اعتراض در خوزستان؛ پیشینه و زمینه
تظاهرات مردم عرب خوزستان، در حالی وارد سومین روز خود شده است که گزارشهای روز جمعه ۱۰ فروردین، از گسترش یافتن اعتراضات به شهرهای ماهشهر و کوتعبدالله در نزدیکی اهواز خبر میدهد. این اعتراضات همچنین شب پنجشنبه در مناطقی از جمله کوی علوی و کیانپارس ادامه داشته است.
تظاهرات جدید عربهای ایران در جنوب غرب این کشور را باید در چارچوب سلسه اعتراضهای چهار دهه گذشته این خطه علیه سیاستهای امنیتی نظام جمهوری اسلامی ایران، تجزیه و تحلیل کرد.
اگر به سه اعتراض گسترده عربهای خوزستان پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی نگاهی بیفکنیم، خواهیم دید که در هر سه بار، مردم این خطه، برای حفظ هویت قومی خود و در واکنش به اقدامی مشخص از سوی رسانهها یا دولت، به خیابانها آمدهاند.
اولین نمونه این نوع اعتراضات قومی پس از انقلاب ۵۷، به اردیبهشت سال ۶۴ هجری شمسی برمیگردد، زمانی که روزنامه اطلاعات ایران در مقالهای جنجالی، عربها را «کولی» خواند. تنها چند روز پس از انتشار این مقاله، هزاران نفر از فعالان قومی، زن و مرد، تظاهراتی را از منطقه «لشکرآباد» در مرکز اهواز، در محکومیت آن و اثبات هویت عربی خود آغاز کردند. آن تظاهرات که تنها در رسانههای عراق که در حال جنگ با ایران بود انعکاس یافت، عذرخواهی علی خامنهای رئيس جمهور وقت ایران در نماز جمعه تهران را به دنبال داشت. او در سخنرانیش که به طور زنده از رادیو پخش شد، آشکارا گفت که چاپ این مقاله خطا بوده و از عربهای خوزستان عذرخواهی کرد. در آن زمان که ایران در حال جنگ با عراق بود و منطقه خوزستان کاملا امنیتی شده بود، برگزاری تظاهراتی گسترده با شعارهای هویتطلبانه عربی، چالشی بزرگ برای نظام بود و نشان داد که باورهای قومی در این منطقه عمیقتر و گستردهتر از اعتقادات مذهبی تشیع است، اعتقاداتی که نظام ایران در جلب حمایت مردم به آن دل بسته بود.
بیست سال پس از آن اتفاق، یعنی در سال ۸۴ نیز، فاش شدن نامهای منسوب به محمد ابطحی معاون وقت محمد خاتمی رئيس جمهور ایران، درباره تلاش دولت برای جابجابی جمعیتی در خوزستان به سود مهاجران غیرعرب، اعتراضات گستردهای را به دنبال داشت که صدای آن به رسانههای جهانی رسید. رسانههای داخلی بویژه اصلاحطلبان نیز گزارشهایی را تهیه و به گوش مردم رساندند. از آن زمان به بعد بود که سرکوب فعالان عرب ایران در گزارشهای سالانه شورای حقوق بشر سازمان ملل قید شد. در این میان، گسترش رسانههای اجتماعی از جمله فیسبوک و توییتر نیز به شنیدن صدای اعتراضات عربهای خوزستان کمک کرده است.
اعتراضات روزهای گذشته در خوزستان، برخلاف سال ۶۴ و ۸۴، در همان روز رسانهای شد و علاوه بر زبان فارسی به زبانهای مختلف از جمله عربی و انگلیسی بازتاب یافت.
اعتراضهای اخیر عربها در اهواز، ظاهرا به دلیل پخش «میانبرنامه»ای است که در یکی از قسمتهای سریال تلویزیونی «کلاه قرمزی»، یکی از پربینندهترین برنامههای کودک، در ۲ فروردینماه از شبکه دو تلویزیون رسمی ایران پخش شد.
در این قسمت، مجری برنامه عروسکهایی که لباس قومیتها را پوشیدهاند، روی نقشه ایران و در جایی که این قومیتها زندگی میکنند میچسباند اما در جنوب غربی ایران در استان خوزستان به جای عروسک نماد قومیت عرب، عروسک دیگری با لباس لرهای بختیاری چسباند. فعالان عرب ایرانی، مقامات تهران را به تلاش برای محو هویت خود متهم میکنند.
آنچه مسؤولان محلی از جمله آیتالله موسوی جزایری نماینده رهبر ایران در خوزستان و نیز محسن حیدری معاون وی، ظرف دو سال گذشته به آن اعتراف کردهاند، این است که در خوزستان، «عربهای مورد تبعیض شدید قرار گرفتهاند». جزایری در فایل صوتی درز شده از یک جلسه خصوصی با مقامات محلی و کشوری، از ادامه تبعیض علیه عربها هشدار داده و گفته که دشمنان جمهوری اسلامی از این تبعیض استفاده خواهند کرد.
در گزارشی غیررسمی که چندی پیش از سوی برخی رسانههای اجتماعی منتشر شد، آمده است که ظرف پنج سال اخیر، در میان بیش از چهار هزار نفر استخدام شده در شرکت نفت، تنها چهار عرب را میتوان دید، در حالی که اغلب چاههای نفت کشور در خوزستان قرار دارد. علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران گفته اگر این گزارش درست باشد، یک «فاجعه» است.
واکنشهای سیاسی فعالان عرب که در رسانهها، خود را «اهوازی» یا «احوازی» معرفی میکنند، هم در این زمینه قابل توجه است. آنها به دو بخش فدارلیسمخواه و استقلالطلب، تقسیم شدهاند و بر این اساس احزاب و سازمانهایی در خارج از کشور تشکیل دادهاند. «جبهه دمکراتیک مردمی احواز» و «جنبش آزادیبخش الاحواز» که به تازگی به دو بخش تقسیم شده است، خواهان «استقلال» و جدایی مناطق عربنشین از ایران هستند. آنها مناطق خوزستان، بوشهر و بخشی از استان هرمزگان را «الاحواز اشغال شده» از سوی ایران مینامند و مبارزه مسلحانه را برای رسیدن به اهداف خود، «مشروع» میدانند. از طرف دیگر، تنها حزب فدالیسمخواه که از سوی طیف وسیعی از نخبگان عربهای ایران حمایت میشود، با نام «حزب تضامن دموکراتیک اهواز» در سال ۲۰۰۳ وارد عرصه سیاسی شد و بنای کار خود را بر فعالیت در چارچوب مبارزات سراسری قومیتهای ایرانی از جمله کُردها، ترکها و بلوچها، تنظیم کرده است.
یوسف عزیزی روزنامهنگار عرب ایرانی در مصاحبه با ایراناینترنشنال، درباره انگیزه تظاهرات اخیر در شهرهای خوزستان گفت که «برنامه توهینآمیز شبکه دو سیمای ایران، بهانه شد برای نشان دادن خشم فروخفته مردم عرب نسبت به ستمهای مختلفی که طی چهار دهه گذشته علیه آنها اعمال شده. اینها عبارتند از ستم ملی، فرهنگی، زبانی، نژادی و بیتدبیری در صیانت از محیط زیست و ریزگردهایی که نفس مردم را بریده و استان را به دوزخی تبدیل کرده است. همه اینها دست به دست هم داده تا مردم از مرز خطر بگذرند و زن و مرد به خیابانها بریزند و صدای خودشان را به هموطنانشان برسانند و بگویند که ما دارای هویت هستیم و تحقیر و بیهویتی را نمیپذیریم».
عزیزی در ادامه گفت: «مردم نخست از طریق نمایندگان مجلس اعتراض خود را نشان دادند اما زمانی که فهمیدند که هیچ تأثیری نداشته است، خود اقدام به اعتراض کردند که تا به امروز (جمعه) به صورت مدنی و مسالمت آمیز ادامه داشته است».
به گفته روزنامهنگار عرب ایرانی «تا زمانی که سیاستهای تبعیضآمیز نظام از جمله خشکاندن رود کارون و تبعیض علیه عربها ادامه دارد، اعتراضات مردم نیز ادامه خواهد یافت».
اما دکتر کریم عبدیان، مدیر اجرایی سازمان حقوق بشر اهواز، نیز در همین زمینه میگوید: «به نظرم ریشه اعتراضات در عدم تعهد جمهوری اسلامی به حقوق شهروندی عربها در ایران است. در ۴ دهه گذشته جمهوری اسلامی همانند رژیم سابق سعی در انکار هویت ملیت عرب در ایران و یکسانسازی اجباری آنها کرده است. اخراج آنها از زمینهای خود و انتقالشان به مناطق و استانهای غیرعرب و آوردن غیرعربها و غیربومیها به استان فقط نمونهای از این سیاست عربستیز و تحقیرآمیز است. از طرف دیگر و بنا به درز اخیر بعضی مدارک سری از درون دستگاههای حکومتی که آخرین آن طرح به اصطلاح امنیتی استان خوزستان است، حکومت عمدا و بطور سیستماتیک به اخراج مدیران و کارمندان عرب از ادارات دولتی و خصوص و لشکری کرده است».
عبدیان افزود: «آوردن غیرعربها از مناطق و استانهای مجاور و گماردن غیرعربهای بومی در تمام بخشهای اجرايی دولتی از استاندار و فرماندار و شهردار و حتی بخشداران و مدیران مدارس و غیره و دادن شغلهای جدید به مهاجرین غیربومی بدون تخصیص حداقل سهمیهای به عربها نمونه دیگر آنست. بنابراین ما شاهد ازدیاد و فزونی وحشتناک بیکاری و فقر و محرومیت و استصال و بیاعتمادی از حکومت و نظام شده است. برنامه تلویزیونی اخیر صدا و سیما در حذف ملیت و مردم عرب از نقشه و جغرافیای ایران فقط چاشنی این انفجار اخیر است».