حوزه فرهنگ میدان اصلی منازعه
آیتالله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران دوباره در دیدار با اساتید به بهانه بحث دانشگاه و کارکردهایش در ایران به نقد سند توسعه پایدار و سند ۲۰۳۰یونسکو پرداخت.
او با تاکید بر این موضوع که عدم اجرای بندهای اسناد بالادستی سازمان ملل موجب سلب امتیازاتی از کشورها میشود، در نقدی که مخاطبش روحانی بود اظهار داشت: الزامآور ندانستن سند ۲۰۳۰ سطحینگری و سادهانگاری است .
حمله مجدد به روحانی با دستاویز قرار دادن سند ۲۰۳۰ که از هفته دوم کارزارهای انتخاباتی آغاز شد و در دیدار با دانشجویان نیز مطرح گردید، علیرغم آنکه شورای انقلاب فرهنگی هفته گذشته رای به ابطال آن داده است، بسیار عجیب و قابل تامل است و پرسشهایی را در مورد مسئولیت رهبری در تایید این سندها برمی انگیزد. رهبر ایران به گونهای سخن میگوید که گویی این سند در دولت و بهوسیله روحانی و همین امسال در آستانه انتخابات تصویب شده است. در حالیکه این سند حداقل یک سال پیش به شورای انقلاب فرهنگی ارائه شده و بعد از بحث و گفت وگو در شهریور سال ۱۳۹۵ با ذکر حق تحفظ با ارزشهای مذهبی و ملی در شورای انقلاب فرهنگی مورد تصویب قرار گرفته است که اکثریت اعضای آن منصوب رهبری هستند .
همه اعضای حقیقی شورای انقلاب منصوب رهبری هستند و برخی از اعضای حقوقی آن نیز مانند رییس صدا وسیما ، رییس سازمان تبلیغات اسلامی و رییس سازمان فرهنگ وارتباطات از منصوبان رهبری هستند. بسیاری از اعضای حقیقی و حقوقی شورای انقلاب فرهنگی افرادی هستند که بسیار نزدیک به رهبر ایران میباشند مانند غلامعلی حدادعادل ،علی اکبر ولایتی، صادق واعظ زاده ، احمد سالک، رییس کمیسون فرهنگی مجلس وقت، محمود محمدی عراقی، مهدی خاموشی، صادق لاریجانی ،علی اکبر رشاد و عزت الله ضرغامی.
حال پرسش اینجاست که چرا این افراد که حساسیتهای رهبر ایران را میدانستهاند و حتی برخی از اعضای آن مواضع فرهنگی رادیکالتری از رهبر ایران دارند مثل حسین کچوییان وحسن رحیمپور ازغدی، در مورد این موضوع در تابستان سال گذشته جنجال بهپا نکردند. بنابراین جای تعجب دارد چگونه این افراد دستگاه تبلیغاتی خود را علیه آن قبل از تصویب بسیج نکردند و حتی رهبر را حساس نکردند تا قبل از تصویب کاری انجام دهد . زیرا اگر این موضعگیری رهبر، هشت ماه پیش در شهریور ماه صورت گرفته بود، اصلا این سند تصویب نمیشد. تعجب برانگیز است که رهبر از این سند و تصویب آن اطلاعی نداشته است، چون مانند شورای عالی امنیت ملی همه مصوبات به نهاد رهبری ارسال و نظر خواهی میشود که در این مورد هم با توجه به شرط حق تحفظ در تصویب سند مورد تایید قرار گرفته و رهبری با آن مخالفتی نکرده بود. بنابراین نقد رهبری متوجه خود و نمایندگانش در شورای عالی انقلاب فرهنگی باید باشد.
بنابراین بیش از آنکه حساسیتها و انتقادها مربوط به سند ۲۰۳۰ باشد نشان از تصویر بزرگتری دارد که رهبر ایران برای مدیریت چالشهای خود با روحانی در نظر گرفته است . واقعیت این است که اگر در سال ۱۳۹۲روحانی گزینه مناسبی از نظر رهبری به شمار میرفت در سال ۹۶ رهبر ایران در مواجهه با اجبارهای ساختار سیاسی نظام ایران و تهدیدهای بینالمللی مجبور به پذیرش روحانی شده است و برای نخستین بار در مقایسه با روسایجمهوری قبل، از همان آغاز حملات گفتاری را متوجه او ساخته است.
- اما رهبر چگونه قصد دارد این منازعه را مدیریت کند :
اولا رهبرمیخواهد حوزه فرهنگ را زمین اصلی منازعه خود با روحانی تعریف کند و جوانان حامی خود را در آن حوزه بسیج کند که حتی بدون وجود سازمان راهبریکننده خود بتوانند به نقد دولت بپردازند. توصیه به روش آتش به اختیار نیز برهمین مبنا صورت گرفته است .
ثانیا روحانیت سنتی و گروههای مذهبی را با توهم هیولای آموزش روابط جنسی در مدارس و وابستگی فکری به غرب از دولت هراسان کنند و آنها را در طیف مخالفان دولت قرار دهند. مرزبندی هواداران مذهبی و غیر مذهبی در سازماندهی و بسیج سیاسی بسیار موثر و مهم است .
و ثالثا موضوع بحث ومشکلات بنیادی که نهادهای قدرت وابسته به رهبری در حوزه اقتصاد (مانند ستاد اجرایی فرمان امام، آستان قدس و بنیاد مسضعفان) و یا اشتباه محاسباتی در مسایل هستهای و قدرتنماییهای غیرضروری در سیاست خارجی برای موقعیت و منافع ایران ایجاد کردهاند به کانون مباحثات مبدل نشود و در پرتو منازعه فرهنگی کمرنگ شود و تبعات تصمیم گیریهای نامناسب در آن حوزهها در افکار عمومی تشریح نشده و به منازعات فرهنگی فرو کاسته شود .