حماس وایران؛ یک رابطه ناهمگون
درست چند روز قبل از انتشار گزارش آژانس بینالمللی آنرژی اتمی درمورد ایران و در حالیکه خانم نیکی هیلی نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد به وین رفته بود که ببیند امکان رایزنی برای تحت تاثیر قرار دادن آژانس در تهیه گزارش پایبندی ایران به برجام وجود دارد یا خیر که با جواب منفی آژانس روبرو شد. به ناگاه یحیی سنوار رییس سازمان جدید حماس در غزه که در ماه بهمن به این سمت انتخاب شده بود بعد از گذشت چهارماه ونیم از انتخابش دست به برگزاری مصاحبه مطبوعاتی در غزه زد و شاه بیت سخنش هم این بود که ایران بزرگترین حامی نظامی و مالی حماس است و حماس از این به بعد با کمک ایران به بازسازی خود برای آزادسازی فلسطین اقدام خواهد کرد. رابطهای که از سال 2012 به خاطر اختلاف نظر در مورد مسائل سوریه به سردی گرایید وعملا قطع شد. مشخص نیست که این سخنان بر چه مبنایی بیان شده است ولی هرچه که باشد لطمات جبران ناپذیری به دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی زد. خانم هیلی و دولت ترامپ هم که منتظر فرصت و دستاویزی هستند که توافق هستهای با ایران را لغو کنند بلافاصله اعلام کرد که ایران با کمک نظامی به حماس خلاف تعهداتی عمل کرده است که حق فروش و صادرات سلاح را ندارد. نگاهی گذرا به روابط ایران و حماس نشان میدهد که حماس بیشترین هزینهها را برای جمهوری اسلامی کرده است :
۱– احکام قضایی مصادره اموال در دادگاههای آمریکا و کانادا
در حال حاضر در دادگاههای آمریکا و کانادا قربانیان حملات حماس در فلسطین با شکایتی از ایران به علت حمایتش از حماس شکایت کردند و خواستار دریافت غرامت از ایران شدهاند و بر اساس حکم این دادگاهها میلیاردها دلار از ذخایر مالی و اموال غیرمنقول ایران ضبط شده و برای دریافت بقیه خسارتها نیز میتوانند در صورت شناسایی اموال غیردیپلماتیک ایران نسبت به توقیف و مصادره آنها اقدام کنند.
۲- تفارقهای حماس با ایران
هر چند که حماس سعی میکند با کشورها متناسب با چیزهایی که لازم دارند سخن بگویند تا بتواند از آنها کمک مالی دریافت کند. با ایران نیز سعی میکنند نشان دهند که ایران رهبر جهان اسلام برای آزادسازی فلسطین است. این لقبی است که آیتالله خامنهای مایل است برای خود یدک بکشد و به عنوان تنها رهبر انقلابی جهان اسلام شناخته شود . اما در واقع مبانی سیاسی و فکری و تشکیلاتی حماس کاملا با ایران فاصله دارد. از جنبه ایدئولوژیک
حماس به مبانی فکری اخوان المسلمین وابسته است و هیچ رابطه فکری با جریان تشیع ایرانی و مکتب فکری خامنهای ندارد. از جنبه سیاسی و تشکیلاتی نیز بجز مقابله با اسرائیل وجه مشترکی میان آنها وجود ندارد. فیالمثل در عراق و سوریه آنها از جریان سنی در مقابل شیعیان حاکم دفاع میکنند و حتی مبارزه مسلحانه آنها علیه جریان حاکم را مرد تایید قرار دادهاند. آنها حتی در لبنان هم حاضر نیستند حزبالله را بر جریانات دیگر لبنان رجحان دهند. از جنبه تشکیلاتی نیز بر خلاف دیگر مناطق آنها تشکیلات خود را دارند که سوابق تاریخی دارد و در نظم تشکیلاتی رابطهای با ایران ندارند، چون معتقدند ایرانیها از فلسطینیها قبل از انقلاب درس مبارزه یاد میگرفتهاند.
بنابراین سطوح تفارق و تمایز ایران با حماس کاملا مشخص است و برخلاف دیگر مناطق سطح اشتراک عقیدتی و فکری و سیاسی گستردهای ندارند . به همین خاطر هم با اولین چالش جدی مجبور شدند رابطه با ایران را تعلیق کنند.
3- حماس تولید هزینه دائم برای ایران و غیر قابل تکیه
تجربه این سالها نشان داده است که حماس صرفا باری بر دوش منافع ملی ایران بوده است و هیچگاه حاضر نشده قدمی در راه منافع ایران بردارد. اقدامات حماس بدون آنکه واقعا به ایران ربط داشته باشد همه به حساب ایران نوشته میشود و اسرائیل و محافل نئوکان آمریکا از این دستاویز برای تشدید تحریمها و نیز ایزوله کردن ایران استفاده میکنند. در موقعیت حساس کنونی هم که دولت ترامپ از لحاظ داخلی تحت فشار است به دنبال بهانهای برای لغو برجام میگردد و این رابطه میتواند بهترین بهانه باشد بخصوص که لابی ایپک که لابی هوادار اسرائیل است در آنجا بسیار فعال است و واقعا معلوم نیست که جمهوری اسلامی بر اساس چه ارزیابی بابت حمایت از حماس هزینه میکند .
خسارت اقتصادی و سیاسی این ارتباط به دهها میلیارد دلار میرسد و برای ایران که قصد بازسازی اقتصادی خود را دارد ، مساله حمایت از حماس مانع جدی برای جذب سرمایهگذاری خواهد بود . اکنون که حماس تمام امکانات عمل خود را در کشورهای عربی از دست داده است بعد از 5 سال دوباره به یاد ایران افتاده ومیخواهد دوباره همان بازی گذشته را برای گرفتن منابع مالی از خزانه ایرانیها تکرار کند.
4- تولید سوء تفاهمهای غیرواقعی
اینکه هم خود حماس و هم گاه اسرائیل و آمریکا مدعی هستند که ایران بزرگترین حامی حماس است بیشتر تبلیغاتی است که نقش دیگران نادیده گرفته شود. واقع ماجرا آن است که قطر همیشه بزرگترین حامی مالی حماس بوده است، حتی در زمانی که روابط ایران و حماس به سردی نگراییده بود قطر پنج برابر ایران به حماس کمک مالی میکرد. دفتر سیاسی حماس در قطر مستقر بود و روسای فکری و ایدئولوژیک حماس هم در قطر مستقر بودند. حاکم قبلی قطر اولین کسی بود که از غزه تحت حکومت حماس بازدید کرد و ترکیه تحت کنترل اردوغان هم رابطه سیاسی نزدیکتری با حماس دارد تا ایران . اما از جنبه نظامی نیز مهمترین کمک نظامی و موشکهایی که به حماس منتقل شد بعد از فروپاشی لیبی و در زمان حکومت محمد مرسی در مصر بود که متعلق به اخوان المسلمین بودند. حکومت وقت لیبی که تحت سلطه اخوان المسلمین بود موشکهای زیادی به مصر فرستاد و از طریق گذرگاه و تونلهای زیرزمینی به غزه منتقل شد وگرنه با مرزهای آبی و زمینی که تحت کنترل اسرائیل است هیچ امکانی برای ارسال تجهیزات برای آنها از سوی ایران وجود ندارد. با رفتن محمد مرسی و آمدن السیسی این امکان هم برای حماس هم بسته شد و ادعای اینکه ایران به آنها کمک نظامی میدهد صرفا شعاری است که سودش به جیب دولت نتانیاهو و تندروهای دولت ترامپ میرود.
تجربه سالهای اخیر به جمهوری اسلامی نشان داده که حماس در هر مرحله به دلایل مختلف بازیگر قابل اطمینانی نیست. حمایت از حماس هیچ کمکی برای حل مساله فلسطین نمیکند، همانگونه که تاکنون نکرده است و باعث شده روند وحدت آنها با محمود عباس به تعویق بیفتد. مساله فلسطین فقط با کمک و مساعدت و هماهنگی میان کشورهای منطقه رو به جلو خواهد بود. ایران اگر بخواهد در این زمینه نقش متفاوت و انقلابی به خودش بگیرد بیش از آنکه مشکلی را حل کند متحدان جدیدی برای اسرائیل از میان اعراب ایجاد کرده است و درعین حال برای موضوعی هزینه میکند که بیش از آنکه به امنیت و اقتصاد ایران کمک کند به آنها ضربه میزند.