عدالت قطرهای، گران و دیرهنگام برای قربانیان خمرهای سرخ
حکم حبس ابد برای دو تن از رهبران خمرهای سرخ، که اکنون ۸۷ و ۹۲ سالهاند، بهدلیل کشتار جمعی ویتنامیها (قوم چان) در خلال سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹، برای خانوادههای قربانیان و فعالان حقوق بشر خبری مسرتانگیز است. اما این فقط قطرهای است از دریای عدالت موردانتظار در برابر جنایتهای فجیع رژیمهای اقتدارگرا و تمامیتخواه مثل رژیم پولپوت(Pol Pot). این حکم را دادگاه ویژه نظام قضایی کامبوج و تحت نظارت سازمان ملل صادر کرده است.
رژیم پولپوت در همان دوره چهارساله ۱/۷ میلیون نفر، یعنی حدود یکپنجم جمعیت کامبوج، را با اعدام، کار اجباری، قحطی و گرسنگی از بین برد. رژیمهای کمونیستی از اتحاد جماهیر شوروی گرفته، که تا سال ۱۹۹۱ روی کار بود، تا کرهشمالی و ونزوئلا کارنامه سیاهی در نابودی بشر داشتهاند و متاسفانه مقامات این کشورها کمتر در چنگال عدالت گرفتار آمدهاند. براساس برخی تخمینها رژیمهای کمونیستی مسئول کشته شدن حدود ۱۰۰ تا ۱۱۰ میلیون انسان در قرن بیستم بودهاند.
روشهای کشتار جمعی
روشهایی که اینگونه رژیمها در کشتار انسانها بهکار میگرفتند از یک انگاره یا چارچوب پیروی میکرده است. رژیمهای فاشیستی، کمونیستی و اسلامگرا با چهار سیاست اقدام به تصفیه یا پاکسازی جمعیتی کردهاند:
۱. سیاستهای ضدامپریالیستی: دشمنی با غرب و دنیای سرمایهداری بیتالغزل اینگونه رژیمها در سرکوب بوده است. این دشمنی همراه با خود مقابله با تجارت آزاد (درهای بسته)، مبادلات فنی و علمی (حذف علم بورژوا یا غیرمتعهد، بهزعم کمونیستها و اسلامگراها)، و بخش خصوصی (نابودی سرمایهداری بهتعبیر این دولتها زالوصفت و موجد نابرابری طبقاتی) را به ارمغان میآورد، که قاتل تولید، بالاخص در حوزه مایحتاج عمومی، و مخرب نظام بهداشت و درمان است. هزینه این سیاستها را مردم عادی با جان خود میدهند. اگر کشتار صدها هزار نفر بهدلیل سیاستهای اقتصادی برایتان در قرن بیستویکم عجیب مینماید، به وضعیت امروز ونزوئلا (یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا) نگاه کنید که تاکنون یکدهم جمعیت این کشور (حدود سه میلیون نفر) بهدلیل سیاستهای اقتصادی سوسیالیستی مهاجرت کردهاند تا از گرسنگی نمیرند. اگر وسایل نقلیه نبود، عین داستان کامبوج برای مردم ونزوئلا نیز اتفاق میافتاد. از سویی، در دنیای امروز با وجود وسایل ارتباطی دولتها نمیتوانند با زور سرنیزه مانع مهاجرت افراد شوند، اما در دهه هفتاد قرن بیستم این امر ممکن بود. خمرهای سرخ مردم این کشور را تحت شرایط سخت و گرسنگی در میهن خود زندانی کرده بودند.
۲. سرکوب با قوای قهریه با اتکا به روشهایی مثل زندانی کردن در شرایط سخت، شکنجه، کشتار در زندان، بردهداری، و تعقیب اعضای گروههای سیاسی، قومی و مذهبی. زمانی که زندان تول اِسلِنگ اِس-۲۱ تحت فرماندهی کونگگوگ بود، فقط در این زندان حدود ۱۴ هزار نفر کشته شدند. شاید این ماجرا خواننده ایرانی این سطور را یاد کشتار هزاران زندانی سیاسی در زندانهای ایران در سال ۱۳۶۷ بیندازد. فرمانده این زندان نیز در سال ۲۰۱۰ به حبس ابد محکوم شد. رژیمهای انقلابی برای تحکیم موقعیتشان خود زمینهساز گذر افراد از «انقلابی» به «جنایتکار جنگی» هستند. اینگونه رژیمها معمولا افرادی را که زبان، سبک زندگی یا علایق فرهنگی متفاوتی داشته باشند از سر راه برمیدارند. در دوران رژیم پولپوت علاقه به رقص باله یا صحبت به زبان فرانسه حکم مرگ در پی داشت (که شاید ما را یاد سخنان رهبر ایران در تقبیح تدریس زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی و رقص بیندازد).
۳. جنگهای بیپایان. رژیمهای اقتدارگرا و تمامیتخواه عاشق جنگ هستند. اگر در مرزهایشان جنگی نباشد، در فراسوی مرزها یا در داخل کشور جنگ به راه میاندازند. بدون تشییع جنازه دایمی چرخ دستگاه تبلیغاتی این نظامها نمیچرخد. جنگ یا شرایط جنگی برای رژیمهای تمامیتخواه ضروری است، چون میتوانند ترس از دشمن را شبانهروز به اذهان عمومی القا کنند و با این دستاویز از مردم طلب تبعیت کرده و مخالفان را سرکوب کنند.
۴. مهندسی اجتماعی/سکونتگاهها. احساس قدرت مطلقه در رژیمهای اقتدارگرا و تمامیتخواه و تبدیل مردم به ذرههای اتم بیقدرت به اینگونه رژیمها امکان میدهد جمعیتهای میلیونی و چندصد هزار نفری را به دلایل سیاسی و اقتصادی جابهجا کنند، در اردوگاههای کار اجباری یا جدا از بقیه جمعیت اسکان دهند، رهایشان کنند تا بمیرند، یا دستهجمعی تیرباران یا مسموم کنند. در این جابهجاییها و شرایط دشوار اردوگاهها معمولا اولین قربانیها زنان و کودکان و سالمندان هستند و بهسرعت از بین میروند. اتحاد جماهیر شوروی و اقمار آن در اعمال این سیاستها مثالزدنی هستند. جمهوری اسلامی نیز با انتقال آب و سایر سیاستهای زیستمحیطی موجب جابهجایی میلیونها نفر شده که امروز در بیغولههای حاشیه شهرها زندگی میکنند (حدود یکچهارم جمعیت کشور).
خمرهای سرخ در روشهای اول و دوم خبرگی تاموتمام داشتند. جمهوری اسلامی، طالبان و داعش بر روشهای دوم و سوم متمرکز بودهاند. رژیمهای فاشیستی از هر چهار روش بهره گرفتهاند. رژیمهای کمونیستی نیز کموبیش به چهار روش مذکور متمسک شدهاند.
سازمان سرکوب
هنگامی که از سازمان سرکوب در رژیمهای اقتدارگرا و تمامیتخواه سخن به میان میآید، مقامات این کشورها و هوادارن آنها مدعی میشوند این موضوع زاییده خیال است و انکارش میکنند، اما مگر میشود بدون سازمان و برنامهریزی و بودجه و پرسنل خاص ۱/۷ میلیون نفر جمعیت کشوری مثل کامبوج را در عرض چهار سال نابود کرد. حتی کشتن این تعداد حشره نیازمند بودجه و سازمان و پرسنل متخصص است، چه رسد به انسانهایی که در برابر سرکوب تاحدامکان مقاومت میکنند و هرکدام خود دنیایی متفاوت هستند. از طرفی، نابودی اسناد و اجساد و مایملک و خاطرات و یاد این افراد بدون وجود سازمان سرکوب ممکن نیست، اقدامی که اینگونه رژیمها بیوقفه به آن مشغولند.
عدالت مایوسکننده
عدالتهای دیرهنگام و قطرهای از این حیث وجدان انسانی را قانع نمی کنند، روشهای کشتاری بالاتر ذکر شد با تمام قدرت اعمال میشوند و سازمانهای سرکوب تا میتوانند به کارشان ادامه میدهند و تروخشک را در مقیاسهای میلیونی با هم میسوزانند، و عدالت (اگر ممکن باشد، که در بسیاری موارد ممکن نمیشود) فقط به قطرهای از آن جنایتها، آن هم بهشدت کُند و دیرهنگام، رسیدگی میکند. بسیاری از قربانیان و خانوادههایشان پس از چهل سال دیگر در قید حیات نیستند تا طعم عدالت را بچشند. برای سه محکومیت حبس ابد صادرشده برای رهبران خمرهای سرخ حدود ۲۶۰ میلیون دلار هزینه شده است، که همین خود گواه ناکارآمدی فرایند قضایی دنبالشده است. این دست جنایتها و مجازاتهای بیتاثیر در پیشگیری از آنها از نقاط سیاه زندگی در دوران جدید است، و جامعه بشری هنوز نتوانسته راهکاری برای مقابله با آن پیدا کند. متاسفانه نهادهای بینالمللی در برابر اینگونه رژیمها بسیار ضعیف و کند عمل می کند. چنین نظام قضایی ناکارآمدی مشوق نظامهایی است که در مقیاسهای کلان جنایت میکنند و میدانند عدالت راهی دراز و دشوار پیش رو دارد تا گریبانشان را بگیرد.
رهبران رژیمهای جنایتکار میدانند حتی درصورت برکناریشان، گزینه پرهیز از خشونت و گذار مسالمتآمیز حاشیه امنی برایشان فراهم میکند. موضوعی که رهبران خمر سرخ را حدود سه دهه در امان نگه داشت. به همین دلیل است که فعالان مدنی و حقوقبشری پیشگیری را مناسبتر از مجازات میدانند، چون در جنایتهای در مقیاس میلیونی هرگز عدالت به اجرا درنمیآید. اهمیت نهادهای مدنی، رسانههای آزاد، دمکراسی و استقلال قوا در این است که سرکوب در مقیاس گسترده را غیرممکن میسازند.