توصیههایی به والدین برای تغییر رفتارهای نادرست کودک
واشینگتنپست در گزارشی در زمینه تربیت کودکان، توصیههایی کرده که به کمک آن والدین میتوانند در زمینه تغییر رفتارهای نادرست کودکانشان بهتر عمل کنند.
والدین اغلب در مورد رفتارهای نادرست فرزندانشان، خود را سرزنش میکنند. این تصور که برخورد والدین در رفتار نادرست کودکانشان تأثیر دارد، نقش تربیتی آنها را با هراس و نگرانی توام میکند. اما به گفته کاترین رینولدز لوئیس، نویسنده کتاب «خبرهای خوب درباره بدرفتاری کودکان»، حقیقت این است که برای تمام کودکان پیش میآید که خرابکاری کنند. این بخشی از روند یادگیری خویشتنداری و چگونگی رفتار کردن در وضعیتهای مشخص است.
طبق تحقیقات اخیر، کودکی که کتککاری یا خرابکاری میکند ممکن است حتی به رفتارش آگاه نباشد. به گفته مونا دلاهوک، روانشناس علوم رفتاری، بسیاری از رفتاری چالشبرانگیز کودکان به صورت ناخودآگاه و غیرارادی روی میهد؛ به ویژه هنگامی که کودک به اشتباه متوجه تهدیدهایی میشود. بر همین اساس، بهتر است افراد بالغ، کودکانی که رفتارهای چالشبرانگیز دارند را بعنوان افرادی با سیستم عصبی آسیبپذیر و نه «کودکان مسالهدار» ببینند. از همین رو میبینیم که تنبیه و پاداش اغلب بیفایده است و عمل نمیکند.
اینها توصیههایی از کارشناسان و متخصصان حوزه تربیت است که میتواند به والدین در تربیت بهتر کودکان کمک کند:
همدلی و ارتباط نزدیک را در پیش بگیرد
به جای تنبیه کودکان و دوری از آنها، سعی کنید به آنها نزدیکتر شوید و ابعاد روحی و روانیشان را کشف کنید. در بسیاری از موارد کودکان قادر به درک سازوکار تنبیه و ارتباط آن با رفتارشان نیستند. از همین روست که اغلب تنبیه کار را خرابتر میکند و نتیجه مورد نظر را به همراه ندارد. بهتر است قبل از آنکه در فکر تغییر رفتار کودکتان باشید، با او ارتباط بیشتری برقرار کنید؛ چرا که این کار موجب درک متقابل بیشتر میشود.
از تاکتیکهای مذاکره استفاده کنید
والدین در تربیت کودک همچون مذاکره باید شیوه مبارزه را انتخاب کنند. به گفته ریلی درفلر روزین، استادیار مدیریت و سازمان از مدرسه تجارت مریلند، برد-برد در مذاکره یعنی تا جایی که امکان دارد به دیگران میدهید. در عین حال، حواستان به داشتههایتان هست. مثلا هرگز نگویید «این آخرین پیشنهاد من است»، جز آنکه در عمل چنین باشد. چرا که والدین اگر نتوانند تهدیدشان را عملی کنند اعتبارشان را از دست میدهند. بیش از آنکه به انتخاب فرزندتان توجه داشته باشید، منافع او را در نظر بگیرید. آنها ممکن است بخواهد زمان بیشتری به صفحه تلویزیون یا کامپیوتر خیره شود اما نفعشان ممکن است در چیزهایی باشد که هم آنها بدان تمایل دارند و هم شما بتوانید به گونه دیگری آن را پاسخ دهید.
اگر والدین به دنبال تغییر رفتار خاصی در کودک هستند باید قبل از هر چیز هدف از این رفتار را درک کنند. به جای مقابله با رفتار خاص، بهتر است انگیزههای آن را فهمید و سپس به دنبال یافتن راههای دیگری برای پاسخگویی به آن انگیزهها بود.
با کودکان به عنوان یک فرد بالغ و بالاتر از سطح سنیشان حرف بزنید
تحقیقات حاکی از آن است که وقتی والدین نشان میدهند که به کودکان اعتماد داشته و انتظارات سطح بالایی از آنها دارند، کودکان نیز رفتارشان متفاوت میشود. آدام کوکس، روانشناس کودک به والدین توصیه میکند که دیدگاههای کودکان را در مورد اصول اخلاقی پیچیده جویا شوند و از آنها سوالاتی بپرسند که کمی بالاتر از سطح سنیشان است و به آنها وظایفی سخت و البته همسو با منافعشان بسپارند. بسیاری از کودکان اساسا احساس میکنند که نادیده گرفته میشوند چون کسی چیز مهمی از آنها نمیخواهد. حقیقت این است که کودکان خواستار احترامند و اگر احترام را از آنها دریغ کنیم آنها نیز ما را شایسته احترام نمیدانند.
بیشتر به برقراری ارتباط متمرکز باشید تا یاد دادن
بین رویکرد مبتنی بر برقراری ارتباط و آموزش فاصله زیادی است. به گفته جولی مورگن استرن، نویسنده کتاب زمان و والدین، وقتی به کودکان یاد میدهیم، آنها را وارد دنیای بزرگسالان میکنیم و به این ترتیب آنها شاگردان ما میشوند. اما وقتی با آنها ارتباط برقرار میکنیم ما وارد دنیای آنها شده و شاگرد آنها میشویم. در حقیقت هنگامی که والدین در ارتباط با کودکانشان عمدتا نقش معلم را به خود میگیرند تبدیل به سخنران و خطیب میشوند و تلاش دارند به کودکانشان درس زندگی بدهند. در چنین وضعیتهایی کودکان احساس میکنند که دائما حرفهای تکراری میشنود و در مقابل صدایشان شنیده نمیشود. وقتی والدین از سخنران به شنونده حرفهای کودکانشان تبدیل شوند، کودکان احساس میکنند که درک میشوند و اعتباری کسب میکنند.
نسبت به لحن صدا و کاربرد زبان دقت نظر داشته باشید
کوکس به والدین توصیه میکند که به منظور کاستن از جنبههای نامطلوب عاطفی روی لحنشان کار کنند. هدف این هست که احساس حاصله از درخواستها و یا پیشنهادها بیشتر قابل مدیریت باشند. منظور داشتن لحنی رهنمودی، واضح و موقر و آرام است، البته نه مانند سربازی که در هنگام مشق نظامی فریاد میزند.
انتخاب کلمات نیز به همان اندازه مهم است. حقیقت این است که به اجبار و با قید و بند سفت و سخت نمیتوان کودک را سر به راه کرد. عبارتهای چون «نمیتوانم تو را مجبور به این کار کنم» و مواردی نظیر آن که با احترام و ادب همراه است معمولا بهتر از عبارتهای عاری از احترام و دستوری و طلبکارانه جواب میدهد.
از سخنرانی بپرهیزید که سوالهای بیشماری را پیش میآورد. مثلا میتوانید بپرسید «چرا به معلمتان فحش دادی؟»، اگر او پاسخ داد که «قاطی کرده بودم». در آن صورت از او «شیوههای دیگر کنار آمدن با خشم» را جویا شوید.
به آنها بیاموزید چطور اشتباهاتشان را جبران کنند
به جای سرافکنده کردن و یا توهین به شخصیت کودکان، از آنها بپرسید بهتر بود چه میکردند. سپس به آنها کمک کنید که اشتباهشان را تصحیح کنند. هدف این است که آنها مسئولیت اشتباهشان را بپذیرند و درصدد جبرانش باشند.
عواقب رفتار نادرست باید منطقی و ترمیمی باشد. مثلا اگر کودکی کف کلاس درس یا در محلی غیر از زبالهدانی زباله ریخت، او باید آنجا را تمیز کند و صرفا به حرف زدن در مورد کارش اکتفا نشود. یا مثلا اگر او همکلاسیاش را کتک زد یا به او ناسزا گفت باید از او عذرخواهی کرده و سعی کند رفتارش را جبران کند.
به آنها کمک کنید تا بین عواطف و رفتارشان ارتباط برقرار کنند
برای خودمختاری کودکانتان به آنها توضیح دهید که احساسات در پیوند با رفتارند. مثلا وقتی پسرتان خواهر کوچکترش را اذیت میکند و یا به او گیر میدهد، به جای اینکه مستقیما از کار نادرست او حرف بزنید، بپرسید که آیا او را کسی اذیت کرده و یا چیزی موجب ناراحتی او شده. سپس توضیح دهید که رفتار نادرست چه احساسی در دیگران ایجاد میکند و به دنبال آن، ممکن است آنها هم رفتار نادرست دیگری انجام دهند.
انتظارات برآورده نشده را بررسی کنید
در مورد چرایی ناکامیها و انتظارات برآورده نشده کودکانتان اطلاعات کافی به دست آورید. والدین اغلب خود را عقل کل میدانند و فکر میکنند همه چیز را میدانند. از این رو به کودکانشان راهحلهایی تحمیل میکنند که خیلی وقتها نتیجه نمیدهد. راس گرین، نویسنده کتابهایی در زمینه تربیت کودکان، به والدین توصیه میکند که کودکانشان را نه به عنوان حریف و رقیب بلکه به عنوان شریکشان ببینند و مسائل را به کمک یکدیگر حل کنند.
بیشترین شکایتی که از کودکان و والدین علیه یکدیگر شنیده میشود این است که به حرف والدین گوش داده نمیشود و کودکان حرف نمیزنند. اما حقیقت این است که کودکان گوشی پیدا نمیکنند که حرفهایشان را بزنند.
همانطور که دلاهوک تاکید کرده، رفتار تنها نوک کوه یخی است که از آب بیرون زده است. برای هر کودک باید رفت زیر آب و به عواملی پرداخت که موجب امنیت رابطه، ارتباط انسانی و گرمی و صمیمیت میشوند. حقیقت این است که «کودکان میخواهند خوب عمل کنند و اگر بتوانند خوب عمل میکنند.»