وقتی نرمش قهرمانانه دیگر پاسخ ندهد
اعتراضها و کشتار اخیر مردم ایران نگاه به آینده و خروج از بحران برجام را برای جمهوری اسلامی بیش از پیش دشوار ساخته است. تا قبل از تحولات اخیر، موضوع حق وتوی علی خامنهای با عنوان «نرمش قهرمانانه» نقشی مانند دوربرگردانهای اتوبانهای تهران در دوران احمدینژاد داشت که میشد مسیر بهاشتباهرفته را دور زد و بیسروصدا بازگشت. اما معادلات جدید ایران پس از سرکوب خونین مردمی که فقط به قیمت بنزین اعتراض داشتند، به احتمال بسیار زیاد این دوربرگردان را نیز با بلوک سیمانی مسدود کرده و ممکن است حق وتوی علی خامنهای با عنوان نرمش قهرمانانه در مذاکره با آمریکا دیگر کار نکند.
هری ترومن، رییسجمهوری سابق آمریکا، گفته بود ریاست جمهوری در آمریکا مانند ببرسواری در کاخ سفید است؛ یعنی یا شما سوار ببر میشوید یا ببر شما را میخورد. این ضربالمثل صریح علاوه بر اینکه بهسادگی بیان میکند ساختار اداره دولت و کاخ سفید در آمریکا چگونه است، عمق سادهاندیشی رهبر جمهوری اسلامی در مورد رایزنی با آمریکاییها را خوب بیان میکند. رهبر جمهوری اسلامی ایران بهجای فرصتسازی و کنار آمدن با روسای جمهور آمریکا،بخش اعظم رهبریاش را صرف بازو در بازو درانداختن با کاخ سفید کرده است، در حالیکه روسای جمهور آمریکا قطعهای مهم از پازل بازی پیچیده سیاست در آمریکا هستند و البته، همزمان میشود با تکتک قطعههای مهم پازل در آن کشور بازی کرد. قهرمان لابیگری با جناحهای مختلف آمریکا نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، است که با دروغ و راست، همزمان با همه قطعههای پازل در آمریکا در تماس بوده است.
جمهوری اسلامی با اصرار بر شعار ناکارآمد «نه شرقی، نه غربی»، عملا هم مستعمره شرق شد و هم مقهور غرب. روسیه که امروز با پرداخت ۲ میلیارد یورو وام، کمک کرد تا ارقام بودجه سال ۹۹ ایران تراز شود، پیشتر در قامت اتحاد جماهیر شوروی، هشت سال با جدیدترین سلاحها از دولت عراق در جنگ با ایران حمایت کرد و عملا همه تجهیزات صدام حسین ازسوی آن کشور تامین شد. روسیه در دور اول تحریمها علیه ایران، با غرب هماهنگ بود. هماهنگی روسها با غرب علیه ایران در حدی بود که نه راکتور بوشهر را برای تحویل تکمیل میکرد و نه پدافند هوایی اسـ۳۰۰ را به ایران تحویل میداد. اکنون نیز که ایران به پدافند موشکی اسـ۳۰۰ مجهز است، کارشناسان معتقدند اسرائیل و غرب به کدهای عملیاتی اسـ۳۰۰ دست یافتهاند و پدافند واقعی اسـ۴۰۰ است که روسیه بهدلیل معادلاتش با غرب، حاضر به فروش آن به ایران نیست.
رهبر جمهوری اسلامی ایران ضمن بازی خوردن از روسیه، با راه انداختن مسابقه روکمکنی با دولتهای پیدرپی آمریکا، اقتصاد کشور را عملا ویران کرد. میلیونها ایرانی تحصیلکرده سالها برای سرپا نگه داشتن کشور جان کندند و امروز شاهدند همهچیز و همهکس رو به فروپاشی است و نیروهای امنیتی با مجوز رهبر جمهوری اسلامی، در گرگان با تبر و در ماهشهر با تیربار جنگی به مقابله با مردمی رفتند که فقط اعتراض داشتند.
بازی ناشیانه رهبر جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده آمریکا در سی سال گذشته، قطعا بیش از خسارت جنگ ایران و عراق، یعنی بیش از ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت (هزار هزار میلیون دلار)، به کشور آسیب اقتصادی و اجتماعی وارد کرده است.
رویای ساخت سلاح هستهای و نابودی اسرائیل بیش از چند صد میلیارد دلار هزینه تاسیسات اتمی بیفایده روی دست ملت ایران گذاشته که فقط بخشی از این خسارت است و صدها میلیون دلار در داخل و خارج کشور صرف خرید تجهیزات از بازار سیاه، راهاندازی دستگاهها، حفاظت، ترور، ردگمکنی و فریب نهادهای بینالمللی شده است. اگر خسارتهای اقتصادی هولناک تحریمهای آمریکا علیه ایران و هزینههای مافیایی دور زدن بینالمللی تحریمها را حساب کنیم، اگر خسارت قطع ارتباط سیستم مالی ایران با جهان و قطع سوئیفت، تعطیلی واحدهای اقتصادی، فرار و نابودی میلیاردها دلار سرمایه مردم، نابودی تولید ملی، بیکاری فراگیر، فقر گسترده، تنزل آموزشوپرورش، سقوط سطح بهداشت و تفریح و تغذیه مردم را جمع کنیم و فرار همه جوانان و تحصیلکردگان از کشور را حساب کنیم، اگر هزینه سازماندهی و تجهیز سرکوب مردم ایران و سودرسانی به شبکه مافیایی را حساب کنیم، که آمار و ارقامش بعدها منتشر خواهد شد، آنگاه به این جمعبندی میرسیم که خسارتهای جنگ هشتساله ایران و عراق در مقایسه با خسارتهای مسابقه حذفی رهبر جمهوری اسلامی با آمریکا، هرچه میگذرد کوچکتر مینماید.
رهبر جمهوری اسلامی ایران با نفرت از آمریکا، کاخ سفید و شخص رییس جمهوریِ این کشور را بدترین دولت و شخصیت سیاسی جهان میپندارد. این نگاه مانند آن است که کسی مثلا رابطه عاشقانه یا تنفرآمیز با مدیر فرودگاه بینالمللی دبی داشته باشد، فرودگاهی که سالانه ۶۰ میلیون نفر با هزاران هواپیما و میلیونها چمدان به آن وارد یا از آن خارج میشوند. رابطه با آمریکا نیز مانند رابطه با فرودگاهها یا مراکز تجاری بزرگ باید بر اساس منافع باشد، نه بر اساس احساسات سیاسی و این روابط صرفا برای تامین نیازها و رتقوفتق امور است، نه بیش از آن. نگاه ایدئولوژیک بهجامانده از گذشته و ارزشگذاری منفی ارتباط با آمریکا، کشور ایران را درگیر چالشهای بیهوده و بیپایانی کرده که باعث شده است سرمایه و زندگی ۸۲ میلیون ایرانی قربانی نگاه لجوجانه رهبر جمهوری اسلامی به جهان شود.
برای توضیح اینکه چرا باید با آمریکا کنار میآمدیم و مانند بدهبستانی ساده اما مهم از آن بهره میبردیم، میتوان به آمار منتشرشده در گاردین اشاره کرد که پیرامون کمک شرکتهای بزرگ به انتخابات ریاست جمهوری آمریکاست.
به نوشته گاردین، در انتخابات سال ۲۰۱۶ آمریکا، یک درصد از ثروتمندترین افراد و شرکتهای آمریکا در شکل دادن به ۴۰ درصد از کمپینهای انتخاباتی نقش داشتند و ۳/۴ میلیارد دلار به تامین هزینه انتخابات سنا، مجلس و ریاست جمهوری کمک کردند. شرکتهای بزرگ به جمهوریخواهان کمک کردند چون وعده تخفیف مالیاتی جمهوریخواهان میلیونها دلار سود برای آنها در پی داشت. شرکت دارویی فایزر ۱۶ میلیون دلار به جمهوریخواهان کمک کرد و در عوض، تا سال ۲۰۲۲، حدود ۳۹ میلیارد دلار در رقم مالیات پرداختیاش صرفهجویی میکند. شرکت جنرال الکتریک هم با ۲۰ میلیون دلار کمک مالی، ۱۶ میلیارد دلار صرفهجویی مالیاتی کرد. شرکت نفت و گاز شورون نیز با ۱۳ میلیون دلار کمک به انتخابات، ۹ میلیارد دلار به جیب میزند. شرکتهای تحت پوشش وارثان چارلز و دیوید کوک (Koch) هم با ۲۰ میلیون دلار کمک مالی به جمهوریخواهان، حدود ۱/۴ میلیارد دلار کمتر مالیات پرداختند. به عبارتی، مجموع این شرکتها، رییس جمهوری را به کاخ سفید فرستادند تا برایشان تخم طلا بگذارد.
برخلاف این سرمایهداران بزرگ فرصتطلب که نظام آمریکا را میشناسند و فقط در پی پارو کردن منافع از سیاستهای کاخ سفیدند، رهبر جمهوری اسلامی خواهان آن است که رییسجمهوری آمریکا برای جمهوری اسلامی در کاخ سفید تخم دوزردهای بگذارد که در آن آب زمزم باشد و به تعبیر حسن عباسی، جوجههای حاصل از آن نیز بهجای جیکجیک، ذکر بگویند.
تغییر شرایط سیاسی ایران
حال شرایط به ترتیبی تغییر کرده است که با آغاز دور چهارم فاصله گرفتن ایران از برجام و تجدیدنظر احتمالی در پروتکل الحاقی، اوضاع بیشتر به ضرر ایران تغییر میکند. برگزاری نشست شورای حکام و جلسه اعضای باقیمانده در برجام که استفاده احتمالی از مکانیسم ماشه را بررسی کردند ممکن است به از دست رفتن فرصت جمهوری اسلامی منجر شود.
با ادامه روند تحریم شرکتها و سازمانهای ایرانی، فشار بر جمهوری اسلامی همچنان در حال افزایش است. پخش فیلمهای سرکوب مردم ایران که نیروهای انتظامی از فاصله نزدیک مردم را به قتل میرسانند، میتواند زمینهساز فاصله گرفتن هم اروپا و هم آمریکا از توافق احتمالی با ایران شود.
قبلا جمهوری اسلامی نظامی بود که برخلاف قاعده بازی، در حوالی کامل کردن زنجیره ساخت سلاح هستهای پرسه میزد و وزیر خارجه نظام همراه با مافیای نایاک، بهشکلی در مورد ایران خبررسانی یا رایزنی میکردند، گویی ایران کشوری عادی است که برای حل بحران هستهای با آمریکا، فقط به یک مساعدت و رایزنی ویژه نیازمند است. اما پس از اینکه اتحادیه اروپا خواهان اعلام آمار دقیق کشتههای قتلعام آبانماه در ایران شد و آمار کشتهشدههای اعراب مظلوم در ماهشهر به اطلاعات فوقسری تبدیل شده است، ارزش معامله با رهبر جمهوری اسلامی بهمرور زمان کاهش مییابد.
بیتردید مبادله اتباع آمریکایی که در ایران گروگان گرفته شدهاند با زندانیان ایرانی روندی است که به دلایل انساندوستانه همواره از آن استقبال میشود و انجامپذیر است. اما مذاکره با رهبر جمهوری اسلامی بر سر موضوعهای مهمی مانند غنیسازی در فردو و نطنز، پروژههای موشکی، مداخله ایران در کشورهای منطقه و فعالیتهای تروریستی منتسب به ایران، هم برای آمریکا دشوار است، هم برای اروپا.
تا پیش از آبانماه، ایران کشوری بود با دردسرهای اتمی و مشکل ساختاری در سیاست خارجی با آمریکا. امروز، جمهوری اسلامی، که قبلا هم خیلی خوشنام نبود، در صدر فهرست کشورهای بدنام و سرکوبگر قرار دارد که سازمان ملل، گزارشگر ویژه برای آنها تعیین کرده است. در واقع، توافق با ایران حتی اگر ممکن باشد، برای طرف مقابل بدنامی و سوءسابقه سیاسی به بار میآورد.
علاوه بر این، دولت بلاتکلیف ترامپ با وجود اینکه به شلختهترین دولت چند دهه اخیر آمریکا شهرت یافته است، به هدف اصلی خود نزدیک شده است؛ یعنی اینکه جمهوری اسلامی در پی اعتراضهای مردمی در بیش از صد شهر، خودبهخود فرو بریزد یا کاملا تسلیم شود. بنابراین، تلاش برای توافق با رهبر جمهوری اسلامی، ممکن است فقط شانس ترامپ برای رسیدن به یک پیروزی بزرگتر و بیدردسرتر را کاهش دهد.
معنای عبارت فوق این است که متاسفانه میوه تحریمهای هولناک آمریکا علیه جمهوری اسلامی کاملا رسیده و آماده سقوط است. در این صورت، ممکن است نهتنها نرمش قهرمانانه دیگر پاسخگو نباشد، بلکه اگر دوباره بهکار گرفته شود، به احتمال زیاد نتیجهاش در داخل و در لایههای نظامی سرکوبگر و امنیتیهای ضدمردمی نیز هضمنشدنی باشد، زیرا به احتمال زیاد فقط یک نرمش قهرمانه خاص پذیرفته خواهد شد. این نرمش فوقالعاده باید بتواند به تغییر مهمترین معادلات سیاسی و اجتماعی در کشوری بینجامد که بسیاری معتقدند عامل بسیاری از ناآرامیهای چند دهه گذشته در کل منطقه بوده است.
هرچند جنازه جوانان مظلوم عرب ایرانی در نیزارهای ماهشهر بو گرفته است و کسی جرات نمیکند آنها را بشمرد، کشورهایی که با چنین شیوههای انحصارطلبانهای اداره شدهاند، خیلی دوام نیاوردهاند.