عوامل تغییر سطحی و قطرهای در جمهوری اسلامی ایران: فشار خارجی، گسترشطلبی و تقیه
علیرغم دو دهه تلاش فعالان سیاسی و مدنی برای تغییر قوانین، سیاستها و تصمیمهای حکومتی و دولتی، تغییر زیادی در کشور مشاهده نمیشود. در دوران خمینی، پس از سرکوب مخالفان در اوایل دهه ۱۳۶۰، اصولا جنبشی برای تغییر خشونتآمیز یا بدون خشونت وجود نداشت و اعضای قشر حکومتی بودند که برخی تغییرها را بر اساس مصالح خود پذیرفتند، از آزادی بازی شطرنج، خوردن ماهی اوزونبرون، جواز پخش برخی موسیقیها از رادیو و تلویزیون گرفته تا مذاکره با آمریکا برای پایان گروگانگیری و نوشیدن جام زهر برای پایان دادن به جنگ هشت ساله. حکومت چه در دوران خمینی و چه بعد از آن اصرار داشته است که «چیزی عوض نشده و نمیشود».
در دوران خامنهای، فعالان اجتماعی و سیاسی، احزاب رسمی و منحلشده، اعضای شوراهای شهر و برخی اعضای مجلس و برخی روسای دولت در مجموع هزاران خواسته خود را بهصورت قانون و سیاست و برنامه عرضه کردهاند و معمولا به درِ بسته خوردهاند. اما در این دوره، با چهار تغییر بسیار جزیی و مقطعی در تصمیمها و سیاستهای حکومت مواجه بودهایم که عوامل این تغییر فشار خارجی، جاهطلبیهای حکومت و تقیه (پنهانکاری) بوده است، نه رای مردمی که به شرایط معترضاند یا مصالح عمومی و حقوق مدنی. در این یادداشت، به این چهار تغییر و عوامل و نتایج آنها اشاره میکنم.
مذاکره با آمریکا
خامنهای تا سال ۱۳۹۱، همواره با مذاکره با آمریکا مخالف بود اما فشار تحریمهای نفتی دولت اوباما، در حالیکه حکومت به ارز نقد خارجی برای گسترشطلبیهای منطقهای و پیشبرد برنامههای موشکی و هستهای نیازمند بود، باعث شد خامنهای در یک «نرمش قهرمانانه» به مذاکره با آمریکا تن بدهد. اما او با نگاه به این مذاکرات بهعنوان «اکل میته» (خوردن گوشت حیوان مرده)، ۱) چشمانداز مذاکرات را به موضوع هستهای محدود کرد، ۲) با گفتن سخنانی علیه مذاکره در حین انجام و نظارت تامه بر آن، مسئولیت آن را بر گردن دولت انداخت و ۳) بعد از خروج دولت ترامپ از توافق نیز دوباره به موضع مسموم بودن مذاکره با آمریکا برگشت. هواداران خامنهای مذاکره را بر گردن دولت میاندازند و دامن خامنهای را از انجام چنین کاری مبرا میدانند، در حالیکه ظریف و روحانی در دیدارهای خارجی، بدون اجازه او آب نمینوشند.
ورود زنان به ورزشگاهها
بالاخره بعد از سالها فشار فیفا و تهدید به محرومیت فوتبال ایران از حضور در جام جهانی، مقامها به حضور بسیار محدود و کوپنی و نمایشی زنان در مسابقات ملی (و نه باشگاهی) فوتبال تن دادند. قبل از آن، چند بار زنانِ خودی را به ورزشگاه آورده بودند تا مقامهای فیفا را گول بزنند، که چندان موفق نبودند. علی خامنهای به دلیل مدیون دانستن رهبریاش به روحانیت سنتی، تصمیمگیریها در مورد موضوعهای مربوط به حقوق زنان را به مراجع رانتخوار قم واگذار کرده است. بدین ترتیب، او همچنان میتواند در محافل و دیدارهای خصوصیاش با این موضوع مخالفت یا موافقت کند و دولت نیز در این موضوع از او مایه نگذارد. همچنین ممکن است پس از جام جهانی، دوباره برای حضور زنان در ورزشگاهها دهها محدودیت دیگر ایجاد کنند. فروش ۳۵۰۰ بلیت به زنان در عرض چند دقیقه نشانه شوق زنان برای حضور در ورزشگاه آزادی نیست، چون بخشی از این بلیتها را بسیج برای نمایش چادری و حزباللهی بودن زنان در جایگاه خریداری کرده بود.
تابعیت فرزندان زنان ایرانی
پس از سالها کشوقوس میان دولت و مجلس و شورای نگهبان و سپردن تایید اعطای تابعیت به اطلاعات سپاه پاسداران، در نهایت به زنان ایرانی از صدقه سر بشار اسد این «امتیاز» واگذار شد، که البته فقط آن دسته از زنان ایرانی را در بر میگیرد که شوهر شیعه افغانستانی، پاکستانی و عراقی و در خدمت نظام داشته باشند. در مورد سایر زنان ایرانی که شوهر غربی (غیرخودی) دارند، اطلاعات سپاه پاسداران تقاضای تابعیت فرزندان را رد خواهد کرد یا معلق نگه خواهد داشت. این موضوع هنگامی مطرح شد که دهها هزار نفر از شیعیان افغانستانی و پاکستانی برای نجات بشار اسد استخدام شدند و در ایران به دنبال تشکیل خانواده بودند یا خانواده داشتند. حکومت نمیتوانست فرزندان این افراد را از حقوق ابتدایی زندگی در ایران محروم کند. این تغییر نه برای زنان ایرانی، بلکه برای شیعیان افغانستانی و پاکستانی است که قرار است لشکر جهان اسلام را برای حکومت جهانی واحد ایجاد کنند. کسانی که این تغییر را بُردی برای زنان ایرانی میپندارند به سازوکارهای درونی قدرت در ایران بیتوجهاند، چون اسلامگرایان شیعه حداکثر تلاش خود را خواهند کرد که زن ایرانی (بهعنوان شهروند دارای حق) از این امر منتفع نشود.
منع قمهزنی
از میان آداب و رسوم شیعی که برخی خلاف عقل و انسانیت و حقوق بشرند (مثل قطع دست و پا یا اعدام فرد مرتد)، رهبر جمهوری اسلامی ایران فقط قمهزنی را ممنوع اعلام کرده است. او در هیچ زمینهای نظری که روحانیت سنتی و مراجع شیعه را برنجاند عرضه نکرده است بهجز منع قمهزنی. چرا؟ چون نمایش آن در تلویزیونهای غربی چهره زشتی از اسلام شیعی ترسیم میکند و در تاریخ غربیها مشابه ندارد. در تاریخ جوامع غربی و مسیحیت و یهودیت، اعدام و سنگسار و قطع اعضای بدن وجود دارد اما کشیدن شمشیر و چاقو و قمه به سر و صورت وجود ندارد. به همین دلیل، رهبر ایران با نمایش اعدام و قطع دست و پا و سنگسار مشکلی ندارد چون غربیها آن را با آنچه خود در گذشته کردهاند توجیه میکنند و البته این اقدامها نیز در جمهوری اسلامی ایران، برخلاف داعش، اکثرا در خفا انجام میشود.
مراجعی مثل وحید خوانساری حکم رهبری به منع قمهزنی را محکوم کردهاند و در برخی مناطق کشور و در برخی مجامع انجام میشود و خامنهای و نیروهای امنیتی و انتظامی در برابر آن سکوت پیشه میکنند. این منع فقط وفاداران خامنهای را مخاطب قرار میدهد که اصولا اهل قمهزنی نبودهاند. بدین ترتیب، این منع بیشتر وجه تقیه در برابر افکار عمومی غرب را دارد تا منع اصولی و شرعی.
چنانکه دیده میشود هر چهار تغییر گذرا، قطرهای، بیریشه، کمخاصیت و بهراحتی برگشتپذیر بودهاند، چون عقلانیت، خواست و مصلحت عمومی، پیشرفت و توسعه کشور هیچ نقشی در تغییر قوانین و سیاستها و تصمیمها بازی نمیکنند. خواست و اراده گروهی اندک حاکم است و هیچ اتکایی به آنها وجود ندارد. در برخی قلمروها نیز تغییرات مربوط میشود به تنازعهای درونی روحانیت که به زندگی عامه مردم هیچ ارتباطی ندارد.