فرزندان «نامشروع» ایزدی و بحران هویت
پنج سال پیش، فاجعهای انسانی سوریه و عراق را درنوردید. نیروهای داعش با حمله به سنجار، در شمال باختری عراق، هزاران نفر از مردان و سالخوردگان اقلیت ایزدی را قتلعام و در گورهای دستهجمعی دفن کردند. هنوز از سرنوشت ۲۹۰۰ ایزدی اطلاعی در دست نیست و ناپدید شدهاند. جنگجویان داعش هزاران زن و کودک ایزدی را هم به اسارت گرفتند و به سوریه بردند. اغلب این زنان یا مورد تجاوز و آزار قرار گرفتند یا به بردگی فروخته شدند و سالها قربانی خشونت جنسی بودند.
رهایی از داعش و آغاز بحرانی دیگر
با شکست و خروج داعش از سوریه، بسیاری از این زنان ربودهشده توانستند پس از چهار سال اسارت به کردستان عراق بازگردند. اما شاید این بازگشت شروع مصیبتی بزرگتر بود، چرا که برخی از آنها در دوران بردگی از پیکارجویان داعش باردار شده بودند و کودکانی به همراه داشتند. از آنجا که ایزدیها فقط مجازند با افراد درون جامعه خود ازدواج کنند و ایزدی شدن از طریق پذیرش این دین صورت نمیپذیرد، بارداری از فرد غیرایزدی بهمثابه خروج از جامعه تلقی میشود.
این مساله چالشی بزرگ و ظاهرا حلنشدنی برای زنان و دخترانی شد که به دلیل تجاوز، اکنون مادرِ فرزندانِ جنگجوهای مسلمان داعشی بودند. این وضعیت برای زنان ایزدی از دو جنبه دشوار بود؛ از یک سو، نهاد رسمی و قانونی عراق فرزندان آنها را بهواسطه پدر، مسلمان میداند و از سوی دیگر، همین مساله دلیل مضاعفی شده است برای پذیرفته نشدن و طرد آنها از سوی جامعه ایزدی.
از همین رو، وقتی پیشوای معنوی ایزدیها، بابا شیخ، اعلام کرد این زنان را در جامعه میپذیرد و مراسم مذهبی برای بازگرداندن آنها به دین ایزدی انجام شد، این زنان گرچه اجازه ورود به جامعه ایزدی را پیدا کردند، فرزندان آنها به دلیل داشتن پدر مسلمان داعشی با نفرت جامعه ایزدی مواجه شدند. بسیاری از آنها تعمدا یا بهخاطر شرایط اجتماعی نامساعد به سقط جنین و جدایی از کودکانشان تن دادند. البته کودکان مادرانی که در زمان اسارت از پدری ایزدی باردار بودند و در اسارت به دنیا آمدند مستثنی بودهاند و جامعه ایزدی آنها را پذیرفته است.
در نتیجه، این بچههای بهاصطلاح «نامشروع» میان دو تیغ قوانین عراق و مشروعیت نداشتن در جامعه ایزدی گرفتار شدهاند و در سوریه ماندهاند. بعضی از این بچهها عضو گروههای جنگجو شدهاند یا با مادران خود در سوریه در کمپ الهولی، تحت نظر نیروهای دموکراتیک سوری زندگی میکنند.
قوانین عراق و فتوای دینی
بنابر قانون عراق، هر کودک با هویت نامشخص باید مسلمان تلقی شود و دولت عراق به این کودکان اجازه ایزدی بودن نمیدهد. این موضوع تصمیمی حیاتی و دشوار را بر شانه زنان ایزدی میگذارد که یا در حمایت از فرزندانشان از جامعه و دین خود طرد شوند یا فرزندانشان را رها یا سقط کنند تا در جامعهشان پذیرفته شوند، هرچند در این صورت هم برخورد جامعه با آنها مانند قبل نخواهد بود.
بابا شیخ، پیشوای دینی ایزدیها، برخی از این ناملایمات و مشکلات را عنوان کرده و گفته است که قربانیان این جنگ دختران و خواهران آنها به شمار میروند. اما تاکید کرده است تولد هر نوزادی از پدر و مادر غیرایزدی نه تنها در دین ایزدی پذیرفته نیست، بلکه از لحاظ عرفی و قومیتی نیز با شرم همراه است. به گفته او، جامعه ایزدی از آنها خواهد پرسید که پدرانشان کجاییاند.
برای بسیاری از ایزدیها این جنگ بیحرمتی بزرگی به دینشان بوده است و به همین دلیل پذیرش این کودکان با مخالفت صریح بسیاری، از جمله احزاب سیاسی، چهرههای مذهبی و حتی برخی رهبران طوایف و خاندانهای جامعه ایزدی مواجه شده است.
دوراهی دردناک
ضایعه روحی همیشه بر اثر حادثهای تراژیک ایجاد نمیشود، بلکه گاهی حاصلِ روندی نمادین و «تولید معنا» است که آنچه برای گروهی از مردم رخ داده است را روایت و تکرار میکند. شاید به همین دلیل است که برای جلوگیری از تداعی آن لحظات دردناک، نادیا مراد، زن ایزدی برنده صلح نوبل، در روایتش از قربانیان ایزدیِ تجاوز داعش، بهندرت به سرنوشت زنانی اشاره میکند که تصمیم به حفظ کودکانشان گرفتند، هرچند قطعا با داستان بسیاری از آنها آشنا بوده است.
با وجود اینکه زنان ایزدی رهاشده از دست داعش همچنان به دین و جامعه ایزدی علاقه و تعهد عمیق دارند، پس از بازگشت به جامعه با چالشهای بسیاری مواجه بودهاند. یکی از دلایل این نوع برخورد این تفکر است که آنها نتوانستند پاکدامنی خود را از دستبرد حفظ کنند.
بسیاری از این زنان خودشان هم از اینکه قربانی تجاوز مردانِ مسلح بودهاند احساس شرم میکنند. اصول شرافت سنتی نه تنها زنان ایزدی، بلکه مسلمان و مسیحی را نیز ملزم به حفظ تمام و کمال عفت و تجرد میکند. برای نمونه شیرین، دختر ایزدی، وقتی اسیر شد کمتر از ۱۸ سال داشت و شناخت درستی از روابط جنسی نداشت. او در اسارت، قربانی تجاوز نیروهای داعش و باردار شد. میدانست که جامعهاش هرگز او را با فرزندی از یک مرد غیرایزدی قبول نخواهد کرد، برای همین، علیرغم خطر جانی، سقط جنین کرد.
نفرت عمومی و طرد از جامعه، در کنار تجربه وحشتناک تجاوز، نتایج فاجعهبار زیادی برای زنان ایزدی داشته است. مادرانی که بعد از تجربه دردناک اسارت و در خیلی موارد از دست دادن اعضای خانواده در حملات داعش، اکنون باید میان حس مادری و جامعه فرهنگی و دینی خود یکی را انتخاب کنند. برخی سقط جنین را برگزیدند و بسیاری هم شاید برای حفاظت از کودکان در برابر نفرت جامعه ایزدی و خطر آزار و شکنجه و طرد، کودکانشان را در سوریه رها کردند و به وطن خود بازگشتند.
حس نفرت نسبت به زنان بارداری که بعد از سقوط داعش برگشتند و در اردوگاه پناهندگان در کردستان عراق اسکان داده شدند بهروشنی مشهود بود. برخی زنان ایزدی، که بعضا اعضای خانوادهشان هنوز اسیر داعش بودند، توانستند با کمک گرفتن از پروژهای بشردوستانه، پناهندگی بگیرند و راهی زندگی در غربت شوند. دکتر جان کیزیلهان، روانشناس ساکن آلمان، در کتابی به این موضوع پرداخته است و بر این نکته تاکید میکند که ممکن است برخی از این ایزدیها بهخاطر این قانون عراق که بهوضوح بر انتقال دین از پدر به فرزند صحه میگذارد، از پذیرش این کودکان سر باز زده باشند. آلمان در قالب این پروژه، در مجموع حدود هزار زن ایزدی را بهعنوان پناهجو پذیرفت، اما شرایط اسکان آنها چندان مناسب نبود و انتقادهای زیادی برانگیخت.
علاوه بر این، به نظر میرسد در بسیاری از موارد، مهاجرت برای زنان ایزدی تنها جابهجایی جسمشان بوده و روح و روانشان به دلیل حجم مشکلات و وابستگیها همچنان در سوریه و عراق جا مانده است. آشفتگی روحی و نگرانی مداوم برای اعضای باقیمانده در عراق و سوریه کمتر به آنها مجال آسایش در سرزمین جدید و امن را داده است.
با گذشت حدود ۴ سال از مهاجرت، تعدادی از آنها هنوز در پناهگاههای مخصوص زنان زندگی میکنند و توان مالی و روحی تشکیل زندگی مستقل را نیافتهاند.