عربستان و ایران؛ هزینههای بیپایان خصومتی سترون
روابط ایران وعربستان با شلیک شبه نظامیان حوثی به ریاض و اعلام رسمی مقامات عربستان مبنی براینکه این اقدام را بهمنزله جنگ علیه عربستان تلقی میکنند، جنگ سرد روابط میان دوکشور را که چهارسال است با قطع روابط دیپلماتیک هم همراه است، وارد مرحله جدیدی کرده است.
تنش میان دوکشور که بهنظر میرسید بعد از برگزاری آرام سفرحج بهوسیله زایران ایرانی، لحن ملایم رهبر ایران در پیام حج، بازدید دیپلماتیک دوطرف از سفارتخانههای یکدیگر، کاهش جنگ لفظی مقامات، ملاقات و مصافحه عادل الجبیر با ظریف در کنفرانس کشورهای اسلامی در استانبول، در محافل دیپلماتیک بهعنوان امکان بهبود روابط، نشانه های مثبتی تلقی میشد، حتی در مورد اعلام رفراندوم استقلال کردستان عراق، دو کشور برای اولین بار در یک موضوع منطقهای، موضع مشترکی اتخاذ کردند.
از سوی دیگر بعد از سفرتاریخی ملک سلمان، پادشاه عربستان، به روسیه و در آستانه سفر پوتین، رئیسجمهور روسیه به تهران، درمحافل دیپلماتیک این شایعه مطرح شد که پوتین پیامها وپیشنهاداتی برای دستیابی برای سازش میان دو طرف را با خود به تهران آورده است.
در این میان گروههای متفاوتی سعی کردند واسطه این مصالحه شوند، زیرا برخلاف قبل، مقامات ایرانی هم متوجه افزایش روزافزون هزینههای مخاصمه با عربستان شده بودند.
ولی همه این خوشبینیها به ناگاه با ملاقات ولایتی نماینده و مشاور آیت الله خامنهای با سعد حریری، نخست وزیر لبنان در جمعه گذشته که بعد از سفر نخست او به عربستان در بیروت انجام گرفت و بهدنبال عزیمت مجدد وی به عربستان و اعلام استعفای تلویزیونی از ریاض به همراه حمله بسیار سنگین به ایران و افزایش در گیریها و حمله موشکی حوثی ها به ریاض، به طورکلی رنگ باخت و وارد مرحله جدیدی از تنش شد که در دودهه گذشته بیسابقه بوده است .
گفته میشود ظاهرا ولایتی درملاقات با حریری پیشنهادات عربستان سعودی مبنی برعدم پشتیبانی ایران از نیروهای مخالف در یمن را بهعنوان نشانه حسن نیت ایران برای آغاز مذاکرات رد کرده است.
با حمله موشکی حوثیها به فرودگاه ریاض، عربستان این اقدام را حمله مستقیم به مواضع خود تلقی کرده وآنرا بمنزله اعلان جنگ پنداشته و حق پاسخگویی رابرای خود محفوظ دانسته است. سیاستی که دونالد ترامپ، رییس جمهورآمریکا و نیکی هیلی، نماینده این کشور در سازمان ملل، حمایت همهجانبه خود را از هرنوع اقدام و پاسخگویی عربستان ابراز کردهاند.
-
تبعات در گیری مستقیم
آنچه که هم ایران و عربستان بخوبی درک کردهاند این است که میدانند جنگ رسمی و مستقیم دو کشورهیچ برندهای ندارد وگزینه آنها نخواهد بود وهیچکدام توانایی حذف دیگری را از معادلات منطقه ای را ندارد. ازسوی دیگرمشخص است که دونالد ترامپ برخلاف شعارهایی که میدهد بنا بهدلایل مختلف حاضر نخواهد شد که دریک درگیری همه جانبه با ایران شرکت کند، زیرا نیروی هوادار وی که در انتخابات آمریکا به او رأی دادند، مخالف مداخله نظامی در خارج از کشور هستند و ترامپ هم در انتخابات با انتقاد از سیاست جرج بوش میگفت که او با دخالت وحمله به عراق، دو تریلیون دلار را به باد داده است.
علاوه براین، درگیری همه جانبه با ایران بیش از همه کشورهای منطقه را دچار آسیبهای فراوانی خواهد کرد که کسی نمیخواهد مرتکب چنین ریسکی شود. بعضی کارشناسان جهان عرب پیشنهاد کردهاند که راه عربستان برای مقابله با ایران حمایت از ملیشیاهای درون کشورهای تحت نفوذ ایران است. یعنی افزایش درگیری غیر مستقیم با ایران.
اما چنین روشی نیز در گذشته تجربه شده است وهرچند میتواند هزینهها برای ایران را افزایش دهد ولی معلوم نیست دامنه نفوذ و عملیات ایران را مسدود کند و در نتیجه منابع عربستان در مسیرهایی که ممکن است نافرجام باشد هزینه شود. اما نگاهی به وضعیت دو کشور نشان میدهد که علیرغم افزایش خصومتها، هنوزروش مصالحه و انجام گفتوگوهای مستقیم در سطوح بالای تصمیمگیری و توافق برای مسایل منطقهای، کمهزینهترین و پربارترین راه برای دو کشور است.
اما دو کشور هم از لحاظ داخلی با چالشهایی روبرو هستند و هم برای انجام مصالحه میان دو کشور موضوعات دشواری برای گفتوگو دارند که میتواند مانع شود :
الف –خط قرمزهای دو کشور
برای عربستان همیشه یمن جزو حیاط خلوت آن کشور محسوب میشده و امنیت مرزهایش با یمن و نیز کنترل تنگه باب المندب که از طریق مرزهای دریایی یمن امکانپذیر است وگلوگاه بخش مهمی از عبور ومرور این کشور محسوب میشود، بسیار حیاتی تلقی شده و حتی در دهههای گذشته قبل از وحدت دو یمن نیز برای این موضوع در یمن دخالت نظامی کرده است و نگذاشته که وضعیت بیثبات در یمن تداوم یابد. اکنون برای عربستان عدم حمایت ایران از شورشیان حوثی و وانهادن مسئله یمن موضوع کلیدی و خطقرمز این کشور محسوب میشود.
ایران هر چند پیوندهایش در دهههای قبل با نیروهای یمنی جدی نبود، ولی با روند حوادث جدید، اکنون میخواهد از موضوع یمن در چانه زنی بر روی عراق، سوریه و لبنان در معامله با عربستان استفاده کند. از سوی دیگر برای ایران نیزعراق و حزب الله لبنان خط قرمز محسوب میشود، ولذا هنوز دو کشور نتوانستهاند که در مورد خط قرمزهایشان به توافق برسند. یکی از دلایل این قضیه آن است که اسراییل و دولت ترامپ و روسیه و نیز دولت بشار اسد بنا به منافعی که دارند تمایلی به چنین مصالحهای ندارند.
ب- چالش های قتصادی
دو کشور با مسایل اقتصادی متعددی دست وپنجه نرم میکنند. هر چند عربستان مشکلات کمتری دارد و ذخایر مالی مناسبی دارد ولی به هرحال نفت زیر قیمت هفتاد دلار- به گزارش بانک جهانی- هرسال کسری بودحه متنابهی را روی دست دولت عربستان میگذارد. ایران از سوی دیگر هنوز بعد از دوسال از توافق هسته ای نتوانسته سرمایه گذاری خارجی مناسبی برای صنعت انرژی خود که با مشکلات جدی در استخراج منابع دست وپنجه نرم میکند، پیدا کند.
فعالیت دیپلماتیک عربستان با توجه به نفوذ این کشور نیز در ناکامی ایران در دستیابی به بازارهای سرمایه گذاری موثر بوده است. مضافا براینکه فضای جنگ سرد سبب شده که سرمایه کذاران کشورهای حوزه خلیج فارس نیز سرمایههایشان را بهتدریج از بازار صنعت و خدمات ایران خارج کنند. بنابراین افزایش تنش و خصومت سبب میشود که دو کشور در حوزه تنظیم امور نفتی بازارجهانی نتوانند با هم همکاری کنند و مشکلات اقتصادی انها نیز به نارضایتیهای گسترده داخلی منجر شود.
ج –آینده سیاسی دو کشور
بهنظر میرسد دو کشور با ابهامات مربوط به رهبری آینده خود و درآستانه تغییراتی در رهبری سیاسی خود هستند. هرچند برای عربستان مشخص است که رهبر آینده آن چه کسی است ولی درمورد ایران ابهام همچنان پابرجاست. ولی گذار مسالمتآمیز و باثبات این موضوع نیازمند روابط با ثباتتر و صلحآمیز با همسایگان است. عربستان این سیاست را با عراق کلید زده است و ایران هم بهخوبی میداند که در فضای تهدید، صلح و روابط با ثبات با همسایگان در انتقال موضوع جانشینی، فاکتور مهمی خواهد بود، ولذا ضرورت گفتوگو برای مدیریت تنش اولویت پیدا میکند.
د- گسترش دخالت و باتلاق نفوذ
دو کشور بخاطر آنکه قدرت منطقهای هستند، همواره در معرض وسوسه قرار دارند که دامنه نفوذ و قدرت خود را درمنطقه به روشهای گوناگون چه از جنبه مالی، سیاسی و ایدئولوژیک و گاه نظامی افزایش دهند. اما مشکل کار اینجاست که این عمل میتواند از یک نقطه مانند باتلاق عمل کند و کشور مداخله کننده را به درون خود فرو بکشد.
ایران هرچند بسیار بیش از عربستان خود را درگیر نفوذهای منطقهای کرده، اما ادامه این کار بخاطر محدودیت منابع میتواند دو کشور را با مشکلات جدی روبرو کند، هزینههای نفوذ و خصومت میان دوکشور مانند هزینههای مربوط به سوریه، یمن،عراق ولبنان برای ایران و یمن و سوریه وبحرین برای عربستان باعث میشود که دوکشور منابع بیشتری را خرج هزینههای دفاعی خود کنند که میتواند تاثیر مخربی در برنامههای توسعهای آنها داشته باشد. ایران بخاطر تحریمها و محدودیتهای منابع مالی و درگیر شدن بیش از اندازه در معضلات کشورهای منطقه از این بابت با دشواریهای جدی مواجه است ولذا هبود روابط از این زاویه اهمیت پیدا میکند.
ه- بازی قدرتهای بزرگ
هر دو کشور ایران و عربستان، در بازیهای منطقهای خود سعی دریارگیری از قدرتهای بزرگ دارند. ایران با کارت روسیه و عربستان با کارت آمریکا بازی میکند. ولی واقعیت این است که قدرتهای بزرگ بهدنبال منافع خود هستند و بهراحتی ممکن است متحدان خود را تنها بگذارند. سیاست آمریکا در مورد مصر و حسنی مبارک از نمونههای این امر است و سیاست روسیه در مورد ایران ازسال ۱۳۸۴که منجر به صدور قطعنامههای چهارگانه در شورای امنیت علیه ایران شد، از نمونههای زیر پا خالی کردن متحدانشان به شمار میرود.
و- اسراییل وسیاست منطقهایش
منافع اسراییل بهویژه بعد از وحدت حماس و سازمان آزادیبخش فلسطین اقتضا میکند که میان بازیگران منطقهای بهویژه عربستان و ایران که دو قطب سیاسی، مذهبی و اقتصادی منطقهای هستند، چنان سطح خصومت افزایش یابد که در پناه آن مسئله فلسطینیها به فراموشی سپرده شود و در عین حال با بحرانی شدن کمکهای مالی و نظامی بیشتری از واشنگتن دریافت کند و رقبای منطقهایاش از جمله ایران با هزینه دیگر کشورها مورد حمله قرار گیرند ولذا از هرروشی برای دمیدن در منازعه ایران وعربستان بهره میجوید.
در چنین وضعیتی روشن است که راه درگیری مستقیم آنقدر پرهزینه و خطرناک است که هیچکدام از دوکشور به عنوان گزینه به آن نگاه نمیکنند و راه جنگهای نیابتی از سوی دو کشور نیز نشان داده که هزینههای سنگینی به مصالح و منافع دوکشور وارد میکند.
بنابراین علیرغم فضای خصومت باری که از جنبه تبلیغاتی و عملی ایجاد شده است، شاید دوکشور بخوبی درک کنند که فقط راه مصالحه و بهرسمیت شناختن واقعیتهای یکدیگر میتواند صلح و ثبات را به منطقه بازگرداند و خاطره خوش پیمان امنیتی دو کشور در ۱۶سال پیش را تجدید کند. جدایی و خصومت میان دو کشور تجربهای است که بیهوده و سترون است و برندهای جز کمپانیهای غربی نخواهد داشت.