احمدینژاد در مواجهه با نهادهای نظام
محمود احمدینژاد، رییس جمهور سابق و ردصلاحیت شده انتخابات 96 در نامه بسیار تندی نسبت به دستگیری معاون خود و دوست نزدیکش که او هم در انتخابات ردصلاحیت شده بود ،اعتراض شدیداللحنی کرده است. بقایی که قبلا معاون رییس جمهور بود از اعضای وزارت اطلاعات بود که بعدا همراه مشایی از این وزارتخانه خارج شده بود و مدتی در رادیو جمهوری اسلامی فعالیت میکرد و بعد از شهردار شدن احمدینژاد به تیم او پیوست و سمتهای مختلفی را داشت که آخرین آن معاون رییس جمهوری در امور جهانگردی و گردشگری بود.
نامه احمدینژاد کلیت نظام را مورد علامت سوال قرار داده و تصویر جدیدی از حکومتی ارایه داده که زمانی مدعی بود که او به عنوان دولت پاکدستان آن را اداره میکند و دولتی است که متصل به قیام جهانی امام دوازدهم خواهد شد و با تداوم دولت او ، حکومت ستمگران در سراسر جهان ساقط خواهد شد. اما هم اکنون دو معاون وی به جرم اختلاس در زندان هستند و احتمال دستگیری مشایی هم میرود.
بنابراین بیانیه احمدینژاد را میتوان خداحافظی وی با نظامی خواند که روزی همان نظام سنگینترین هزینه سیاسی را برای حفظ حضور او در قدرت پرداخت و با این نامه احتمالا برای دور جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام هم حکمی دریافت نخواهد کرد. اما چه تصاویری او ارایه میدهد و چرا روند تبلیغاتیاش را در مرزبندی از نظام ادامه میدهد:
الف – سیستم فاقد مشروعیت مذهبی است و نباید از او اطلاعت کرد
احمدینژاد گفته در فرهنگ دینی ما حکومت فینفسه فاقد ارزش و اعتبار است مگر آنکه در خدمت احقاق حق و اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم باشد چراکه در غیر این صورت از آب بینی بز مریض بیارزشتر است. در چنین توصیفی با توجه به سخنان قبل در انتخابات که رد صلاحیت خودش را خروج از عدالت مینامید و اکنون ظلمی که در حق بقایی شده است. او تلویحا میگوید هیچ ارزشی برای نظام قائل نیست. چون امکان احقاق حق و جلوگیری از ظلم برای او امکان پذیر نیست و نتیجه منطقی آن این است که اطاعت از آن خلاف ارزشهای مذهبی است. نوعی نافرمانی مدنی با شاقول ارزشهای مذهبی را برجسته میسازد.
ب- خدمت به آرمانهای انقلاب و مردم و نه نظام و رهبری
او با این بیانیه کاملا با گذشتهاش اعلام مرزبندی کرده ومعتقد است نظام ازمسیرصواب منحرف شده و لذا او خود را آماده خدمت به آرمانهای انقلاب و مردم میداند بنابراین رهبری و نظام هم از آرمانها فاصله گرفتهاند و هم در خدمت مردم قرار ندارند.
ج- مرزبندی با رهبر جمهوری اسلامی ایران
در دوره انتخابات، تیم احمدینژاد به این نتیجه رسیده بود که با توجه به سطح وسیع نارضایتیها و نیز حال نامساعد فیزیکی رهبر که ممکن است چندان به طول نیانجامد ، فاصله گیری و مرزبندی با رهبری تنها راه جذب بالای آرا و آوردن مردم در پای صندوقهای رای و حفظ موقعیت خود در آینده سیاسی ایران است، روشی که بعدا روحانی نیز از آن بهره برد.
لذا با سخنرانی مبهم خود در خوزستان چنین مسیری را کلید زد و بعدا هم آن را ادامه داد. از آنجا که پیشبینی نمیکرد بهراحتی رد صلاحیت شود. وقتی که با آن مواجه شد صریحا رهبر ایران را به شاه کوچکی تشبیه کرد که فکر میکند همه چیز در ید اختیارش هست و هیچگاه هم از بین نخواهد رفت . در نامه کنونی هم احمدینژاد همین مسیر را ادمه داده و تلویحا میگوید که مسیر ملاقات با وی مسدود شده و از طرفی رهبر ایران مسئولیت اعمال کارهای مقاماتی را که منسوب میکند مانند قوه قضاییه حاضر نیست به عهده بگیرد.
د- متهم کردن مقامات فعلی دولت
احمدینژاد مقامات فعلی دولت را بدون آنکه نامی از روحانی ببرد تلویحا متهم کرده است که چون دولت احمدینژاد میخواستند ثروت مردم را به خود مردم بدهند و الان چنین مسیری قطع شده و دوم حاضر نشدند که زیر قراردادهای استعماری را امضا کنند که مقصودش برجام است ، با چنین هجمه و فشار و دستگیری همکارش روبرو شده است و شکایت دولت باعث دستگیری بقایی شده و وزارت اطلاعات از او بازجویی در شرایط غیر انسانی به عمل آورده است.
ه- متهم کردن مقامات قضایی
احمدینژاد دوباره کلیت و ساختار نظام قضایی را زیر علامت سئوال برده و کینهجویی رییس قوه قضاییه را نسبت به افشای فیلم برادرش در مجلس در ارتباط با بابک زنجانی را عامل اصلی این رفتارها دانسته است. او تلویحا به مقامات قضایی گفته که خود آنها بهزودی در مقام متهم با همین اتهامات روبرو خواهند شد و بهتر است که از حالا به آن روز بیندیشند. این نصیحتی بود که در سالهای قدرت احمدینژاد بسیاری در مقابل رفتار حذفی وی به او میکردند و به او نصیحت میکردند که همیشه شما بر سریر قدرت نخواهی بود و لذا ملاحظه حقوق مخالفین را هم بکن که او هیچگاه گوش نمی کرد و میگفت این دولت من نیست و این دولت امام زمان است.
حال باید دید که رهبر و نهادهای نظام در مقابل بازیگری که خود پرورشش دادهاند و روزی به او افتخار می کردند چه واکنشی نشان خواهند داد.