مادر علیرضا شیرمحمدعلی خواستار محاکمه مسببان اصلی قتل شد
دادگاه رسیدگی به اتهام دو قاتل علیرضا شیرمحمدعلی، زندانی سیاسی که خرداد ماه امسال در زندان تهران بزرگ به قتل رسید، با محکومیت این دو به قصاص، حبس ابد و پرداخت دیه به پایان رسید.
علیرضا شیر محمد علی، جوان ۲۱ ساله که به اتهام «توهین به مقدسات، تبلیع علیه نظام و اهانت به بنیانگذار انقلاب اسلامی و رهبری» مجموعاً به هشت سال زندان محکوم شده بود، در زندان تهران بزرگ (فشافویه)، مشغول گذراندن بازداشت موقت خود تا برگزاری دادگاه تجدیدنظر در روز هجدهم تیرماه بود.
مهناز سرابی، مادر علیرضا شیرمحمدعلی، هر چند نسبت به برخورد قاضی بابایی در جریان بررسی این پرونده اعلام رضایت نسبی میکند، اما معتقد است که به اتهام «مسببان اصلی» این جنایت رسیدگی نشده است.
قاضی بابایی قبلا در گفتوگو با روزنامه ایران، هرگونه دخالت مسئولان زندان تهران بزرگ و یا مسئولان قضایی را در این قتل به شدت رد کرده بود، اما مهناز سرابی در گفتوگو با «ایران اینترنشنال» میگوید در دادگاه شواهد متعددی از خطاهای مسئولان زندان، از افسر کشیک تا معاون دادستان در مدت چند ماه حبس علیرضا مطرح شد که این قتل را رقم زده است. او حالا رسالت اصلی زندگی خود را در دادخواهی پرونده قتل پسرش تا انتها اعلام میکند.
- خانم سرابی، در رسانهها جزئیات زیادی دادگاه قاتلان پسر شما منتشر نشد. لطفاً بیشتر توضیح دهید در دادگاه چه گذشت؟
در دادگاه مشخص شد که پسر من نه چهل ضربه که پنجاه ضربه خورده است؛ ۴۶ ضربه با چاقو و چهار ضربه هم با سرامیک. من به حکم صادرشده اعتراض دارم. چون درخواست قصاص را برای هر دو عامل این جنایت داشتم، اما دادگاه تنها برای یک نفر حکم قصاص داد و برای یکی دیگر از متهمان، حکم ۲۵ سال حبس و دیه صادر کرد.
البته این تنها بخشی از مساله است و من در دادگاه هم محاکمه مسببان اصلی این جنایت را خواستم؛ افرادی مثل «هدایت فرزادی»، رییس زندان، «محب ایمانی»، افسر نگهبان روز انجام قتل و «رضا حقوردی» و «مهدی رشیدی»، افسرهای نگهبان بندی که پسرم در آن نگهداری میشد.
چرا باید محب ایمانی، افسر نگهبان، در روز جنایت کلید سالن یازده را برای باز کردن در ورودی به یک زندانی بدهد و دو قاتل از این فرصت برای از بین بردن فرزند من استفاده کنند؟ محب ایمانی برای پخش غذا، بهجای وقت همیشگی، ساعت ده و نیم شب به پشت در سالن میآید و کلید را از پشت در برای یک زندانی عادی پرت میکند تا او در را باز کند. این دو قاتل در دادگاه گفتند که ما قبل از قتل، مواد مصرف کرده بودیم و متوجه کار خودمان نبودیم. سوال من این است که این مقدار شیشه از کجا به دست این دو جانی رسیده است که مصرفش منجر به سلاخی علیرضا میشود.
- قاضی بابایی که قضاوت پرونده قتل علیرضا را برعهده داشت، در گفتوگو با روزنامه ایران، مسأله اجیر شدن این دو قاتل برای قتل علیرضا را کاملا رد کرد. شما آیا به این صحبتهای او اعتراض کردید؟
من از روزنامه دولتی ایران هم که در مورد پسر من نوشته بود مواد مصرف کرده، شکایت دارم که شکایتم را بعد از برگزاری مراسم چهلم در روز جمعه پیگیری خواهم کرد. حتی خود قاضی بابایی هم به گفته خودش از این روزنامه به دلیل حرفهایی که از او نقل شده بود، در دادسرای کارکنان دولت شکایت کرده است.
از زمان شروع درگیری تا رسیدن گارد ویژه زندان به محل درگیری، هفت دقیقه طول کشیده است. محب ایمانی، افسر نگهبان، به شهادت تمام همبندیها، در میانه چاقو خوردن پسرم وارد سالن شد و در آن را قفل کرد و پا به فرار گذاشت.
معلوم نیست چرا اگر مسئولان زندان، تصاویر دوربین مداربسته را دیدند، چرا سریعتر از مرگ پسرم جلوگیری نکردند. حمید زواره، متهم ردیف دوم که به بیست و پنج سال زندان محکوم شد، در دادگاه گفت: «در اواسط چاقو زدنهای خلیلی به او گفتم، بسه! کشتیش... بیا منو بزن.» او بعد علیرضا را روی دوش خود میگذارد و به دم در سوئیت میرساند، امّا میبیند در قفل است. تلفن و آژیر خطر سالن یازده از چند روز قبل از قتل، قطع شده بود و علیرضا در این مورد اطلاعرسانی کرد، اما مسئولان زندان هیچ توجهی نکردند.
نماینده قاضی بعد از قتل، به زندان رفت. تمام همبندیها گفتند که ما ساخت تیزی توسط قاتلها را به نگهبانان اطلاع دادیم، اما هیچ پیگیری نشد. همبندیها حتی حاضر بودند که در دادگاه هم شهادت بدهند، که اجازه داده نشد. آیا با همه این شواهد، میتوان گفت هیچ دستی در کار قتل پسرم نبوده است؟
قاضی بابایی به سوال ما در مورد رسیدگی به اتهامات مسببان اصلی این قتل پاسخ درستی نداد. من حتی بعد از جلسه اول دادگاه، با معاون قوه قضاییه هم صحبت کرده و از او خواستم که با عاملان اصلی به قتل رسیدن پسرم برخورد شود که او تنها گفت در دادگاه جداگانهای رسیدگی میشود. نه من و نه وکیلم، هیچکدام نمیدانیم این دادگاه چه زمانی قرار است برگزار شود. من از خون پسرم نمیگذرم. آخرین دیدار من با سامان (علیرضا)، ۲۱ فروردین، روز برگزاری دادگاه بدوی او بود. نگهبانان حتی اجازه بوسیدن روی او را به من ندادند. من مجبور شدم برای این کار به آنها تراولچک پنجاه هزار تومانی رشوه بدهم.
مادر علیرضا شیرمحمدعلی:
آرزویم تفکیک زندانیان سیاسی و مجرمان خطرناک است.
- در دادگاه آیا به نگهداری غیرقانونی علیرضا در زندان تهران بزرگ هم اشاره شد؟
سامان در طول حبس در زندان تهران بزرگ، سه بار به هدایت فرزادی، رییس زندان تهران بزرگ نامه نوشته و درخواست کرده است که از این زندان به زندان اوین منتقل شود. معاون دادستان، در روزهای آخر اعتصاب غذای سامان که به همین منظور انجام شد، قول مساعد داده بود که او را به اوین منتقل کنند. سامان بعد از شنیدن این قول اعتصابش را شکست.
من فایل صوتی پسرم را در روزهایی که اعتصاب غذا کرده بود، هنوز دارم که در تماس با خودم گفته بود، دلدرد مشکوک به آپاندیسیت گرفته و همین ماموران به سامان گفته بودند: «برو بمیر. آخر اعتصاب تو مرگ است. حالا میبینی.» در دادگاه به این سوال من پاسخ داده نشد که چرا پسرم دقیقا بعد از پایان اعتصاب غذا، با قتل عمد، جان خود را از دست داد.
من از تمام بزرگان این کشور میخواهم به داد زندانیان سیاسی، بهویژه زندانیان سیاسی زندان تهران بزرگ برسند. در این زندان، انواع ظلمها به این افراد وارد میشود. من قبول ندارم که سامان جرمی مرتکب شد، اما حتی اگر او خلافی هم کرد، به هیچ وجه حبس او در زندان تهران بزرگ قانونی نبود. امیدوارم علیرضا آخرین زندانی سیاسی زندان تهران بزرگ باشد که اینطور سلاخی میشود. امیدوارم حداقل این قتل، زمینه اجرای قانون تفکیک زندانیان بر اساس جرم را فراهم کند. همه زندانیان سیاسی استان تهران، باید در زندان اوین نگهداری شوند و در سایر استانها هم باید زندان و بند جداگانهای برای زندانیان سیاسی ایجاد شود.
- گفتید خواستار محاکمه مسببان اصلی حادثه در دادگاه شدهاید. چه وعدهای به شما در این زمینه داده شده است؟
هیچ قول مشخصی داده نشده است. من و وکیلم منتظر صدور حکم نهایی هستیم تا بعد از آن، خواستار محاکمه بانیان اصلی این جنایت شویم.
- نمایندگان قوه قضاییه هم با شما بعد از قتل سامان گفتوگو کردند. در این دیدار چه صحبتهایی رد و بدل شد؟
من در آن ملاقات که نمایندگان قوه قضاییه صدا و تصویرم را ضبط میکردند، خطاب به آقای رئیسی گفتم، اگر میخواهید رسانههای مخالف شما از این جریان سوءاستفاده نکنند، لطفا به این پرونده دقیق رسیدگی کنید. شاید حتی خود آقای رئیسی هم از اتفاقاتی که در زندان فشافویه میافتد، خبر ندارد. من از ایشان به صراحت خواستم که در مورد وضعیت این زندان که به آن «آخر دنیا» میگویند، تحقیق کند. جای زندانی سیاسی، زندان فشافویه نیست. آرزوی من بعد از مرگ غریبانه پسرم، تفکیک زندانیان است. نمایندگان قوه قضاییه به من احترام زیادی گذاشتند و قول رسیدگی دادند. من منتظر نتیجه این رسیدگیها هستم.
مادر علیرضا شیرمحمدعلی:
اگر مراسم چهلم پسرم روز جمعه بهخوبی برگزار نشود، همان روز به خیابان میروم و فریاد میزنم که قاتل پسر من جمهوری اسلامی است.
- آیا بعد از آن هم از طرف مسئولان این قوه پیگیر وضعیت شما بودند؟
یکبار هم نمایندگان سازمان زندانها به دیدن من آمدند و پرسیدند آیا به کمک خاصی احتیاج دارید؟ من گفتم به هیچ چیز نیاز ندارم. من تنها میخواهم مراسم چهلم پسرم که روز جمعه برگزار میشود، شبیه مراسم روز سوم و هفتم نباشد که ماموران صندلی را از زیر پای مهمانان میکشیدند و به فلوتزن مراسم گفتند برو، وگرنه دستت را میشکنیم.
به مسئولان قضایی به صراحت گفتم اگر چنین اتفاقی بیفتد، همان روز به خیابان میروم و فریاد میزنم که قاتل پسر من جمهوری اسلامی است.
به من قول دادند که این مراسم در امنیت کامل برگزار شود. من پاهای خودم را از دست دادهام. علیرضا عصای زندگی من بود. من دیگر هیچ رسالتی جز دادخواهی برای مرگ پسرم در زندگی ندارم.