سرکوب پیش از طوفان
سرکوب اعتراضهای مردمی ایران در هفتهای که گذشت در تمامی رسانههای دنیا، غیر از رسانههای داخل ایران، بازتاب داشته است. ایرانیان خارج از کشور با نگرانی خبرها را دنبال میکنند و در داخل کشور نیز با خفقان و سانسور شدید رسانهای و قطع کلیه راههای ارتباطی اطلاعاتی آزاد، مردم همچنان به دنبال روزنههایی برای دریافت و انتقال اخبارند. در نگاه اول به اعتراضهای اخیر، آنچه جلب توجه میکند سرعت و سپس شدت سرکوب اعتراضهاست.
در چند دهه اخیر، جمهوری اسلامی ایران از راههای مختلف در پی محدود کردن آزادی اندیشه و بیان در ایران بوده است، چه از طریق دستکاری در اخبار و فریب افکار عمومی و چه از طریق شکنجه و تهدید و زندان و اعدام. اما آنچه در همه رفتارهای سرکوبگرانه پیشین جمهوری اسلامی ایران مشترک بود سعی حکومت در جلب اعتماد کشورهای خارجی و افکار عمومی جهان نسبت به وقایع ایران و فریب آنان بود. اما این بار درست از روز نخست اعتراضها، سرکوب با چنان قدرت و شدتی اتفاق افتاد که حتی با وجود سانسورهای شدید خبری و اطلاعاتی، خبر کشته شدن بیش از صد نفر و دستگیری هزاران نفر از معترضان به گوش جهان رسیده است و همان روز نخست که راههای ارتباطی مردم ایران با دنیا قطع شد، جمهوری اسلامی ایران با خونسردی کامل اعلام کرد که فعلا تصمیم شورای امنیت کشور بر قطع سراسری اینترنت در ایران بوده است تا اوضاع بهطور کامل امن و آرام شود.
این اقدام حکومت دو معنا میتواند داشته باشد نخست آنکه این کشور از چنان قدرتی در عرصه بینالمللی برخوردار است که نیازی به پاسخگویی و اعتمادسازی افکار عمومی دنیا ندارد، که این مورد با وضعیت فعلی و ضعف شدید جمهوری اسلامی ایران در روابط بینالملل و تجارت با جهان غرب همخوانی ندارد و دوم آنکه کشور چنان به سراشیبی سقوط افتاده باشد که فقط به فکر حفظ قدرت به هر نحو ممکن و بینیاز از ظاهرسازی برای افکار عمومی باشد، چرا که آب را از سر گذشته میداند و فقط به فکر حفظ حکومت است.
از سوی دیگر، این اعتراضها در شرایطی روی داد که ناآرامیهای عراق و لبنان در روزهای گذشته و حملاتی که مردم معترض آن کشورها به سیاستها و دخالتهای جمهوری اسلامی ایران در امور کشورشان داشتند توجه رسانهها و افکار عمومی ایران و دنیا را به خود جلب کرده بود. اردوغان درست چند روز پیش از آغاز اعتراضها در ایران، به دولت جمهوری اسلامی ایران هشدار تحرکهای مشکوک امنیتی را داده بود و رسانههای اجتماعی مدام از الگوبرداری از همسایگان عراقی و لبنانی ایران سخن میگفتند. در شرایطی که نارضایتیها در ایران بهدلیل تشدید تحریمها و افزایش فشار اقتصادی بیسابقه بر مردم هر روز در حال افزایش بود و خفقان و فشار حکومت بر فعالان مدنی و کارگری و خبرنگاران بهگونهای بود که صدور احکام ناعادلانه و اعدامها و شکنجهها شوکهای خبری بزرگی بر افکار عمومی وارد کردند، ایران بیشتر به انبار باروتی میمانست که هر لحظه در انتظار بود تا جرقهای آن را منفجر کند.
گران شدن بنزین در ایران همیشه موضوعی حساس در اقتصاد کشور بوده است به همین دلیل در گذشته، تصمیم و اجرای تغییر قیمت آن از روزها قبل و با مشورت نهادهای مختلف و اطلاع رسانهها از موضوع، اتفاق میافتاد. اما این بار، این تصمیم بهشکل غافلگیرکنندهای اعلام و همزمان اجرا شد، حتی ظاهرا بدون اینکه نمایندگان مردم در مجلس از آن مطلع باشند. این اقدام حکومت هرچند ممکن است در نگاه اول به نظر برسد ارتباط تنگاتنگی با تحریمها و کسری بودجه دولت دارد، با توجه به جو سنگین نارضایتیهای عمومی از حکومت و بیاطلاعی سایر بخشهای مرتبط، توجیهپذیر نیست و بیشتر به یک پاتک و ضدحمله میماند، بهویژه وقتی دولت اعلام میکند حتی یک ریال از این مابهالتفاوت در جیبش نخواهد رفت! در واقع، میتوان گفت این سیاست بر اساس تفکر ماکیاولی، که هسته اصلی تفکر حاکم بر ایران را تشکیل میدهد، بنا شده است تا در این غافلگیری، مردم فرصت تفکر و برنامهریزی برای برخورد با حکومت را نداشته باشند. طبق نظر ماکیاولی، حاکم یا شهریار باید خوبیها را قطره قطره به مردم بدهد و بدیها را یکسره همچون پتکی بر سر آنان وارد کند تا زمان اقدام مناسب را از آنها بگیرد.
با نگاهی به اخبار و رویدادهای چند سال اخیر ایران، میتوان گفت جمهوری اسلامی ایران با توجه به شرایط فعلی کشور به این نتیجه رسیده است که بهدلیل ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای بخش بزرگی از مردم ایران، بهویژه جوانان، چه در مطالبات مدنی و آزادیهای اجتماعی و چه در بخش اقتصادی، بهزودی همچون متحدانش در کشورهای همسایه، مردم را کف خیابانها خواهد دید و چه بهتر که اگر بنا باشد چنین اتفاقی بیفتد، فرصت و بهانه برنامهریزی و اجرای درست اعتراضهای مدنی از مردم گرفته شود یا جهت آن تغییر کند، چرا که این بهترین فرصت برای حکومت است تا با فعال کردن ماشین کشتار خود، با مخالفانش پیش از شروع طوفان مقابله کند.
از سوی دیگر، در روزهای گذشته، اخبار ایران را در بسیاری از خبرگزاریها و تلویزیونهای دنیا دنبال کردم و آنچه در اخبار اغلب آنها مشترک و قابلتوجه بود توصیف «اعتراضها به گرانی بنزین در ایران و سرکوب شدید معترضان» بود و این همان چیزی است که جمهوری اسلامی ایران خواهان آن است، یعنی تقلیل خواستهها از مطالبات سیاسی و مدنی به اعتراض به گرانی بنزین که البته در جای خود، آن هم اعتراض بجا و درستی است. اما با همه حساسیتها و بزرگی موضوع گرانی بنزین در ایران، شعارها و نحوه اعتراضهای مردمی در هفته اخیر بیانگر این است که مشکل اساسی مردم که امروز آنها را به خیابانها کشانده فقط تورم و گرانی بنزین نیست، بلکه نارضایتی از مجموعه عملکرد جمهوری اسلامی ایران در این سالهاست و آنچه میخواهند تعویض سیستم است نه اصلاح و تغییر قیمتها و دولتها.
شاید اگر این گرانی یکشبه بنزین و سرکوب چکشی و شدید معترضان بلافاصله پس از شروع اعتراضها در ایران رخ نمیداد، امروز حکومت جمهوری اسلامی ایران ناچار بود این سرکوب و زندان و کشتارهای وسیع را بهخاطر مطالبات سیاسی سازمانیافته و از قبل برنامهریزیشده انجام دهد و آن وقت جامعه جهانی تنها از لزوم وصل اینترنت و کنترل قیمتها در ایران صحبت نمیکرد. در واقع، جمهوری اسلامی ایران با این اقدام بهزعم خود یک تیر و دو نشان زده است، به این شکل که میخواهد هم به افزایش سه برابری قیمت بنزین برسد و هم به سرکوب شدید معترضان به نظام به بهانه سرکوب خرابکاران و آشوبگرانی که فقط بهخاطر گرانی بنزین به خیابان آمدهاند، آن هم با تاکید بر اینکه معترضان از بیرون از مرزهای کشور ساماندهی شدهاند و مردم داخل ایران با حکومت مشکلی ندارند.
اکنون، این بر عهده مردم و رهبران سیاسی و فکری ایران است که بتوانند به این پاتک واکنش مناسب نشان دهند و اعتراضها را تا رسیدن به مطالبات و خواستههای واقعی مردمی، بهصورت هدفمند ادامه دهند یا خیر.