کمتر از پنج ماه تا وضع حمل بمب اتمی ایران؟!
دو سال پس از خارج شدن آمریکا از توافق اتمی ژوییه ۲۰۱۵، موسوم به برجام، حکومت مذهبی ایران بهدلیل قطع درآمدهای ارزی ناشی از کاهش فاحش صادرات نفت خام و محدودیت مبادلات تجاری و بانکی، میتواند در واکنش به وضعیت اضطراری جاری، شتابزده، پیشبینیناپذیر و تهدیدآمیزتر از گذشته ظاهر شود و در نتیجه، امنیت منطقه را با بحرانی تازه روبهرو کند.
در تعریف مشکلات کنونی و راهحلهای بالقوه برای خروج از بحران، دولت روحانی و رقبای تندروی درون حاکمیت یکسان فکر نمیکنند و جمعبندی آنها مشابه با یکدیگر نیست، هرچند دولت تاکنون همیشه خود را به پیروی از تصمیمهای جناح رقیب ناگزیر دیده است.
دولت روحانی راهحل اصلی مشکلات را علیرغم نمایشهای روی صحنه، همچنان در گروی مذاکره با آمریکا میداند، در حالیکه تندروهای برخوردار از پشتیبانی کامل علی خامنهای و سپاه پاسداران، مسیر حل مشکلات را در بالا بردن هزینههای سیاست «فشار حداکثری» آمریکا برای متحدان منطقهای واشینگتن و مبادرت به «فرار اتمی با چراغ خاموش» میبینند.
دستکم دو عامل رویکردِ موردنظر دولت روحانی را در وضعیت دشوارتری قرار داده و دست تندروها را برای خطر کردن و خطرناکتر دیده شدن بهنسبت باز گذاشته است:
۱) بالا گرفتن نارضایتیهای مردمی و تشدید نسبی اعتراضهای داخلی، بهخصوص بعد از ساقط کردن هواپیمای مسافری اوکراین در هشتم ژانویه با موشک پدافند سپاه پاسداران.
۲) نزدیک شدن به ماه اکتبر و زمان پیشبینیشده در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت برای پایان دادن به مرحله نخست تحریم تسلیحات متعارف علیه ایران، که در نتیجه فشارهای سیاسی آمریکا، ممکن است عملی نشود.
حسن روحانی تا همین روزهای اخیر، از امکان آزاد شدن خریدوفروش اسلحه برای ایران در ماه اکتبر بهعنوان «دستاورد بزرگ» توافق اتمی یاد کرده است.
تندروهای حاکمیت اما معتقدند که بخت ماندگاری حکومت در گروی قوی دیده شدن، در کنترل اوضاع بودن و دست بالا داشتن است، چه در داخل چه در مقابله با چالشهای خارجی. این جناح مذاکره با طرفهای خارجی از موضع ضعف و آشتیجویی در داخل (شعار اتحاد ملی خاتمی) را نه میپسندد و نه توصیه میکند. نسخه مورد علاقه این جناح، قدرتنمایی و توصیه آنها پیشبرد برنامههای اتمی ایران بهسوی هدف نظامی است که ماهیت اولیه آن بوده و نشستن سر میز مذاکره (در صورت نیاز) تنها بعد از رسیدن به ظرفیت تولید بمب اتمی به شیوه کره شمالیــ بدون اعتنا به این واقعیت که ایران کره شمالی نیست!
در واکنش به فشار تحریمهای آمریکا، دولت روحانی ضمن باز نگه داشتن در گفتوگو با واشینگتن و رسیدن به توافقهایی کوچک در زمینه مبادله زندانیها و پشتیبانی مشترک از دولت کاظمی در عراق، تعهدهای ایران در چارچوب برجام را کاهش داده و در عمل، از توافق اتمی شیر بی یال و دم و اشکمی باقی گذاشته است که حفظ آن نه مقدور مینماید و نه معقول.
با استفاده از فرصت کاهش تعهدهای برجامی، تجدید ظرفیتهای اتمی ایران، که تا زمان اجرایی شدن توافق اتمی در سال ۲۰۱۶ به دست آمده بود، دستکم در حد ضروری برای انجام یک آزمایش اتمی یا ساخت نخستین بمب اتمی، دستاورد تلافیجویانه دولت و در عمل، آبی است که به آسیاب جناح تندرو ریخته شده است.
تلاشهای سیاسی فزاینده دولت آمریکا بهمنظور پیشگیری از پایان مرحله نخست تحریمهای تسلیحاتی ایران براساس مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، در ماه اکتبر سال جاری، از جمله سفر روز چهارشنبه (۲۴ اردیبهشت) مایک پمپئو، وزیر خارجه آن کشور، به اسرائیل نیز محدودیتهای دولت روحانی برای نزدیک شدن به واشینگتن را بیش از پیش کرده است.
از سوی دیگر، دولت ترامپ در ماههای نزدیک به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، با توجه به عقب بودن حدود ۱۰ درصدی از جو بایدن، رقیب دموکرات خود، در گمانهزنیهای موسسات نظرسنجی، در وضعیتی نیست که بتواند به شرطی کمتر از تسلیم جمهوری اسلامی در قبال تغییر سیاست فشار حداکثری علیه حکومت مذهبی تهران تن در دهد.
در یک معادله ساده، ترامپ ارزش پشتیبانی کامل لابی یهودی در آمریکا و نقش دولت ائتلافی نتانیاهوـبنی گانتس در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر را موثرتر از عادیسازی موقت مناسبات چالشی با جمهوری اسلامی میبیند.
به این ترتیب، پیشبینی حرکت جمهوری اسلامی به سمت و سوی افراطگرایی در دو ماه آینده بسیار آسانتر است تا تصور پیدا شدن راه سازش بین تهران و واشینگتن پیش از روشن شدن نتیجه رایگیری ماه نوامبر.
در این فاصله، کدام اقدام میتواند تنشهای جاری در منطقه را ناگهان بالا ببرد و و در قالب یک اقدام تلافیجویانه دیگر، وضعیتی انفجاری به وجود آورد؟
پاسخ این پرسش منوط است به قطعیت یافتن محرومیت جمهوری اسلامی از خریدوفروش مجاز سلاحهای متعارف در ماه اکتبر و اعلام مرگ برجام از راه تعلیق تعهدهای ایران در اجرای معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، تعلیق اجرای (داوطلبانه) پروتکل الحاقی و بهخصوص بند ۳.۱ یا محدود کردن همکاری ایران با آژانس (اخراج شماری از بازرسهای آژانس) و در نهایت، کلید خوردن فرایند فرار اتمی (Nuclear Breakout) با چراغ خاموش.
بر پایه چند مدل طراحیشده دانشگاه ویرجینیا در آمریکا، گزارش رسمی ماه فوریه وزارت خارجه آمریکا، نتیجهگیری ماه آوریل موسسه علوم و امنیت بینالمللی ( ISIS) در واشینگتن و گزارشهای فصلی و رسمی آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیرامون پایبندی ایران به تعهدهای اتمیاش، جمهوری اسلامی در نزدیکترین زمان ممکن و در صورت داشتن برنامهای اعلامنشده و استفاده از ۳۰۰۰ دستگاه سانتریفیوژ آی آر ۲، قادر است در مدت سه ماه و یک هفته، از راه افزایش غلظت اورانیوم با غلظت کم (LEU) که در اختیار دارد، ۲۵ کیلوگرم اورانیوم با غلظت نظامی موردنیاز برای ساخت بمب اتمی داشته باشد.
براساس این مطالعات، طولانیترین زمان لازم برای فرار اتمی ایران ۴/۸ ماه پیشبینی شده است، در حالیکه هدف توافق اتمی سال ۲۰۱۵ ایجاد فاصلهای یکساله بین ایران و بمب اتمی اعلام شده بود.
فناوری تبدیل اورانیوم غنیشده به فلز و پردازش آن برای قرار دادن در قلب بمب، پیشتر در تاسیسات «شهید محلاتی» * بهدست آمده و راه ساخت چاشنی اتمی نیز با کمک دانیلنکو، کارشناس اوکراینیالاصل اتحاد شوروی سابق که در اواخر دهه ۱۹۹۰ به استخدام ایران درآمده بود، پیش از سال ۲۰۰۳ پیموده شده است.
ورود ایران به مرحله نهایی ساخت بمب، به هر بهانه و تحت هر عنوان، عبور قطعی از خط قرمزهای کشورها و مجامع جهانی است و بسیاری از معادلات امنیتی در منطقه را تغییر میدهد. این موضوع از اهمیتی برخوردار است که حتی به تنهایی میتواند سفر اخیر وزیر خارجه آمریکا به اسرائیل بهرغم ممنوعیت سفر در وضعیت شیوع کرونا، را توجیه کند.
پانوشت:
* بنابر اسناد به سرقت رفته برنامه هستهای ایران که اسرائیل آنها را در سال ۲۰۱۸ را از ایران خارج کرد، در اجرای بخشی از طرحی که خارج از ایران بهعنوان «پروژه آماد» شناخته میشود و هدف آن ساخت سلاح هستهای بود، تاسیسات «شهید محلاتی» بهعنوان واحد آزمایشگاهی برای تولید فلز اورانیوم در لویزان ایجاد شد و بعد یک مسیر رفتوآمد مترو به آن منطقه و ایستگاهی نیز به همین نام، در لویزان ساخته شد. عکسهای ماهوارهای که در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ تهیه شده، از تغییرات ساختمانی و احتمالا تعطیلی تاسیسات «شهید محلاتی» خبر میدهد، اما این تاسیسات که پیش از سال ۲۰۰۳ و قبل از کوچک شدن اجباری طرح آماد ساخته شد، میتوانست چنانچه واحد اصلی تبدیل گاز اورانیوم به فلز، واقع در مجتمع «شهید بروجردی» در پارچین، به موقع تکمیل نشود، برای تولید ماده انفجاری بمب اتمی مورد استفاده قرار گیرد.