نقض، مانعتراشی و دور زدن، رویه جمهوری اسلامی درمورد تعهدات بینالمللی
جمهوری اسلامی ایران بر این باور است که سازمانها، توافقها و پیمانهای بینالمللی ساخته دست استکبار و صهیونیسم یا نظام سلطه (همان امپریالیسم بهترجمه اسلامگرایان) است. آنها این باور را از ایدئولوژی مارکسیسم بهعاریت گرفتند، چون به تنفر از تمدن غربی و برساختههایش نیاز داشتند. بالاخره باید «پدرسوختههای بیشرفی» پیدا میکردند تا همه عقبماندگیها و شرور عالم را برگردن آنها میانداختند، مظلومنمایی میکردند و خود را و دامن خود و جامعه خود را از هرگونه مسئولیت میزدودند.
همچنین برای بسیج اجتماعی نیروهایی از جامعه در پشتسر خود، در شرایطی که کالای دیگری برای فروش نداشتنند، به کارزارهایی تهی نیاز داشتند که با اینگونه دروغها و برساختههای قلابی، میشد به آنها شکل داد.
رهبران این رژیم، بهصراحت این دیدگاه را بیان داشتهاند. آیتالله خمینی سازمانهای بینالمللی را دستنشانده آمریکا میدانست: «هیچکس نباید گمان کند که این دستگاههایی که درست شده است، از قبیل سازمانهای بینالمللی، سازمانهای حقوقبشر و امثال اینها، برای منافع ملتها قدمی بردارند.» (خمینی، ۲۵ آذرماه ۱۳۶۰) او سازمانهای بینالمللی را فاسد میدانست و همه را درجهت منافع ابرقدرتها (۲۶ مهر ۱۳۶۰). در مواردی هم که چارچوبهای بینالمللی را بهصراحت رد نمیکند، آنها را بهعنوان ابزار قدرتهای بزرگ معرفی میکند (۲۵ آذر ۱۳۵۸). علی خامنهای هم درمورد معاهدات بینالمللی میگوید: «این معاهدات بینالمللی ابتدا در اتاقهای فکر قدرتهای بزرگ و برای تأمین منافع و مصالح آنها پختوپز میشود و سپس با پیوستن دولتهای همسو یا دنبالهرو یا مرعوب، شکلِ بهظاهر بینالمللی میگیرد، بهگونهای که اگر کشور مستقلی مانند ایران آنها را قبول نکند، او را مورد هجوم شدید قرار میدهند که مثلاً ۱۵۰ کشور پذیرفتهاند، شما چطور آن را رد میکنید.» (۳۰ خرداد ۱۳۹۷)
روش مقابله
به همین دلیل، این نظام و رهبرانش سه روش را از روز اول تاسیس در پیش گرفتند:
۱. آن دسته از نهادها و پیمانهای بینالمللی که ایران قبل از سال ۵۷ بدانها پیوسته بود، مدام مورد انکار و نقض قرار گرفتند؛ اگر هم که انکار و نقض مستقیم آنها پرهزینه بود، دورشان میزدند؛ اگر سازمانهای بینالمللی سازوکارهایی برای اعمال داشته باشند، مدام در برابر اعمال آنها مانعتراشی میشود؛
۲. دربرابر آنها که جمهوری اسلامی بدانها نپیوسته، مقاومت شدیدی برای پیوستن وجود دارد و اکثرا این اتفاق نمیافتد؛ نمونه این پیمانها توافقهای بینالمللی مربوط به حقوق زنان بوده است؛ تلاش فعالان سیاسی و اجتماعی در این حوزه همه شکست خورده است؛
۳. آن پیمانها و قراردادهایی که پیوستن به آنها بهنفع بقای نظام شمرده شود، جمهوری اسلامی به آنها میپیوندد، اما از روز اول همان رفتاری با آنها میشود که با دیگر تعهدات بینالمللی، یعنی یافتن راهی برای دور زدن و نقض و تقلب.
اولین اقدام جمهوری اسلامی بعد از تاسیس نظام و بعد از پیوستن به تعهدات و میثاقهای بینالمللی، یافتن راههای نقض کمهزینه یا بیهزینه آنها بوده است. ماده یا بندی از مقررات بینالمللی نیست که جمهوری اسلامی نقض نکرده، یا برای جاخالی دادن از آنها اقدامی نکرده باشد، چه آنها که مورد تعهد دولتاند و چه آنها که در برابرشان تعهدی وجود ندارد. جمهوری اسلامی مثل دانشآموزی است که بنا دارد تقلب کند و هر کاری برای پیشگیری از تقلب او میشود، او راه تازهای پیدا میکند. او بنایش تقلب است و نه رعایت مقررات. این دانشآموز متقلب که درسش را نخوانده، معلمان و دیگر دانشآموزان را سرزنش میکند.
نقض تعهدات: روش بقا و گسترش
مقامات جمهوری اسلامی بیشاز همهچیز، مقررات و نهادهای بینالمللی را در ادبیات خود به سخره گرفته و بهصراحت خواهان نقض آنها شدهاند. آنها ابایی از بیان این مطالب نداشتهاند. از نظر آنها آبهای آزاد بینالمللی وجود ندارد، حقوق معنوی وجود ندارد، حق پخش (رویالتی) تلویزیونی معنی ندارد، حقوق کودکان و زنان وجود ندارد، حقوق بشر وجود ندارد، و قطعنامههای شورای امنیت هم وجود ندارند. جمهوری اسلامی حتی به تعهداتی که دولت ایران داشته یا خود بدانها تعهد داده است، تعهدی ندارد. رژیمی که با اعدام و شکنجه و آتشسوزی سینماها و بانکها برسر کار آمده و با همین کارها برسر کار مانده، این روشها را رمز بقای خود میداند و نه تعهد به پیمانها و مقررات بینالمللی را. مقررات بینالمللی برای آنها، برای رعایت وضع نمیشوند، بلکه دستاویزی است برای سنجش اعمال دیگران و نه خود آنها. مقررات بینالمللی اگر تاییدکننده اعمال و تصمیمهای رژیم نباشد، ناعادلانه است.
مدیریت جهانی با نادیدهگرفتن حاکمیت دیگر کشورها
مقامات جمهوری اسلامی اصولا نظم موجود جهانی و همه اجزای آن را در حوزه حقوقی و واقعی نفی میکنند و تلاش دارند مدیریت جهانی را خود بهدست گیرند و اعمال کنند. دولتهایی تلاش کردهاند جمهوری اسلامی را بر سر عقل بیاورند (با پاداش و تنبیه) اما جمهوری اسلامی همه آن تلاشها را با شکست مواجه کرده و تلاش کرده است تا اثبات کند که آنها در این تصور خود که میتوان این نظام را به یک نظام عادی تبدیل کرد، اشتباه کردهاند. عقلای عالم که به روش جنگ علیه قلدرهای جمهوری اسلامی باور نداشتهاند، تلاش کردهاند با مذاکره و دیپلماسی این نظام را به جامعه جهانی دعوت کنند، تا آنها بر اساس همزیستی مسالمتآمیز رفتار کنند، اما مقامات جمهوری اسلامی همه آنها را مایوس کردهاند. آخرین نمونه تلاش برای ترور در اروپاست، درحالیکه اروپاییان تلاش دارند برجام را زنده نگاه دارند.
بازی موش و گربه
جمهوری اسلامی در مواجهه با مقررات بینالمللی و در کار با سازمانهای بینالمللی مدام مشغول بازی موش و گربه بوده است. در حوزه حقوقبشر که نظام بهرغم وجود کوهی از شواهد، اصولا منکر نقض آن است، برای حضور نماینده ویژه سازمانملل در ایران و تحقیق او مانعتراشی میشود.
حقوق برنامههای تلویزیونی داستانی و ورزشی خارجی معمولا نقض میشود: برخی حقوق را میخرند و بسیاری را نمیخرند و اصولا قائل به پرداخت رویالتی نیستند. بههمیندلیل، بهجای پرداخت رویالتی مسابقات ورزشی، فیلمبرداران خود را بهطور دزدکی به مسابقات میفرستند تا مسابقات را پوشش دهند (بازیهای آسیایی ۲۰۱٨).
در بسیاری از ورزشها زنان را به ورزشگاه راه نمیدهند، اما برای کلاهگذاشتن بر سر فیفا، در یک بازی دوستانه، زنان و اقوام و خویشاوندان خود را به ورزشگاه میآورند تا از آنها به اندازه کافی عکس تهیه کنند.
پشتهماندازی، تعویق، جرزنی، مظلومنمایی، اتهامزنی و برچسبزنی، ابزارهای جمهوری اسلامی برای عدم رعایت مقررات بینالمللی است.
به همین دلیل، کشورهای مختلف ازجمله کشورهای نزدیک به آن (نظامهای اقتدارگرا) همیشه جمهوری اسلامی را در حاشیه نگاه میدارند. جمهوری اسلامی درپی بهرهگیری از امتیازات، بدون تندادن به تعهدات است. کشورها معمولا در پیمانها و توافقهای بینالمللی، جمهوری اسلامی را برای دورههای طولانی در نقش ناظر نگاه میدارند، مثل سازمات تجارت جهانی و پیمان شانگهای.
قانون برای رعایتکردن نیست
تا روزی که مقامات جمهوری اسلامی قدرت جهانی را بهدست نگیرند (آرزویی که درسر میپرورانند) و قواعد بینالمللی را خودشان ننویسند، مدام در مقام قربانی شکایت میکنند و از روزی هم که خودشان قوانین را بنویسند و قرار باشد اعمال کنند، آنها را نقض میکنند. عین همین اتفاق در داخل کشور افتاده است. تا وقتی که حکومت دیگری بود، در مقام مظلوم نقش بازی میکردند و از روزی هم که حاکم شده و قوانین را خودشان نوشتهاند، آنها را نقض کرده یا نادیده گرفته یا مدام علیه دیگران بهجریان انداختهاند.
تنها قانونی که مقامات جمهوری اسلامی در روابط میان خود و دیگران میشناسند، قانون زور است؛ چه دربرابر کسانی که بر آنها سلطه دارند و چه دربرابر کسانی که سلطه ندارند. «حق» مطلق آنهایند و دیگران باطل.
از این جهت، تفاوتی میان جناحهای درون کشور نیست. تلاش برای بازی عادیسازی فقط جهت کاهش فشارها و فریبدادن افکار عمومی است. قواعد تنها به کارِ بُرد میآید و پس از هر باخت، اصل بازی را باید بههم زد.