جمهورى اسلامى ایران با کنار گذاشتن «صبر استراتژیک» چه هدفی را دنبال میکند؟
تحولات و نشانههای روزها و هفتههای اخیر حکایت از آن دارد که حکومت جمهوری اسلامی ایران آنچه رییسجمهوریاش، حسن روحانی، سیاست «صبر استراتژیک» نامیده بود را کنار گذاشته و بهدنبال افزایش تنش با آمریکا و کشورهای منطقه است. اگر فقط حوادث چند روز گذشته را مرور کنیم، این میزان اصرار جمهوری اسلامی ایران به درگیری نظامی در منطقه شاید باورنکردنی به نظر برسد. به باور ناظران، سرنگونی پهپاد آمریکایی بر فراز آبهای بینالمللی و در فاصله ۱۷ مایلی سواحل دریایی ایران تازهترین اقدام تحریکآمیز سپاه پاسداران تلقی میشود. با توجه به تمامی شاخصهای فعلی، خطر جنگ در سایه افزایش فشارها و تشدید بحران روزبهروز افزایش یافته است.
سران جمهوری اسلامی ایران سیاست «صبر راهبردی» را در رویارویی با سیاست «فشار حداکثری» دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، و مشاورانش، بهویژه در پی خروج آمریکا از توافق هستهای موسوم به برجام، اتخاذ کرده بودند. ایران این سیاست را به توصیه کشورهای باقیمانده در برجام و بعضی اعضای حزب دموکرات آمریکا، در پیش گرفت.
جمهورى اسلامى ایران از همان ابتدا یقین داشت که موضوع خروج آمریکا از برجام، که تعهدی بینالمللی است و تایید شورای امنیت و سازمان ملل را پشت سرش دارد، بیش از همه به تقاضای اسرائیل انجام شده است تا به این ترتیب، ایران از مزایای برجام، بهویژه در زمینههای امنیتی و نظامی که اسرائیل از بابت آن احساس خطر میکند، محروم شود و از ادامه فعالیتهای هستهای، توسعه برنامه موشکی و گسترش نفوذش در منطقه ممانعت شود.
هرچند کشورهای اروپایی به ایرانیها وعده داده بودند در صورتی که صبر پیشه کنند و به برجام متعهد باقی بمانند، در چارچوب توافق هستهای با ایجاد مکانیسمهای مالی، آنها را در دور زدن تحریمهای آمریکا یاری خواهند کرد، دیری نپایید که در پی تشدید تنشها، سران رژیم تهدید کردند از برجام خارج میشوند و حتی در اظهاراتی متهورانه، از خروج از معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT) سخن به میان آوردند؛ اما بعد، با اندکی تعدیل به سیاست کاهش مرحلهای تعهدات برجامی روی آوردند.
از سوی دیگر، اروپاییها به جمهوری اسلامی ایران اطمینان خاطر داده بودند مادامیکه ایران در برجام باقی بماند، آمریکا قادر به ایجاد ائتلاف جهانی برای اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود. این باور با توجه به اینکه آمریکا در صد سال اخیر هیچگاه بهتنهایی به جنگ نرفته و همیشه با همراهی گروهی از کشورها دست به اقدام نظامی زده است تقویت میشود؛ آمریکا حتی در اقدامهای نظامی محدودی مثل اقدام نظامی اخیرش علیه رژیم اسد پس از بهکارگیری سلاحهای شیمیایی، نیز با همکاری فرانسه و انگلستان وارد عمل شد و به حملات موشکی محدودی در خاک سوریه اکتفا کرد.
در آخر، ایرانیها امیدوار بودند گزارش رابرت مولر، بازرس ویژه مداخله روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، به این نتیجه برسد که رییسجمهوری آمریکا در زمان رقابتهای انتخاباتی با روسیه تبانی کرده است و این امر زمینهساز استیضاح و برکناری ترامپ یا حداقل مانع از انتخاب دوبارهاش شود، اما این اتفاق هم نیفتاد و تمام تلاشها و ترفندهای ایران و همپیمانها و طرفدارهایش در غرب برای تخریب و عزل دونالد ترامپ شکست خورد.
حفظ وضع موجود برای ایرانی که تحت شدیدترین فشارها و تحریمها قرار دارد بسیار پرهزینه است و خطر فروپاشی را به دنبال خواهد داشت. اگر ایران در شرایط کنونی دست به هیچ اقدامی نزند و وضعیت موجود، اعم از فشارها و تحریمهای گسترده و کشنده، تثبیت شود، حتی اگر فشارهای داخلی در آمریکا به تغییر رییسجمهوری این کشور منجر شود، واشینگتن دیگر تمایلی به بازگشت به برجام نخواهد داشت و رییسجمهوری بعد از ترامپ، هر کس باشد، ضرورتی برای بازگشت آمریکا به برجام نخواهد دید، زیرا ایران تمام انگیزهها و کارتهایش را در تعامل با کشورهای غربی و بهویژه آمریکا رو کرده، وارد فاز تنش شده و تا حد درگیری نظامی پیش رفته است. در بهترین وضعیت، اگر رییسجمهوری بعدی آمریکا بخواهد به برجام بازگردد، امتیازهای بیشتری از ایران مطالبه خواهد کرد.
اولین نشانههای تغییر در سیاست صبر راهبردی ایران با حمله به چهار نفتکش در بندر الفجیره، اوج گرفتن حملات پهپادی و موشکپراکنی حوثیها، خصوصا حمله به خط لوله نفت سعودی، آشکار شد. این تغییر سیاست در واقع واکنشی بود به رویکرد فشار حداکثری آمریکا که با قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در لیست گروههای تروریستی و لغو معافیتهای صادرات نفت ایران وارد فاز جدیدی شد. از آن پس بود که رژیم بیش از پیش به این حقیقت پی برد که ترامپ و مشاورانش عزم خود را جزم کردهاند تا ایران را به زانو درآورند و مجبور کنند به شروط دوازدهگانه تن بدهد.
جمهوری اسلامی ایران همچنین با توجه به تجربه پیشین تحریمهای اقتصادی گسترده غرب علیه ایران در سالهای ابتدایی دهه ۱۹۹۰، گمان میکرد آمریکا مایل یا قادر به صفر کردن فروش نفت ایران نیست و تهران همچنان میتواند از معافیتهای فروش نفت برخوردار باشد. ولی این امر محقق نشد و بنا بر اظهارات زنگنه، وزیر نفت ایران، «شرایط امروز از دوران جنگ سختتر است، زیرا زمان جنگ مشکلی در صادرات نفت نداشتیم و تنها صدام واحدهای ما را هدف قرار میداد، ضمن آنکه پول نفت را میگرفتیم. اما الان این فرایند بهسختی انجام میشود».
ایران هنوز بر آن دسته از نظامیها و سیاستمدارهای آمریکایی که معتقدند درگیری نظامی با ایران برخلاف مصالح آمریکاست حساب باز کرده و همچنان امیدوار است ترامپ از ورود به جنگی تمامعیار، که در تضاد با شعارهای انتخاباتیاش است، پرهیز کند. در این میان، بهطور مثال میتوان به اظهارات یک عضو دموکرات کنگره اشاره کرد که در واکنش به سرنگونی پهپاد آمریکایی از سوی سپاه پاسداران ایران، تقصیر بالا رفتن تنشها را متوجه سیاستهای خارجی کشورش کرده است.
درگیری نظامی محدود از نظر سردمداران رژیم ایران نه تنها ناگزیر بلکه بسیار ضروری است. این تحرکات تهاجمی در عراق و تنگه هرمز بر این فرض استوار است که آمریکا آمادگی جنگ ندارد و بدون اجماع نسبی، قادر به رویارویی همهجانبه با ایران نیست یا حداقل مشروعیت لازم را ندارد. در بدترین حالت، یک حمله محدود هوایی از جانب آمریکا میتواند شعله جنگی را که به گفته خمینی «نعمت» است برای جمهوری اسلامی به همراه داشته باشد و نظام با مظلومنمایی، از زیر بار مسئولیت وخیم شدن اوضاع نابسامان اقتصادی رهایی یابد و به طرفدارهایش امید بدهد که قادر است تهدیدهایش را عملی کند و به همین منوال، چند روزی را سپری کند و دوران پرخطر کنونی را از سر بگذراند.
در حال حاضر و با توجه به شرایط بهوجودآمده، ایران مشغول آزمودن عبور از خطوط قرمزی است که آمریکا برای ایران ترسیم کرده است.
جمهوری اسلامی ایران با رویکرد تنشزایی و عبور از خطوط قرمزی که واشینگتن ترسیم کرده در تلاش است آمریکا را که تاکنون در برابر تهران خویشتنداری کرده و به ارسال پیامهای تند بسنده کرده است، در منطقه و جهان بیاعتبار کند و سیاستهایش را شکستخورده جلوه دهد. ایران همچنین میخواهد سیاست فشار حداکثری را که آمریکا برای کشاندن جمهوری اسلامی ایران به گفتوگوهای فرسایشی در پیش گرفته است حداقل برای آمریکا هزینهبر و با شکست مواجه کند. رویکرد کنونی رژیم ایران در سیاست مقاومت راهبردی در واقع بر این اساس استوار است که آمریکا نیز هزینه سیاست فشار حداکثریاش را متحمل شود.