شما صفحه ای از سایت قدیمی ایران اینترنشنال را مشاهده می کنید که دیگر به روز نمی شود. برای مشاهده سایت جدید به iranintl.com مراجعه کنید.

حذف ابوبکر بغدادی در چارچوب سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ

بعد از آنکه دونالد ترامپ، رییس جمهوری آمریکا، خروج نیروهای آمریکایی از سوریه را اعلام کرد، او از سوی هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه مورد سرزنش قرار گرفت که یکی از متحدان آمریکا در برابر داعش (کردها) را در برابر حملات ترکیه و کشتار جمعی تنها گذاشته است. این‌بار هم نئوکان‌هایی که نمی‌خواهند هیچ منطقه‌ای در دنیا از تحت نفوذ نظامی و امنیتی آمریکا خارج باشد و هم دموکرات‌هایی که در دوران بوش مخالف جنگ ظاهر شدند، هم‌صدا به جنگ‌طلبانی تبدیل شدند که حتی درگیری با یکی از اعضای ناتو (ترکیه) را دور از احتمالات و برنامه‌هایشان نمی‌دیدند. آن‌ها با تاکید بر هم‌پیمانی ایالات متحده با کردها (که بسیاری از آن‌ها گروه‌های مارکسیستی هستند که هیچ‌گونه قرابتی با ایالات متحده ندارند و به دنبال تاسیس دولت خود در منطقه هستند) خود را در باب ترکیه و عضویت آن در ناتو و وجود پنجاه بمب اتمی این کشور در پایگاه اینجرلیک به فراموشی می‌زدند، تا بتوانند از لحاظ سیاسی امتیازی از ترامپ بگیرند یا سیاست خارجی او را مخرب جلوه دهند.

 

سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ

ترامپ در این میان به‌دنبال چیست؟ او همان‌طور که در کارزارهای انتخابی‌اش بارها تاکید کرده بود، خواهان پیگیری منافع ایالات متحده بر فراز همه اولویت‌ها و پرهیز از ایفای نقش پلیس در منازعات بین‌المللی و جنگ‌های داخلی است. او به‌طور مکرر حمله‌ آمریکا به عراق را مورد انتقاد قرار داده است و ترجیح می‌دهد آمریکایی‌ها با صندلی ساحلی خود به تفریح در سواحل اقیانوس بپردازند، تا این‌که در خاورمیانه به گشت‌زنی و شناسایی مشغول باشند.

درست در زمانی که مخالفان، ترامپ را به‌دلیل به‌مخاطره انداختن امنیت ملی ایالات متحده با خروج از سوریه، متهم می‌کردند، عملیاتی بسیار موفق تحت‌نظر او برای حذف ابوبکر البغدادی و نزدیکانش انجام شد که به مرگ او، دو همسر و سه فرزند و تعدادی از نیروهایش انجامید. در کنار این عملیات وزارت دفاع اعلام کرد که چاه‌های نفت سوریه را از دسترسی داعش دور نگاه خواهد داشت. ترامپ نشان داده است که به‌طور موضعی به استفاده از نیروهای عملیاتی ایالات متحده برای رفع تهدید علاقه‌مند است اما نمی‌خواهد نیروهای آمریکایی را برای دهه‌ها در یک منطقه از خاورمیانه نگاه دارد یا در جنگی بی‌پایان درگیر شود یا به ملت‌سازی بپردازد. او در پی آن نیست که با تحریک احساسات عمومی در منطقه علیه آمریکا دول استبدادی و دیکتاتوری منطقه را از مسئولیت خود در حفظ امنیتشان مصون نگاه دارد. این سیاست در روانه کردن سرزنش و انتقاد از قدرت‌های خارجی برای فساد و ناکارآمدی و بیکاری به سوی مقامات داخلی موفق عمل کرده است.

 

درس عراق

ترامپ یکی از سیاستمداران معدودی است که از هزینه‌های انسانی و مالی جنگ در عراق به خوبی درس گرفته است. ترامپ نمی‌خواهد اشتباهات دولت بوش و اوباما را در عراق و افغانستان یا هر کشور دیگری تکرار کند. ترامپ در پی اشغال هیچ کشوری نیست (مثل بوش) یا نمی‌خواهد نیروهای آمریکایی را برای ایجاد امنیت دیگران افزایش دهد (مثل اوباما در افغانستان) بلکه در حیطه جنگ نیز نخست به بازدارندگی و پس از آن به عملیات محدود برای مهار نیروهای تروریست یا دولت‌های یاغی می‌اندیشد. دفاع از امنیت ملی برای ترامپ استقرار نیرو در یک منطقه یا گرفتن یک طرف در منازعات منطقه‌ای نیست، بلکه دخالت موثر اما محدود برای رفع تهدید از ایالات متحده است.

 

پیروزی استراتژیک

کشتن اسامه بن‌لادن به‌دست تفنگدارهای نیروی دریایی آمریکا بیش از اهمیت استراتژیک، یک انتقام‌گیری و پیگیری عدالت بود، اما کشتن بغدادی در منطقه نقش راهبردی خواهد داشت چون بغدادی بر خلاف اسامه یک دولت اسلامی در منطقه تاسیس کرده بود که حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت را تحت پوشش خود داشت. بغدادی بر خلاف اسامه توانست ده‌ها هزار نیروی جهادی را از سراسر اروپا به سمت خود جذب کند که تا دهه‌ها مشکل امنیتی برای اروپا و آمریکا خواهند بود. بغدادی در منطقه‌ ادلب به دنبال احیای خلافت اسلامی و استخدام نیرو بود که شکار نیروی دلتای آمریکا شد. هرچه اوباما داعش را جدی نگرفت و به‌صراحت اعلام می‌کرد که آمریکا سیاستی در برابر داعش ندارد، ترامپ از روز اول در نابودی قلمرو و رهبران خلافت اسلامی جدیت داشت.

 

رهبران یا ایدئولوژی‌ها؟

برخلاف واکنش رسانه‌ها و تحلیل‌گران بعد از کشته شدن اسامه که مورد ستایش قرار گرفت، در باب کشته شدن بغدادی رسانه‌های آمریکا (به‌جز فاکس‌نیوز و چند وب‌سایت) هم‌صدا می‌گویند رفتن بغدادی اهمیت چندانی ندارد، چون ایدئولوژی را نمی‌توان کشت. نکته‌ای که در اینجا مورد غفلت قرار می‌گیرد آن است که گرچه ایدئولوژی با حمله نظامی کشته نمی‌شود، اما بدون رهبران سرسخت و سازمانده بر روی کاغذ باقی می‌ماند. با کشته شدن رهبران کاریزماتیک کسانی که آن‌ها را دنبال می‌کنند، متوجه می‌شوند که با موجوداتی زمینی قابل حذف مواجه‌اند و نه موجودات فرازمینی که دستگاه تبلیغاتی به آن‌ها معرفی می‌کند. آن‌ها همچنین متوجه می‌شوند که چه سرنوشتی در انتظار آن‌هاست و نمی‌توانند پشت ایدئولوژی سنگر بگیرند.

بدون رهبری و سازماندهی و مدیریت بغدادی، دولت اسلامی نمی‌توانست تا این حد در گسترش سریع در منطقه موفق باشد (البته با خلائی که اوباما با خروج نیروهای آمریکایی از عراق و جنگ داخلی سوریه برای آن‌ها ایجاد کرد)، همان‌طور که بدون خمینی انقلاب ضد آمریکایی ایران در کمتر از یک سال حکومت پهلوی را به زیر نمی‌کشید. کار بغدادی در تاسیس دولت اسلامی در عراق و سوریه، قابل مقایسه با کار خمینی در تاسیس حکومت اسلامی در ایران بود، اما دول، رسانه‌ها و روشنفکران غربی با این دو رفتارهای بسیار متفاوتی از خود بروز دادند. دولت کارتر، شبکه‌ بی‌بی‌سی و روشنفکران غربی (مثل میشل فوکو) به جای دیدن خمینی به‌عنوان رهبر یک حکومت اسلامی که قرار است دست و پا قطع کند، زنان را سنگسار کند، فتوای قتل نویسندگان را بدهد، چند هزار نفر را با یک حکم به قتل برساند و شهرهای ایران را به میدان‌های اعدام تبدیل کند، به او به‌عنوان رهبری معنوی نگاه می‌کردند.

خمینی چه قبل و چه بعد از به دست گرفتن قدرت، رهبر نوعی جریان تروریستی بود: وفاداران به او در دوران انقلاب، با آتش زدن یک سینما، چهارصد نفر را سوزاندند (و او رژیم پهلوی را مسئول آن معرفی کرد) و به ترور مستشاران آمریکایی و مقام‌های دولت پهلوی می‌پرداختند و بعد از انقلاب نیز رژیم تحت رهبری او به ترور مخالفان در داخل و خارج کشور پرداخت. در سال‌های ۵۹ تا ۶۱ خورشیدی، وفاداران به خمینی در نهادهای رسمی (بسیج و سپاه) هزاران تن از مخالفان را ترور کردند (مخالفانی که البته خود تروریست بودند، اما این موضوع ترور دولتی را توجیه نمی‌کند). آمار کسانی که به‌طور مستقیم با دستور بغدادی کشته شدند، با هزاران تنی که خمینی دستور اعدام آن‌ها را در زندان در طول یک تا دو ماه در سال ۱۳۶۷ داد، قابل مقایسه است؛ اما دولت‌ها و رسانه‌های غربی دو رفتار متفاوت با این دو داشته‌اند. داعش برای کشتار ده‌ها نفر در آن واحد، شهره است؛ کاری که قضات خمینی (مثل خلخالی) عینا در آغاز انقلاب انجام می‌دادند.

 

چپ در خدمت ایدئولوژی اسلام‌گرا

سیاست دولت اوباما و چپ‌ها بعد از چهل سال تروریسم دولتی اسلام‌گرایان، مدارا و خشنودسازی رهبران جنبش‌ها و دولت‌های اسلامی بود (به محتوای سخنان جان کری، یکی از اعضای دولت اوباما، جان کری، در ستایش قاسم سلیمانی و جمهوری اسلامی نگاه کنید) اما ترامپ و اعضای دولتش ماهیت این گروه‌ها را به‌خوبی متوجه شده‌اند؛ در عین آنکه از برخورد با این دولت‌ها تا حد امکان پرهیز می‌کنند تا مردم منطقه به‌تدریج بیدار شوند و آن‌ها را مورد چالش قرار دهند، اتفاقی که این روزها در عراق و لبنان در جریان است. خروج کامل نیروهای آمریکایی می‌تواند مردم منطقه را با دشمنان واقعی آن‌ها (دیکتاتورهای داخلی و اقتدارگرایان خارجی مثل پوتین و خامنه‌ای) تنها بگذارد.  

 

تحلیلگر سیاسی و جامعه‌شناس
تازه چه خبر؟
گزارش‌های رسانه‌ای از مرگ شاهین ناصری، از شاهدان شکنجه نوید افکاری، در زندان تهران بزرگ خبر می‌دهند. منابع نزدیک به خانواده شاهین ناصری در گفت‌وگو با...More
طالبان اسامی شماری از افراد از جمله دو نفر از فرماندهان نظامی طالبان را که به سمت‌های مهم دولتی منصوب کرده است، اعلام کرد. به گفته ذبیح‌الله مجاهد،...More
حسن زرقانی دادستان مشهد از بازداشت شش متهم پرونده کودک‌ربایی در این شهر خبر داد و اعلام کرد که متهم اصلی پرونده هنوز دستگیر نشده وفراری است. زرقانی...More
پارلمان اروپا در قطعنامه‌ای اعلام کرد گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان که بارها وفاداری ایدئولوژیک قوی خود به جمهوری اسلامی را نشان داده، دولت لبنان را...More
ارتش سودان در بیانیه‌ای که از تلویزیون دولتی این کشور پخش شد، اعلام کرد تلاش برای کودتا را خنثی کرده و اوضاع تحت کنترل است. یک عضو شورای حکومتی سودان...More