بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
میان ما و بهار فاصلههاست. بهار خیلی دورتر از ما اتفاق میافتد. شدهایم آدمهای پشتمیزنشین و غرق موبایل که سرمان را از صفحه لپتاپ بالا نمی آوریم مبادا پنجره را ببینیم، ناگزیر تبعید میشویم به دنیای مجازی و پردهنشین و یکباره میفهمیم سالهاست گلی را از نزدیک ندیدهایم و از نسترن و لاله و زنبق فقط تصویری بر این چهارگوشه حقیر موبایل داریم.
افلاطون سه هزار سال پیش، حیرتانگیزترین تمثیل بشریت برای فهم و شناخت را کشف کرد. عدهای در غار نشسته بودند و آتشی برپا بود و در این فضای تیره، تصاویری از آن بیرون به دیواره غار میافتاد و از حقیقتِ بیرونی چیزی جز همین سایهها نداشتند. افلاطون جهان طبیعت را سایهوار می دانست. حالا وضع ما از آن غارنشینان بدتر شده، دنیای مجازی ما را از درک غار هم عاجز کرده است و حجاب اندر حجاب، این بار سایهها را هم با واسطه میبینیم. این را گفتم که برسم به این شعر خیام که:
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلفروز خوش است
حکیم خردمند ما انگار جای گل شکفته و به فهم نسیم رسیده و این «خوش استِ» ساده چقدر تروتازه است.
غمها و نابغهها
دیشب برنامه عصر جدید احسان علیخانی را میدیدم که عینا تکرار همان شوی استعدادیابی معروف آمریکاست؛ هیچ اشکالی ندارد، تلویزیونهای دنیا همه به هم شبیهاند، حتی اگر صداوسیمای جمهوری اسلامی باشد.
اما آن چیزی که غمگینم کرد حضور دو استعداد ریاضی در برنامه بود. خواهر و برادری که یکی نوجوان و دیگری پسربچه دبستانی. آمده بودند و جلوی چشمهای حیرتزده تماشاگران در کسری از ثانیه محاسبات ریاضی را انجام میدادند.
دختر چنان شیفته ریاضیات بود که هیجانش را از این عشق پنهان نمیکرد، میگفت ریاضی آدم را به خدا میرساند و مادر همه علوم است و من یکباره یاد مریم میرزاخانی افتادم که در اوج رفت. یادم افتاد که این دو نابغه چند سال بیشتر مهمان ایران نیستند و بنا بر سنت چهل سال گذشته، عاقبت عازم ینگه دنیا میشوند و احتمالا وقتی سالها بعد از اعجوبههای علمی شدند، این حضور در برنامه تلویزیونی دست به دست خواهد چرخید که آهای دنیا نگاه کنید، اینها ایرانیاند. ای کاش نابغهها را بعد از کشف، حفظ هم میکردیم.
دیشب اما، در برنامه لذت فوتبال هم اتفاق جالبی افتاد و برای اولین بار، یک کارشناس فوتبال زن بازی را تفسیر میکرد. بازی دوستانه برزیل و پاناما بهانه حضور هانیه رحمتی شد و این مربی فوتبال، که حالا مربیگری تیم ملی دختران زیر ۱۴ سال را بر عهده دارد، خیلی خوب و قشنگ بازی را تحلیل کرد. این هم یک کار خوب که از صداوسیما سر زد.
از منشی تا استاندار
اسحاق جهانگیری، معاون رییسجمهوری، سال پیش، در شکوه و نالهای، گفته بود حتی نمیتواند منشیاش را عوض کند و در کابینه هیچکاره است، اما انگار این سیل برای آقای معاون اول این برکت را داشت که خودی نشان بدهد و استاندار بهسفررفته گلستان را عزل کند.
با این حال، مثل اینکه قاطعیت اسحاق جهانگیری چندان جدی گرفته نشده است. امروز صبح، وزیر کشور، که از دیروز در استان گلستان ساکن شده و جای رفیقش، مناف هاشمی، استاندار بهمرخصیرفته، را گرفته است، با شبکه خبر گفتوگویی کرد و از برکناری آن عزیز سفرکرده هیچ حرفی نزد.
جالب اینکه آقای وزیر از مرخص کردن استاندار در ایام حساس نوروز هم دفاع کرد و هیچ اشارهای نکرد که جهانگیری آمده و طرف را برکنار کرده است. با این حساب، بعید نیست مناف هاشمی دوباره سر کارش برگردد و سلام و عید مبارکی برای جهانگیری بفرستد.
عبدالرضا رحمان فضلی درباره سیل و اوضاع و احوال مردم سیلزده گفت شهر در امن و امان است و امدادرسانیها در حال انجام است و سپاه پاسداران به میدان آمده است و دیگر غمی نیست.
انتقادی هم از رسانهها کرد، که حتما منظورش همین تلگرام و مردم دوربینبهدست بود. آقای وزیر گفت یک عده میروند گوشهای و کسی را پیدا میکنند، از حال آشفتهاش سوءاستفاده میکنند و میگویند امدادی نرسیده است. از بخت بد وزیر، از این گوشهها و آدمهای گرفتار سیل که هنوز کمکی نگرفتهاند انگاری زیاد است و شمار دوربینبهدستها هم بیشتر میشود.
هویت نوروزی
نوروز برای جهان ایرانی هویت است، نه فقط جشنی در بهار. ابراز وجود است و اینکه ما هنوز زندهایم، حتی اگر اشغال شده باشیم و حتی اگر نادیدهمان بگیرند.
به کردهای ترکیه نگاه کنید که چطور آتش نوروزی میافروزند و با اجتماع دهها هزار نفرهشان در دیار بکر به اردوغان حالی میکنند که کردها هستند و سهمی دارند. در تاجیکستان هم نوروز پس از فروپاشی شوروی، بازگشتی به خویشتن بود و تاجیکها پس از اینکه کمونیستها پل تاریخی فرهنگ ایرانی را تخریب کردند، با نوروز دوباره ترمیمش کردهاند.
در ایرانزمین هم نوروز هویتی فرهنگی است که پس از حمله اعراب، چنان پاس داشته شد که انگار سنگر آخر مقاومت است و همین که نوروز را با پیروزی قافیه میگرفتهاند، مگر نشانهای از پایداری ندارد؟
حکیم عمر خیام را بیشتر به آن رباعیات جانانهاش میشناسیم و کمتر از نوروزنامهای شنیدهایم که خیام به نثر نگاشته و شرحی است درباره نوروز و آداب و رسومش در ایران باستان. نوروزنامه کتاب تازهیابی است و تصحیح این اثر فرهنگی ارزشمند را به مجتبی مینوی مدیونایم.
خیام در این کتاب مختصر، ابتدا از وضعیت نجومی میگوید و اینکه آفتاب ۳۶۵ روز میچرخد تا به نقطه اعتدال بهاری برسد ــ آن زمانها خورشید هنوز بر گرد زمین میچرخید ــ و بعد میگوید در دربار ساسانی چه جشنها به پا بوده و در نوروز، موبد موبدان جامی به دست شاه میداده است که به نام جمشید بنوشد.
خیام بعد از این شرح، نام ماههای ایرانی را میآورد و اگر بدانیم که آن زمانها بهخاطر سیطره اعراب تقویم قمری و عربی باب بود، میتوان فهمید زنده کردن نام فروردین و اردیبهشت، که زمان را ایرانی میکرد، چه کار هوشمندانهای بوده است. خیام برای خوانندگانش میگوید که فروردین در زبان پهلوی، ماه رستن است. ریاضیدان باذوق ما در باقی کتاب از زندگی میگوید و مثلا اینکه اسبها و نژادشان در ایران چه نامها و ویژگیهایی دارند و آنگاه به وصف شراب میرسد و در فصلی بلند، انواع و اقسام شراب و اینکه چه فایدهای دارند را تخصصی میگوید. اسم چند نوع از شرابهای آن روزگار را هم بدانیم بد نیست: شراب ریحانی، شراب خرمایی، شراب تیره، شراب نو.
البته حکیم ما قبل از شرح شراب، توصیه میکند: «خردمند باید که چنان خورد که مزه او بیشتر از بزه باشد.» در این نوبهار، مهمان این دوبیتی مستکننده خیام شویم:
روزی است خوش و هوا نه گرمست و نه سرد
ابر از رخ گلزار همی شوید گرد
بلبل به زبان پهلوی با گل زرد
فریاد همی زند که می باید خَورد