حمله به برخی مصلیها نشان داد که معترضان نه در کلام و نه در عمل، پروایی از رویارویی مستقیم با کلیت نظام سیاسی ندارند.
۳) شوک حکومت از شب اول
اعتراضها به افزایش قیمت بنزین برای حکومت غیرقابل پیشبینی نبود، ولی گستره آن، حکومت را شوکه کرد.
بر اساس اطلاعات تاییدشده، در صبح پنجشنبه ۲۳ آبانماه، پلیس امنیت مدیران برخی فروشگاههای زنجیرهای را در تهران فراخوانده و به آنها نسبت به احتمال شورش و آتشسوزی درپی افزایش قیمت بنزین هشدار داده بود.
با این حال، تردیدی نیست که حکومت از گستردگی اعتراضها و میزان تخریبی که به بار آورد، کاملا شوکه شد و برای مهار کردن اعتراضها گزینهای جز سرکوب تمامعیار، پیش روی خود ندید.
۴) فرصتی برای خاندان پهلوی
شعار «رضاشاه روحت شاد» مانند تجمعهای سال ۹۶، در اعتراضهای آبانماه هم شنیده شد. در برخی نقاط هم معترضان شعار «ای شاه ایران، برگرد به ایران» سر دادند که ارجاعی به شاهزاده رضا پهلوی بهعنوان گزینهای بدیل برای دوران پساجمهوری اسلامی است.
در تجمعهای اخیر آنطور که ویدیوهای منتشرشده نشان میدهد، بهجز شعارهایی در حمایت از خانواده پهلوی، معترضان به نفع هیچ فرد یا جریان دیگری شعار ندادند. گروهی این شعارها را نه لزوما به معنای یک خواست سیاسی، بلکه ناشی از یک نوستالژی جمعی میدانند که در زمین واقعی سیاست واجد اهمیت چندانی نیست، اما حتی در سطح اهمیت نمادین هم به شاهزاده رضا پهلوی و حامیان او وزن بیشتری نسبت به گروههای رقیب میدهد؛ دستکم در وضعیت فعلی!
۵) بازی برای امنیتیها عوض شده است
تماشای شعلههای آتش بانکهای در حال سوختن و خیابانهای غرق در دود لاستیکها برای مقامهای امنیتی تازگی داشت. سرکوب اعتراضها در سال ۸۸ بهمراتب سادهتر و کمدردسرتر بود. رهبران جریان اعتراضی در آن زمان چهرههایی شناختهشده بودند. راهپیماییها در نقاط خاص و عمدتا در مراکز شهرهای بزرگ شکل میگرفت و بهراحتی میشد نیروهای امنیتی را از شهرهای دیگر به کانون این اعتراضها یعنی مرکز تهران و برخی شهرهای بزرگ گسیل کرد.
گستره اعتراضها در سال ۹۶ تلنگری به نیروهای امنیتی بود تا بفهمند بازی بهکلی عوض شده است و اعتراضهای آبان ۹۸ به آنها ثابت کرد که اکنون نه سرکوب مانند ده سال پیش کمهزینه است نه هزینههای اعتراض، قابل پیشبینی.
۶) آتش زیر خاکستر اعتراضها
ویدیوهایی که از اعتراضهای آبانماه در شهرهای مختلف ایران منتشر شده است، الگویی یکسان از سرکوب را فاش میکند که حکایت از بیپروایی ماموران امنیتی در استفاده از شلیک مستقیم علیه معترضان در خیابان دارد. بنابر آخرین آمار سازمان عفوبینالملل، در جریان اعتراضهای آبان ۹۸ دستکم ۱۱۵ نفر کشته شدهاند؛ هرچند که آمار غیررسمی بهمراتب بیش از این عدد است. آمار کشتهشدگان در کنار صدها مصدوم و هزاران بازداشتی که اعتراضها به جای گذاشت، سطح بیسابقهای از خشونت علیه معترضان را حتی در مقایسه با سالهای ۸۸ و ۹۶ نشان میدهد.
اعتراضهای آبانماه بهواسطه سرکوب بیسابقه خاموش شده است، ولی بعید نیست که آتش زیر خاکستر این اعتراضها بهزودی دوباره گر بگیرد. افق اقتصادی کماکان تیرهوتار، شکاف طبقاتی رو به افزایش و چهره فقر عریانتر از همیشه است. حتی اگر معترضان را صرفا لشکر گرسنگان بخوانیم، این لشکری است که مبارزه را باخته، اما جنگ را ادامهدار میبیند.
۷) بازی دوسر باخت اصلاحطلبان
اصلاحطلبان که بهواسطه سکوت خود در قبال سرکوب اعتراضهای ۹۶ بخش مهمی از بدنه اجتماعیشان را از دست داده بودند، در جریان اعتراضهای ۹۸ هم نتوانستند این اعتبار از دسترفته را احیا کنند. چهرههای سرشناس این جریان مانند میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی در قبال اعتراضهای آبان موضعی نگرفتند و تنها کنش اصلاحطلبان تا به امروز، انتشار بیانیهای بود که اعمال خشونت علیه معترضان را محکوم میکرد. حتی درباره همین بیانیه و انتساب امضاکنندگان آن به جریان کلاسیک اصلاحطلبی هم تردیدهای وجود دارد و برای نمونه حسین مرعشی، عضو حزب کارگزاران، به نوعی از این بیانیه اعلام برائت کرده است.
اصلاحطلبان در روزهای نزدیک به اعتراضها یک سامانه انتخاباتی به نام «سرا» راه انداختند تا بدنه اجتماعی خود را برای انتخابات مجلس در اسفندماه بسیج کنند، اما با وضعیت پیشآمده، از شانس بهمراتب کمتری برای تشویق مردم به شرکت در انتخابات برخوردارند. موج سرخوردگی ناشی از سرکوب اعتراضهای اخیر در بدنه حامیان اصلاحطلبان هم بهوضوح تسری پیدا کرده و برخی چهرهها که پیشتر از ایده اصلاحات تدریجی جانبداری میکردند، اکنون در رسانههای اجتماعی درباره بیحاصل بودن این تلاشها مینویسند.
۸) طبقهای که دیگر گوش به فرمان حکومت نیست
جمهوری اسلامی پایگاه گفتمانی خود را در طول چندین دهه روی شانههای طبقهای بنا کرده بود که بنابر تعابیر اسلامی، آنها را محروم و مستضعف مینامید. طبقهای که بهجای صف کشیدن در برابر نیروهای ضدشورش در خیابانها، مقابل حوزههای رایگیری صف میکشیدند و بهجای شعار مرگ بر خامنهای، در راهپیماییهای دولتی، شعار مرگ بر آمریکا میدادند.
تصویر ایدئال جمهوری اسلامی از حاشیهنشینها همین تصویر زجرکشیده، ولی در عین حال مطیعی است که روبروی دوربینهای تلویزیون ظاهر شوند و بگویند علیرغم همه سختیها پای انقلاب ایستادهاند. اگر اصلاحطلبان همیشه پایگاه رای خود را در طبقه متوسط میجستند، اصولگرایان درصدد جلب رای روستاییان و حاشیهنشینان بودند که خواستههایشان عمدتا معیشتی بود.
آخرینبار ابراهیم رییسی در قامت کاندیدای رییس جمهوری تلاش کرد تا از شانههای این پایگاه رای بالا برود و به کرسی ریاستجمهوری برسد، اما علیرغم وعدههایش درباره عدالت اجتماعی، ناکام ماند.
باخت انتخاباتی او به اندازه کافی گویای شکست گفتمانی جمهوری اسلامی در حفظ پایگاه حاشیهنشینها بود. اینک در پی اعتراضهای آبان ۹۸، این شکست آشکارتر هم شده است. در سال ۸۸ محمود احمدینژاد برای جلب رای با گونیهای سیبزمینی به سراغ روستاییان میرفت و در انتخابات ۹۶، رییسی با غذای نذری دنبال بهدست آوردن حامیانش بود. اینک حتی وعده دو برابر شدن یارانه هم معترضان حاشیهنشین را آرام نکرده است. تقلای کاندیداهای از صافی شورای نگهبان گذشته برای جلب رای در انتخابات مجلس دیدنی خواهد بود.