هنر تنبلی و فواید راهبردیاش برای تقویت سلامت ذهن
تنبلی کردن هنری است که به دست فراموشی سپرده شده است. تنبلی نه به معنای اینکه هر لحظه را با مشغولیتهای بیمعنی و بیهوده هدر دهیم؛ اتفاقا برعکس، به معنای وقتی که انتخاب ما «هیچ کاری نکردن» است؛ بیکاری به معنای واقعی کلمه. در دنیایی که همواره مملو از حواسپرتیها و مشغولیتهای پوچ است، بهندرت پیش میآید به لحاظ ذهنی و روانی به خودمان استراحت بدهیم.
در عوض، اوقات فراغتمان را با هرزهگردی میان سرگرمیهای نوین و مشغولیتهای الکی تلف میکنیم؛ از بیهوده چک کردن ایمیلها و دنبال کردن لحظه به لحظه اخبار روز گرفته تا ول چرخیدن در رسانههای اجتماعی و اموری از این قبیل؛ فعالیتهایی که اغلب باعث میشود خستهتر و درماندهتر از قبل شویم.
بهطور مشخص در هر لحظه، توجهمان یا متمرکز است، یا پرت و آشفته. نکته اینجاست که تمرکز، توجه بیچون و چرا میطلبد؛ دقیقا همان چیزی که اجازه میدهد کارهایمان را به انجام برسانیم، گفتوگوهای معنادار داشته باشیم و زندگیمان را به پیش ببریم.
این در حالی است که به گزارش نشریه «تایم»، پژوهشها نشان میدهد «تمرکز نکردن» نیز به همان میزان اثرگذار و نیرومند است، اگرچه به شکلی متفاوت. ممکن است قدری عجیب به نظر برسد، اما در حالی که تمرکز کردن موجب میشود فعالتر و پرکارتر ظاهر شویم، تمرکز نکردن به خلاقتر شدنمان کمک میکند.
به آخرین باری که فکری خلاقانه به ذهنتان خطور کرد، برگردید. خیلی بعید است زمانی اتفاق افتاده باشد که فقط روی یک موضوع خاص متمرکز بودید. در واقع، احتمال این که کاملا برعکس، اصلا متمرکز نبوده باشید، به مراتب بیشتر است. شاید بیخیال و سر فرصت مشغول دوش گرفتن یا قدم زدن بودید، یا سرگرم بازدید از موزه یا کتاب خواندن یا استراحت لب ساحل به همراه یکی، دو نوشیدنی. شاید هم مشغول مزهمزه کردن قهوه صبحتان بودید. بعد درست مثل صاعقه، فکری درخشان به ذهنتان خطور کرده است.
بیدلیل نیست که مغزمان لحظهای خاص را برای ربط دادن فکرهایی که در ذهنمان چرخ میخورند، انتخاب میکند. زمانی که مجبور به تمرکز نیستیم و در وضعیتی بیخیال و آسوده به سر میبریم، مثل اوقات بیکاری یا تنبلی، ذهنمان مشغول پرسهزنیهای شگفتانگیز است.
نتایج یک مطالعه نشان میدهد که ۴۸ درصد مواقع ذهنمان مشغول پرسهزدن در آینده است. این در حالی است که زمان حال با ۲۸ درصد و زمان گذشته با ۱۲ درصد مواقع، سهم کمتری در این میان دارند. آن مقدار زمان باقیمانده هم ذهنمان عموما خالی یا رهاست. درصد دقیق این مواقع چندان اهمیتی ندارد؛ آنچه مهم است، روشن کردن این نکته است که پرسهزنی و سرگردانی افکارمان به آن میزان هم که تا پیش از این تصور میکردهایم، تباه و بیحاصل نیست. فارغبالی و بیخیالی این امکان را به ما میدهد تا به سه کار اساسی بپردازیم:
۱. استراحت
وقتی حواس و توجهمان معطوف به هیچچیز نیست و در وضعیت آسودهخیالی بهسر میبریم، مشغول استراحتیم؛ زمانی که خودمان را رها میکنیم، اجازه میدهیم ذهنمان آزادانه پرسه بزند. میتوان وضعیتی را که ذهنمان آگاهانه مشغول پرسهزنی است، «تمرکز پراکنده» (Scatter Focus) نامید. در چنین وضعیتی مجبور نیستیم توجهمان را معطوف چیزی کنیم. این حالت که تقویتکننده انرژی است، کمک میکند بعدا بتوانیم عمیقتر تمرکز کنیم. انجام کارهای لذتبخش که نیازمند تلاش و تمرکز حواس نیست، میتواند در تقویت انرژی ذهنی مفید و موثر باشد. برای مثال، میتوانیم زمانی را به انجام سرگرمیهای خلاقانه اختصاص بدهیم، یا بدون گوش دادن به موسیقی، دویدن را امتحان کنیم و یا بدون موبایل که حواسمان را پرت کند، برای قهوه گرفتن مسیری را قدمزنان طی کنیم. علاوه بر این، ثابت شده است کارهای معمولی که از سر عادت انجام میدهیم، خلاقیتمان را حین فکر کردن افزایش میدهند.
۲. تدبیر و چارهاندیشی
تحقیقات نشان میدهد در مقایسه با زمانی که متمرکزیم، هنگام حواسپرتی ۱۴ برابر بیشتر به نسبت اغلب مواقع به آینده فکر میکنیم. همچنین، مواقعی که آسودهخاطریم و توجهمان معطوف چیز خاصی نیست، هفت برابر بیشتر به اهداف بلندمدتمان فکر میکنیم. طبیعتا پیاده کردن این اهداف موضوع دیگری است اما «تنبلی استراتژیک» (راهبردی) اجازه میدهد در وهله نخست، قصدهایمان را مشخص و تعیین کنیم و اهدافمان را به یاد بیاوریم.
۳. کشف ایدهها
ذهن سرگردان ما، هر سه مقصد ذهنی را به هم پیوند میدهد: گذشته، حال، آینده. در مقایسه با وضعیت متمرکز، وضعیت عاطل و باطل به نحو قابل ملاحظهای با بینش خلاقانهتر همراه است. برای مثال، ممکن است ناگهان ایدهای را که چند هفته قبل جایی خواندهایم، به یاد بیاوریم و آن را به چگونگی حل و فصل وضعیت فعلیمان در محل کار ربط دهیم. اوج دستیابی به ایدههای خردمندانه و دور از انتظار را زمانی تجربه میکنیم که در وضعیت غیرمتمرکز به سر میبریم.
ظاهر امر این است که در مواقع بیکاری، کار خاصی انجام نمیدهیم اما به لحاظ ذهنی، دقیقا عکس آن صادق است. چه بسا باید بیش از اینها تنبلی کنیم؛ خواه بنا باشد به مغزمان استراحت بدهیم، خواه به دنبال کشف ایدههای خردمندانه یا چارهاندیشی و تدبیر برای برنامههای آینده باشیم. گاهی اوقات برای آن که شاهد اتفاقهای دلخواه باشیم، بهترین راه «هیچ کاری نکردن» است.