وقتی جمهوری فرانسوی هم بدهکار اسلام میشود
حسن روحانی در سخنان اخیرش بهمناسبت دهه فجر، گفت: «جمهوریتی که با دیانت و با اسلامیت پیوند نخورد، آن جمهوری هم باقی نمیماند و تبدیل به استبداد میشود. به همین دلیل بود امام بر این نکته اصرار داشت که جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد.»
اما چه تعریفی از نظام جمهوری، حتی از دریچه نگاه یک نظریهپرداز جمهوری اسلامی، میتوان ارائه داد که بر مبنای آن، اگر قید «اسلام» نباشد، آن جمهوری را به دیکتاتوری تبدیل میشود! عجیب آنجاست که تا امروز در جمهوری اسلامی تلاش میشد که اسلام را بهعنوان نوع جدیدی از حکومت جمهوری به خورد مردم دهند، حالا پا را فراتر گذاردهاند و معتقدند نه تنها لزومی برای این توجیه وجود ندارد، بلکه اساسا این جمهوری است که برای مردمی ماندنش به اسلام نیاز دارد؛ این یعنی اندیشهای سیاسی که اشکال گوناگونی از حکومتهای امروزی، بهویژه در غرب، را شامل میشود خود باید زیرمجموعه یک ایدئولوژی مذهبی قرار گیرد تا به دیکتاتوری منجر نشود.
کنار هم قرار گرفتن جمهوریت و اسلام همیشه محل مناقشه صاحبنظران علم سیاست و نظریهپردازهای جمهوری اسلامی بوده است. آنچه مسلم است و جای شک و تردید ندارد این است که جمهوریت بر مبنای اندیشهای سیاسی بر اساس اولویت تودهها بوده و در آن تاکید اصلی بر این است که منصب دائمی برای شخص اول مملکت وجود ندارد.
در اسناد و فیلمهای منتشرشده از مصاحبههای رسانهای خمینی در فرانسه و پیش از بهمن ۱۳۵۷، از او پرسیده شده است که در صورت پیروزی این انقلاب، خواهان چه نوع حکومتی است و میخواهد چه حکومتی در ایران برقرار شود؟ او قاطعانه پاسخ میدهد: «چیزی شبیه همین جمهوری که شما الان در فرانسه دارید.» این مساله که او در آن زمان تا چه حد از قوانین نظام جمهوری فرانسه مطلع بوده حتما در این پاسخ موثر بوده است، اما مساله مهمتر این است که از همان زمان و تا پس از بهمن ۱۳۵۷، نظریهپردازها و مجریان حکومت اسلامی باید تمام تلاش خود را میکردند تا در کنار قوانین اسلامی، که قدرتشان را از آن میگرفتند، بتوانند مردم را مجاب کنند که یک حکومت جمهوری بر پایه قوانین اسلام و با انتخابات دورهای برقرار شود. بنابراین شروع کردند به ساخت تفسیرها و فلسفههایی از نوعی جدید از نظام جمهوری که بر مبنای قوانین اسلامی باشد؛ یعنی بهوضوح پذیرفتند که ما حکومتی جمهوری اما با قید اسلامی میخواهیم و به این شکل، در قالب نظام جمهوری، برای خود منطقه امنی ساختند و بین طبقه تحصیلکرده و دولتهای خارجی نیز تا حدودی مشروعیت خریدند.
عملکرد جمهوری اسلامی در دو دهه پس از انقلاب به جایی رسید که در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی، پس از آغاز جنبشهای دانشجویی و در سفری که او به کرمانشاه داشت، خاتمی در پاسخ به اعتراضهای مردم و ناامیدیشان از دولت اصلاحات، بهصراحت گفت: «بهغیر از طریق دین، دموکراسی در این کشور برقرار نخواهد شد و دموکراسی غیردینی علاوه بر اینکه مستقر نمیشود، ما نمیخواهیم و اکثریت جامعه ما نمیخواهد.»
این مساله که به هر شیوه و بدون در نظر گرفتن شاخصههای علمی یک واژه و مفهوم سیاسی اجتماعی، بخواهیم با گذاشتن هر پسوندی در ادامه واژههایی چون جمهوری و دموکراسی، به آن مسیر و کارکرد متفاوتی بدهیم درست مانند همان بلایی است که سایپا با پراید بر سر مردم ایران میآورد و هر روز با تبلیغات رنگارنگ و قیمتهای جدید، پرایدی را روانه بازار میکند که فقط در برخی آپشنهای فرعی یا ظاهر متفاوت است. پراید هاچبک، پراید صندوقدار، وانت پراید، حتی پراید پرنده و هر مدل دیگری که از پراید ساخته و منشعب شود آیا قدرت و کارکردی غیر از پراید خواهد داشت؟ آیا میتوان برای اینکه قدرت و مقاومت پراید را به مرسدس بنز رساند، از بدنه بنز روی موتور پراید استفاده کرد و آن را پراید مرسدس نامید؟ کاری که ایران خودرو سعی داشت در مورد نمونه ناموفق پژو آردی یعنی پیکانی با لباس پژو انجام دهد اما در نهایت، مردم آن را «پیکان آردی» نامیدند، نه پژو! کارکرد و ماهیت یک نظام سیاسی نیز هیچگاه با پسوند و پیشوندهایی که بار ایدئولوژیک دارند تغییر نمیکند.
ماهیت مذهب مشخص است و با خاستگاه آسمانی که به آن نسبت میدهند دارای قوانین ثابت و نامنعطف و رهبریاش از بالا به پایین و از فرد به جامعه است. ماهیت جمهوری نیز مشخص و خاستگاه آن زمینی است و برای نیازهای زمینی بشر در زندگی جمعی ساخته شده است. تاریخ سراسر دنیا نشان داده است که تضاد منافع دو تفکر زمینی و آسمانی و حاکمیت تفکر آسمانی بر زندگی زمینی نتایج مخربی برای بشریت دارد. آنچه تاریخ در قرون وسطی شاهد بوده همان روندی است که امروز ایران نیز تجربه میکند.
در نهایت، در دهه چهارم از جمهوری اسلامی، ایران شاهد جنبشهای بسیار بزرگی بود که خسارتهای جانی فراوانی در پی داشت. مشروعیت نظام حتی با بیست سال قبل و روزهای اوج نارضایتی مردم از دولت اصلاحات نیز قابل قیاس نیست و امروز، حسن روحانی در روزهای پس از اعتراضهای خونین آبانماه و افزایش انزجار بینالمللی پس از دروغ دهشتناک سقوط هواپیمای مسافربری، دیگر در پی اثبات تئوری سالهای اول انقلاب، یعنی امکان ایجاد حکومت اسلامی در دل جمهوریت، نیست بلکه جمهوریت را وامدار اسلام میداند و در ادامه نیز بهصراحت به مردم میگوید که پیام شما در اعتراضهای اخیر شنیده شده است و من میخواهم به نمایندگی از حاکمیت پاسخ شما را بدهم.
مردم ایران در شعارهای خود که جواب آن را با گلوله و زندان و شکنجه دریافت کردند، بهوضوح خواستار حذف دین، روحانیت و ولایت فقیه از سیستم سیاسی ایران شدند و این زنگ خطر را بسیار شدیدتر از زمان جنبشهای دانشجویی امیدوار به اصلاحات برای مسئولان به صدا درآورد.
اصلیترین پیام سخنرانی روحانی به مردم این بود که بههیچوجه جمهوریت و حکومتی غیر از اسلام که ما روحانیون صاحب آن نباشیم در کار نخواهد بود، پیام شما شنیده شد اما پاسخ این است: در صورتیکه ما و نظام ولایت فقیه با نام جمهوری و قید اسلامی را نخواهید، با حکومتی دیکتاتوری روبهرو خواهید بود، نه حکومتی آزاد و سکولار. پس این بار حتی جایی برای انتخاب بین بد و بدتر وجود ندارد، چرا که از نظر ما، جمهوریت بدون حاکمیت دینی تحت امر ما وجود خارجی نخواهد داشت.