رهبر و حوزهعلمیه قم؛ چالشهایی برای آینده نظام
تجمع هفته گذشته در حوزه علمیه قم، که بهدعوت یک تشکل نهچندان شناختهشده بهنام تشکل اساتید، انجام شد و سخنرانی رحیمپور ازغدی، از سرداران تهاجم ایدئولوژیک نهاد رهبری و قرارگاه عمار که گرایشهای غالب سنتی حوزه و مراجع تقلید و زاویهگیری آنها نسبتبه دغدغههای فکری و فرهنگی آیتالله خامنهای درمورد حوزه مطلوب را مورد نقد قرار داد و شعارهای شفاهی و پلاکاردهای تهدیدآمیز طلاب شرکتکننده علیه روحانی رییسجمهور و همچنین واکنشهای تند مراجع به آن، هرچند در لابلای خبرهای مربوطبه بحران اقتصادی کمرنگ شد، اما بار دیگر نوک کوه یخ یک جدال قدیمی در مناسبات قدرت میان نهاد رهبری و همچنین برخی از نهادهای تحت امر رهبر، یعنی سپاه پاسداران و حوزههای علمیه را پدیدار ساخت. این چالش اکنون بهخاطر چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی و انتخاب رهبری ازمیان فقها و نیز روابط و معادلات قدرت کنونی، حائز اهمیت است که به ابعاد آن نظر میافکنیم.
الف- پیشینه جدالی تاریخی
حوزه علمیه قم حتی در زمان آیتالله خمینی، علیرغم حمایتها و ظاهر بیرونی آن، زاویههای فراوانی با رهبری آیتالله خمینی و مشرب فکری، سیاسی و مذهبی او داشت. اقامت آیتالله خمینی در تهران و قبول مسئولیتهایی ازسوی شاگردان بانفوذش در حوزه در سمتهای اجرایی، مانند آیتالله بهشتی باعث شد که از دامنه نفوذ فکر سیاسی-مذهبی او بر حوزه کاسته شود. نباید فراموش کرد که برخی مراجع تقلید، ازجمله آیتالله شریعتمداری، مرعشی، گلپایگانی، اراکی، خوانساری و شیرازی، آن زمان، یعنی چهل سال پیش، از نفوذ معنوی و قدرت گستردهای درمیان جامعه مذهبی برخوردار بودند و فاصلههای معناداری با اعتقادات و روشهای حکومتی و سیاسی آیتالله خمینی داشتند، ولی توفان انقلاب، فضای جنگ و نیز قدرت سیاسی و نفوذ خمینی بهعنوان مرجع تقلید و رهبر انقلاب، آنها را به حاشیه و حصر و خانهنشینی کشانید. او توانایی بهحاشیه راندن همه را داشت. اما تلاش او برای تغییر محتوا و روش سنتی حوزه، ناموفق ماند.
رهبر دوم ایران، خامنهای، بهخاطر ضعف در موقعیت علمی و حوزویاش و فقدان مرجعیت، بعد از بهقدرت رسیدن، سعی کرد که به جناحهای محافظهکار حوزه نزدیک شود و به آنها باج دهد، اما از همان آغاز میدانست که روش سنتی حوزه، چندان به کار حکومت ولایت مطلقه نمیآید و درمورد تحول آموزشی و محتوایی دروس حوزه و مرجعیت و نقش سیاسی حوزه در ساختار قدرت، رویاهایی را در سر میپروارند که برای آن سرمایهگذاری سنگینی هم انجام داد، ولی ناموفقبودن مدیریت سیاسی کشور، نارضایتی مردم از روحانیون و فقدان نیروی کارآمد و شبکه روحانیت قدرتمند و باسوادی که بتواند چنین پروژهای -مانند رویای اسلامیشدن دانشگاه و جامعه مقتدر اسلامی- را بهپیش ببرد، تنها شبحی از آن رویا را برجای گذاشت. با استحکام موقعیت و قدرت خامنهای از سالهای میانی دهه هفتاد، رهبر ایران متوجه شد الزامات تداوم قدرت ایجاب میکند که بهطور سازمانیافته، تحولات حوزه را رصد کند و در حوزههای مختلف، زمینههای زاویهگیری حوزه را از ساختار قدرت، محدود سازد و آنها را بهکنترل درآورد و لذا نقشه راه کنترل، ترسیم شد.
ب- کنترل مالی حوزه ازسوی نهاد رهبری
رابطه مالی میان علما و ساختار قدرت، نقش مهمی در تنظیم روابط قدرت دارد. در سالهای ابتدایی دهه هفتاد شمسی، آیتالله خامنهای تلاش کرد که سهم امام مراجع را تحت نظارت ولیفقیه بیاورد، ولی با واکنش مراجع روبرو شد و عقب نشست؛ اما میزان دریافتی سهم امام مراجع مختلف که در حسابهای بانکی انباشت میشد رصد میشد و محدودیتهایی برای آنها درنظر گرفته میشد تا مراجع سنتی و یا زاویهدار، نتوانند از قدرت مالی چندان مستقل و قدرتمندی برخوردار شوند. روش دیگری که نهاد رهبری برای کنترل بیوت مراجع استفاده میکرد، واگذاری امتیازهای مالی و اقتصادی به بیوت و فرزندان آنها بود و سپس از این طریق، آنها را تحت سیطره و گیوتین اطلاعاتی و منفعتی سیستم قرار میداد و سکوت و تاییدیه آنها را در مواقع لازم، از این طریق خریداری میکرد. روشی که درمورد بیت مکارم شیرازی، فاضل لنکرانی و غیره بهکار گرفته شد.
ج- کنترل سیاسی و فکری حوزه
آیتالله خامنهای از همان آغاز، از زاویهگرفتن حوزهها از ساختار رسمی حکومت، نگران بود؛ زیرا میتوانست مشروعیت مذهبی حکومت ولایت فقیه و بخش هواداران اعتقادی نظام را مسالهدار کند. لذا کنترل سیاسی و فکری حوزهها، هم از جنبه افراد شاخص حوزه و هم نوع گفتارهای سیاسی و مذهبی حوزه، جزو دغدغههای اصلیاش قرار گرفت. در همان ماههای اولیه به قدرت رسیدنش، این موضوع را خاطرنشان کرد و همیشه این مهم را یادآوری کرده است. علاوهبر این، برخورد اطلاعاتی و امنیتی با افراد زاویهدار و معترض، با شدت تمام و ازسوی دادگاه ویژه روحانیت بهصورت رسمی و بهصورت غیررسمی و ارعابی، بهوسیله تیپ ۸۳امام صادق -پل ارتباطاتی بسیج و سپاه و حوزه- در دستورکار قرار گرفت. نمونههای حصر آیتالله منتظری و شیرازی و نیز زندانیکردن برخی علما ازجمله کدیور و احمد قابل که منتقدان سیاستها و تفکر حاکم و رهبری خامنهای بودند، ازجمله نمونههای این مساله بود.
اما مهمترین هدفی که خامنهای دنبال میکند، رویای دیرینش در بهروزکردن محتوای آموزشی حوزه و قراردادن آن در خدمت رفع نیازهای فکری حکومت و کادرسازی و بسیج تبلیغاتی برای مشروعیتبخشیدن به رفتارها و اقدامات حکومت است. اما همانطور که گفته شد، جریانهای سنتی حوزوی با توجه به افزایش نارضایتی مردم از حکومت اسلامی و روحانیت حکومتی که در کوچه و خیابان هم نشان داده میشود و نیز تضعیف موقعیت سیاسی و معنوی خامنهای بهخصوص بعد از قمار شکستخوردهاش در حمایت از احمدینژاد و وقایع سال ۸۸، نهتنها به رویاهای رهبر ایران نزدیک نشدند، بلکه برای نشاندان مرزبندی خود، فاصلهها را پررنگتر کردند تا بتوانند مردم حامی خود را نگه دارند.
حمله ازغدی به تولید انبوه مراجع تقلید بیخاصیت که حتی صورت مساله مشکلات و مسائل جامعه را نیز درک نمیکنند، چه برسد به دادن پاسخ به آنها، و اکنشی به این روند است. روند این فاصلهگیری برای رهبر ایران، زنگ خطری را بهصدا درآورده است. بهخصوص اینکه پیداکردن رهبر جایگزین در آینده، در دستورکار خامنهای قرار دارد.
د- کنترل حوزه برای انتخاب جانشین و رهبر آینده
از شواهد و قرائن و مهرهچینی هیاترییسه مجلس خبرگان، چنین برمیآید که رهبر ایران، بهدنبال جایگزینکردن فرد قدرتمند با موقعیت برجسته حوزوی بهجای خود نیست و لذا اگر بهدنبال جایگزینی برای جانشینی، درحال بررسی موقعیت افراد نزدیک به خود، ازجمله فرزندش مجتبی باشد، قطعا مهار حوزه و تغییرات گفتمانی و نهادهایش و بهحاشیه راندن جریانهای زاویهدار، از اولویت برخوردار میشود. حملات رحیمپور ازغدی که عضو منصوب در شورای انقلاب فرهنگی ازسوی آیتالله خامنهای است، میتواند در این راستا هم معنای بیشتری پیدا کند. درواقع قرارگاه عمار و بخش طلاب سپاه یا تیپ ۸۲ انصار، در حال تلاش بهمنظورآمادهسازی برای بسیج و فضاسازی لازم برای مساله تعیین رهبر آینده است که بهنظر میرسد از لحاظ زمانی، لحظه وقوعش میتواند نزدیک شده باشد. تحقق جانشینی باثبات، نیازمند چند عنصر است که حمایت اکثریت جریانهای حوزه، یکی از مهمترین عناصر آن بهشمار میرود. ولی فقیه بعدی نمیتواند از مشروعیت مذهبی برای بهاطاعت درآوردن هواداران معتقد نظام، بهراحتی بهره ببرد، مگر آنکه برگ تایید اکثریت حوزه را در جیب داشته باشد.
ارعاب و تبلیغات همهجانبه و درخطر نشاندادن کلیت نظام، ازجمله روشهایی است که میتواند تاییدیهگرفتن برای کاندیدای مورد نظر -که حتی میتواند در زمان حضور خامنهای هم برگزیده شود- را محتمل سازد.
هـ- حمله به روحانی و بیآینده کردن او
پیروزی غیرمترقبه روحانی در مرداد ۹۶ با رای بالای ۲۴میلیونی که با انتقادات جدی از خطوط اصلی نظام برایش بهدست آمد، بهنوعی زنگ هشداری را برای نهادهای قدرت بهصدا در آورد که بیاعتبارسازی دولت روحانی و شخص رییس جمهوری را در دستور کار قرار دهند تا هم موقعیت اجرایی او رادر مقام اداره کشور متزلزل و بیاعتبار سازند و هم با زیر علامت سوال بردن روحانی با شعارهای چپ و نقد او با کارت کارگران بیکار و انعقاد ترکمانچای و بیحاصلبودن دیپلماسیاش در تعامل با غرب، آینده رهبری او را کور سازند.
و- دلایل واکنش تند آیتالله مکارم شیرازی
واکنش تند آیتالله مکارم شیرازی که با لحنی تند و بیسابقه، سخنران را مورد حمله و سپاه را مورد پرسش قرار داده بود و نیز واکنش سریع و نسبتا تند آیتالله نوری همدانی، سبب شد که جامعه مدرسین نیز با لحنی محافظهکارانه این گردهمایی را خدشهدار ساختن وجهه روحانیت قلمداد کند و از رحیمپور ازغدی بخواهد که در مباحث انتقادی، خط قرمزها را رعایت کند و در شرایط حساس کنونی، با زبان تند و غیرمودبانه طرح بحث نکند، چون نهتنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه به اختلافها دامن میزند. اما آنچه موجب تعجب و سوال شد، واکنش آیتالله مکارم شیرازی بود. زیرا ارتباطات مالی او با سیستم حکومتی بهگونهای است که این نوع برخوردها را غیرمحتمل میکرد. بهنظر میرسد یا مکارم شیرازی متوجه شده است که رشد فزاینده اعتراضات و بحرانهای اقتصای و نیز موج تحریمها و تهدیدهای خارجی، بخش امنیتی سپاه و سیستم را چنان در موقعیت ضعف قرار داده که آنها برخلاف قبل، نمیتوانند واکنش متقابل نشان دهند؛ و به همین دلیل هم سپاه، اول با تردید و سپس قاطعانه محتوای این گردهمایی را محکوم ساخت. البته برخی دیگر معتقدند مکارم و روحانیت سنتی از موج جدیدی که برای جاانداختن رهبری آینده است، احساس خطر کردهاند و با تمام قوا برای مقابله با آن، به میدان آمدهاند.
نتیجهگیری:
بهنظر میرسد که گام اول برای راهاندازی یک حرکت و ایجاد موج در مرعوبسازی حوزه سنتی و کنترل، آمادهسازی و جذب حمایت آنها برای تعیین رهبر آینده، ناموفق ماند و با اشتباه محاسباتی، نتیجه عکس داد و درعینحال، چراغهای افکار عمومی را درمورد چالشهای درونی جریان سنتی حوزه علمیه قم و رهبر ایران، روشن ساخت. تیم روحانی نیز سعی میکند با تمسک به پلاکارد تهدیدآمیز و تهدید به قتل او و نیز شعارهای دیگری که علیه او سرداده شده است، از نارضایتی مردم از افراطیون بهرهبرداری کند و محبوبیت ازدسترفتهاش را بازسازی کند، که البته بهنظر نمیرسد در موقعیت بحران اقتصادی کنونی بتواند به او کمکی کند. علاوهبر این، ازغدی بهطور ناخواسته کلید یک حمله وسیع و انتقادی را در افکار عمومی درمورد ناتوانی مذهب برای اداره جامعه و نیز بیاعتبارسازی نهاد روحانیت و سیستم حوزوی زده است. او قطعا خودش نمیدانسته که با این سخنان در چه زمینی بازی خواهد کرد، اما تجربه تاریخی نشان داد که پروژه «حوزه انقلابی» راه به جایی نبرده است و راهحلهای تبلیغاتی و فرمایشی هم در حوزه فرهنگ، به دیوار سخت واقعیتها برخورد خواهد کرد و نمیتواند صرفا با تکیه بر قدرت، راهحلی برای چالشها بیابد. هرچند با افزایش فشار برای پیشبرد ناقص این پروژه، بهخاطر قوتگرفتن امکان انتخاب رهبر آینده در زمان حیات آیتالله خامنهای و یا فوتش، این چالشها شکل پیچیدهتر و خطرناکتر و پردامنهتری به خود خواهد گرفت.