علی خامنهای را چه میشود؟
به نظر میآید علی خامنهای پس از دستور به ماشین سرکوب برای قلع و قمع اخیر مخالفان، که به کشته شدن صدها نفر و بازداشت هزاران نفر منجر شد، در وضعیت همیشگیاش به سر نمیبرد. با کنارهگیری سران سه قوه از داستان گرانی بنزین (بهانه «خبر نداشتیمِ» روحانی، «مشورت دادیمِ» لاریجانی یا «مشروط امضا کردیمِ» رییسی)، او خود به میدان آمد و از گرانی بنزین دفاع کرد تا دهان مجلس و دیگر مقامهای شاکی حکومتی و دولتی را ببندد. او را چه میشود؟
تحقیر روحانی
او در یک سخنرانی، دولت روحانی را تحقیر کرد، ژست قربانی را به خود گرفت و گفت: «دولتیها در همه دورههاــ نه فقط دولت کنونیــ سرِ قضایای مختلف میآیند اصرار میکنند که [برداشت کنند]؛ قانونی هم نیست. چون قانونی نیست، به بنده مراجعه میکنند. اگر قانونی بود که برمیداشتند. چون قانونی نیست، برای اینکه یک جوری درست بشود، به بنده مراجعه میکنند و اصرار و التماس که این مشکل است و شما اجازه بدهید، ما مثلا فلان مقدار از صندوق توسعه برداریم. متاسفانه صندوق توسعه کماثر شده، کمخاصیت شده. بنده هم گفتهام وقتی شخص رییسجمهور به من بنویسد که این ضرورت است، اضطراری است، من قبول میکنم، من موافقت میکنم که این کار انجام بگیرد. البته صندوق دست خود دولت است، رییسش را هم دولتیها میگذارند، ادارهاش هم دست آنها است، دست ما نیست. منتها اجازه برداشت در این شکلِ غیرقانونی را حقیر بایستی متحمل بشوم و اجازهاش را بنده باید بدهم» (۲۸ آبان ۱۳۹۸).
او روحانی و ظریف را فقط برای رفع تحریمها و معامله با اوباما میخواست و با آمدن ترامپ، شان نزول آنها به پایان رسید. خامنهای این احساس را در سخنانش نشان میدهد. او بهتر از همه میداند که روحانی و ظریف برای حفظ مقام، از کشتارها دفاع میکنند، نه برای حفظ نظام.
تعریف جدید مستضعف
خامنهای در سخنرانی دیگری، خود و اعضای بسیج را مستضعف معرفی کرد: «مستضعفین چه کسانی هستند؟ مستضعفین را بد معنا میکنند. مستضعفین را به افراد فرودست یا حالا اخیراــ یعنی این چند سال اخیر باب شدهــ اقشار آسیبپذیر [معنا میکنند]، یعنی آسیبپذیران. نه، قرآن مستضعف را این نمیداند... مستضعفین یعنی ائمه و پیشوایان بالقوه عالَم بشریت. این معنای مستضعفین است: کسانی که وارثان زمین و همه موجودی زمین خواهند بود؛ بسیج مستضعفین این است. مستضعف یعنی آن کسی که بالقوه صاحب وراثت عالَم است، بالقوه خلیفهالله در زمین است، بالقوه امام و پیشوای عالَم بشریت است» (۶ آذر ۱۳۹۸).
این تفسیر فقط با هدف بالا بردن بسیج یا نادیده گرفتن محرومان عرضه نمیشود، بلکه هدف نفی طبقه مدیرانی است که خامنهای بهتر از همه میداند هدفشان فقط پر کردن جیب خود و اعضای خانوادهشان است و آمادهاند با تغییر شرایط، پرچم هر حاکم و دولت دیگری را بلند کنند. او تصور میکند بسیجیان میتوانند همان مدیران میانی باشند که در عین دستبوسی، کمتر چاپلوسی کنند. اما او متوجه نیست که مدیران امروز همان بسیجیان دو یا سه دهه قبلاند و هر کسی در نظام اسلامی در این مقامها قرار گیرد، غیر قابل تحمل میشود، حتی برای خامنهای.
ضعیف هستید!
او در ابتدای درس خارج خود، حتی به نزدیکترین وفادارانش توصیه کرد که برای کسب کرسیهای مجلس هول نزنند: «حالا که آدم ضعیفی هستی، مواظب باش بر دو نفر هم ریاست نکنی!... یعنی تو آدمی هستی که مدیریت نداری. اگر چنانچه بر دو نفر یا بیشتر ریاست پیدا کردی، نمیتوانی کار آنها را به سامان برسانی. این درس برای ماها است. ماــ حالا همه ما نه، بعضیمان اینجوری هستیمــ به مجرد اینکه یک مسندی، یک جایی یا خالی میشود یا ممکن است خالی بشود، فورا چشم میدوزیم که برویم آنجا! خب، شما اول نگاه کن ببین میتوانی یا نمیتوانی. حالا بحث اسمنویسی برای انتخابات مجلس است، گفتند شروع شده، همینطور بدون محابا میروند! خب شما که میخواهی بروی آنجا، آنجا سوال دارد» (۱۰ آذر ۱۳۹۸).
خامنهای میداند که شورای نگهبان مخالفان و منتقدان را رد صلاحیت میکند. بنابراین خطابش به آنها نیست، خطاب او به وفادارانی است که انگیزهزدایی شدهاند و نمیتوانند بر اساس انتظارهای او عمل کنند. خامنهای دیگر نمیتواند صبور باشد و در برابر وفاداران کاسب خود صبر پیشه کند. او همچنین دارد بهطور غیرمستقیم از بیجربزگی مقامهای دولتی و حکومتی، بهخصوص روحانی و علی لاریجانی و رییسی، شکایت میکند که عملکرد بسیار ضعیفی داشتهاند. خامنهای امروز برای پیشبرد ماشین بهگلنشسته نظام به تراکتورهایی با قوه هزاران اسب بخار احتیاج دارد، اما مدیران اصلیاش حتی بیل هم نمیتوانند بزنند؛ فراتر از همه، بسیار بیانگیزهاند.
پیروزی علیه پابرهنهها
با همه تحقیرهایی که او بر «نخبگان ضعیف و بیبصیرت» روا میدارد، از پیروزی در خیابان بر مردمان بدون قدرت و ثروت و منزلت سرخوش است. او پس از کشتن صدها جوانی که بدون اسلحه و مهمات به خیابان آمده بودند، اعلام کرد که «دشمن را عقب زدهایم» (۲۸ آبان ۱۳۹۸)، گویی در جبهه جنگ چند لشکر مجهز به توپ و تانک را عقب زده است. خامنهای با سلاحهایش در برابر کسانی که اسلحه ندارند و متفرقاند همیشه پیروز است. او بیش از پیش به اعلام پیروزی نیاز دارد، حتی پیروزی بر جوانان پابرهنه ماهشهر و شهریار و جوانرود.
خستگی از دستبوسان
او اگر در دورهای وفاداری را سکوت (یا عدم مخالفت) در برابر دستوراتش تلقی میکرد، در دوران بعد از جنبش سبز از «نخبگان بیبصیرت» خسته شد و میخواست آنها را با دستبوسان جدید جایگزین کند. با توجه به تجربه احمدینژاد، چنین امری میسر نشد.
اکنون پس از سرکوبهای دی ۹۶ و آبان ۹۸، فداییها و سرسپردگانی میخواهد که حتی بدون دستور او، خواستههایش را به اجرا بگذارند یا اگر به دفترش حمله شد، برایش سینه سپر کنند. مدیران فعلی از هر دو جناح فقط بهخاطر ترس از انتقامگیری از او تبعیت میکنند اما اگر بتوانند، از دستوراتش سر باز میزنند.
استیصال «نظام»
چرا علی خامنهای سرسخت و انتقامجو به این وضعیت روحی و روانی دچار شده است که به وفادارانش بهطور مستقیم و غیرمستقیم میتازد؟ اینها همه از سر استیصال است. او نگران اعضای خانوادهاش است که در صورت چند برابر شدن معترضان در صحنه خیابان، دیگر امنیت نخواهند داشت و خود محافظان (مثل محافظان قذافی و پسرانش) آنها را به مخالفان تحویل خواهند داد. وضعیت جمهوری اسلامی علیرغم سخنان امیدبخش مقامهای حکومتی، بسیار وخیم است، چون:
۱) درآمدهای نفت و گاز بهشدت کاهش یافته و دولت برای پرداخت حقوقها مشغول چاپ پول است.
۲) بسیاری از موسسههای دولتی مثل بانکها و تامین اجتماعی عملا ورشکستهاند.
۳) ارز صندوق ذخیره ارزی یا توسعه ملی رو به پایان است، خامنهای این موضوع را بهصراحت بیان کرده است.
۴) بخش عمده تولید کشور خوابیده است.
۵) دولتهای نزدیک به جمهوری اسلامی در عراق و لبنان سقوط کردهاند و هر دو کشور در وضعیت بیثباتی سیاسی به سر میبرند. منافع جمهوری اسلامی در هر دو کشور بهشدت آسیبپذیر شده است.
۶) دیگر امیدی به اروپا نیست که در برابر ترامپ بایستد. ترامپ هم به احتمال زیاد پنج سال دیگر در کاخ سفید خواهد بود و دوستان دموکرات ظریف نمیتوانند خیلی به داد جمهوری اسلامی برسند، گرچه هر روز در رسانهها بر گردن جمهوری اسلامی مدال مقاومت آویزان میکنند.
۷) محرومانی که او روزی تصور میکرد با حکومت دینی و شعارهای (تهی) عدالتطلبانهاش همراهی میکنند امروز «مرگ بر خامنهای» میگویند.
جمهوری اسلامی به دلایلی که در بالا آمد، در داخل و خارج از کشور در ضعیفترین وضعیت خود در چهل سال گذشته به سر میبرد. چنین شرایطی هر کسی در درون هسته اصلی نظام را باید خسته، نگران و در عین حال شاکی کند.