نگاهی به حضور سپاه پاسداران در افغانستان
سقوط هواپیمای E-11A آمریکا در افغانستان، ادعای طالبان در مورد اقدام به سرنگونی آن و تبلیغات گسترده جمهوری اسلامی در مورد هویت برخی از سرنشینان کشتهشده آن، بار دیگر موضوع پیوند نیروی قدس سپاه پاسداران با گروههایی در افغانستان و دخالتهای جمهوری اسلامی در این کشور را سر زبانها انداخته است.
طالبان و رسانههای ایران مدعیاند این هواپیما سرنگون شده است و تلاش میکنند این موضوع را با «انتقام سخت» جمهوری اسلامی از آمریکا در پی کشته شدن قاسم سلیمانی در عراق پیوند بزنند، این در حالی است که آمریکا اعلام کرده شواهدی مبنی بر سرنگونی این هواپیما با موشک ندارد.
نفوذ و دخالت جمهوری اسلامی در افغانستان موضوعی تاریخی است که به دهه ۱۹۸۰ بازمیگردد. در آن زمان، نیروی قدس سپاه پاسداران با هدف کمک به «مجاهدین افغان» برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی، وارد این کشور شد. سپس، از احمد شاه مسعود مقابل طالبان حمایت کرد و در نهایت، در دوران معاصر، به یکی از حامیان طالبان در این کشور تبدیل شد.
از قاسم سلیمانی و اسماعیل قاآنی بهعنوان دو فرمانده ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران نام برده میشود که در دو دهه اخیر از طریق قرارگاه «انصار»، در برنامهها و سیاستهای جمهوری اسلامی در افغانستان نقش پررنگی داشتهاند.
در حال حاضر نیز این قرارگاه دارای یک دفتر مرکزی در شهر مشهد است و سپاه پاسداران بهطور تخصصی امور مربوط به افغانستان را از طریق این قرارگاه پیگیری میکند.
از سپاه پاسداران بهعنوان یکی از حامیان اصلی «احزاب هشتگانه» در افغانستان هم نام برده میشود. گروههای هشتگانه به گروههای «جهادی» گفته میشود که پایگاه اصلی آنها در ایران است.
نیروی قدس سپاه پاسداران همچنین بهعنوان حامی اصلی حزب «وحدت اسلامی» و «جنبش اسلامی» در کابل، بامیان و مزار شریف در دهه ۱۳۷۰، شناخته میشود.
در دهه ۱۹۹۰، پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان بود که جمهوری اسلامی تصمیم گرفت با آمریکا در سرکوب این جریان تندروی مذهبی همکاری داشته باشد و پس از سرنگونی طالبان بود که سیاست جمهوری اسلامی تغییر کرد.
برخی گزارشها حکایت از آن دارد که نیروی قدس سپاه پاسداران مدتی بعد از سرنگونی دولت طالبان در افغانستان، به حمایت از آن پرداخت و تلاش کرد این جریان تندروی مذهبی را در اختیار خود بگیرد.
گزارشهایی هم حاکی از آن است که آموزش جنگجویان طالبان بر عهده نیروهای ویژه تحت فرماندهی سپاه پاسداران است. دامنه، کیفیت و مدت این آموزش نظامی نشان میدهد که حضور ایران در جنگ نیابتی با آمریکا در افغانستان پررنگتر شده است.
در حال حاضر، جمهوری اسلامی از طریق نیروی قدس سپاه پاسداران به شیوههای مختلف، از جمله حمایت از طالبان، در امور داخلی افغانستان مداخله میکند. تخریب روابط افغانستان با شرکای راهبردیاش همچون ناتو و آمریکا از دلایل این دخالتها محسوب میشود.
جمهوری اسلامی همچنین برای جلوگیری از رشد داعش، به هر ابزاری از جمله طالبات متوسل شده است تا مانع قدرتگیری این جریان تندروی مذهبی در مرزهای شرقی خود شود.
لشکر «فاطمیون» گروهی بسیار مناسب برای جنگ با داعش در افغانستان به شمار میرود، لشکری که سپاه پاسداران برای جنگ داخلی سوریه سازماندهی کرده است.
افغانستان هم بهطور بالقوه این لشکر را تهدیدی علیه امنیت ملی خود در شرایط فعلی و آینده میداند، چرا که با نیروهای نظامی آموزشدیدهای روبهروست که اختیار آنها را در دست ندارد.
در حال حاضر، برای جمهوری اسلامی مهم نیست که پس خروج نیروهای آمریکا از افغانستان چه کسی جای خالی نظامی و اقتصادی آمریکا در این کشور را پر میکند، تنها هدف تهران این است که بتواند در وهله اول، آمریکا را از این کشور بیرون کند.
جمهوری اسلامی خود را حامی اقلیت شیعه افغانستان نیز میداند، اما نگاه تهران به شیعیان افغانستان مبتنی بر همبستگی و همباوری مذهبی نیست، بلکه از آنها بیشتر بهعنوان ابزاری علیه حاکمان افغانستان و گروههای افراطی سنی بهرهبرداری میکند.