فرجامِ برجام و سیاست خارجی مغایر با منافع ملی
دونالد ترامپ، شامگاه روز گذشته طی پیامی در حساب توییتریاش نوشت که تصمیمش به ماندن یا خروج از برجام را ساعت ۲ بعدازظهر سه شنبه ۱۸ اردیبهشت به وقت واشینگتن (۱۰:۳۰ شب به وقت تهران) اعلام خواهد کرد. بیم خروج آمریکا از برجام جهان را فرا گرفته است. کارگزاران دولت ترامپ در ماههای گذشته در مواضع مختلفی تاکید کردهاند که یکی از بهانههای ایشان برای خروج احتمالی از برجام تاثیر بیثباتساز سیاستهای ایران در منطقه است.
سئوال اساسی این است که آیا سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در حمایت بدون قید و شرط از بشار اسد در جنگ سوریه، پس از امضای برجام در تیرماه ۱۳۹۴، بهانه به دست تندروهای کاخ سفید برای خروج از برجام نداده است؟ این یادداشت در دو پرده، از موضع یک فعال ملی-مذهبی و منتقد حضور نظامی ایران در سوریه، به این پرسش میپردازد.
پرده اول، پیشنهاد ۴ مادهای رئیسجمهور فرانسه
در ماه گذشته در رسانهها از طرحی خبر داده شد که بر اساس آن امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، برای تشویق دولت ترامپ به ماندن در توافق هستهای با ایران، پیشنهادی شامل چهار بند زیر را داده است. اینکه:
۱) توافق هستهای کنونی (برجام) که تحریمهای بینالمللی علیه ایران را درمقابل محدود کردن برنامه هستهای ایران برداشته است، بهجای خود باقی میماند.
۲) تاریخ انقضای برجام به فراتر از سال ۲۰۲۵ تمدید شود.
۳) به موضوع برنامه موشکی ایران رسیدگی میشود.
۴) موضوع مهار سیاستهای منطقهای ایران که به بیثباتی در کشورهای منطقه ازجمله در سوریه، غزه و یمن انجامیده، به برجام اضافه شود.
این پیشنهاد، در کنار ادعاهای رهبران برخی کشورهای منطقه خصوصا عربستان و اسرائیل علیه برجام نشان میدهد که سازشکارانه نبودن سیاست خارجی ایران در منطقه و به خصوص سوریه پس از حصول توافق هستهای، یکی از علل اصلی ناکافی دانسته شدن این قرارداد در نزد بخشی از افکار عمومی دنیا بوده است.
پرده دوم؛ نامه فعالان ملی-مذهبی در اعلام برائت از سیاست خارجی ایران در سوریه
در بررسی و نقد تبعات سیاستهای توسعهطلبانه ایران در سوریه توجه به نامه جمعی از فعالان ملی-مذهبی که در ۲۰ فروردین منتشر شد شایسته توجه است. در این بیانیه (که به امضا فعالانی چون رضا علیجانی، محمدجواد اکبرین، عبدالعلی بازرگان، فرزانه روستایی، حسن فرشتیان، مرتضی کاظمیان، رضا مسموعی، مهدی نوربخش و حسن یوسفی اشکوری رسیده)، آمده است حاکمان جمهوری اسلامی، بهرغم ادعاهایشان مبنی بر« دفاع از مظلومان جهان»، ایران را در کنار معدود کشورهایی همچون کرهشمالی یا نظام ۴۸ ساله سرکوبگر غیرمردمی حافظ و بشار اسد، قرار دادهاند که «منافع ملی و رفاه و سعادت مردمان خود را فدای پروژههای اقتدارگرایانه و چشماندازهای رویاپردازانه منسوخ و نیز جاهطلبیها و تنشآفرینیهای بیپشتوانه و پرآسیب کردهاند».
در این نامه گفته شده که دخالت ایران در کشورهای عراق و سوریه، نه تنها موجب جذب محرومان نشده، «بلکه افکار عمومی منطقه را فضای خشم و نفرتی که شاید سالها و بلکه چند نسل علیه منافع ملی ایران ادامه داشته باشد تحریک کرده است».
در این تحلیل فضای نقد و بررسی سیاستگذاری خارجی در داخل ایران وجود ندارد و همین عدم شفافیت در این زمینه، موجب شده هزینه پروندههای سوریه، با صرف هزینههای بسیار «از جیب مردم ایران و به ضرر منافع ملی» پرداخت شود.
فعالان ملی-مذهبی جمهوری اسلامی را به «دامنزدن به شیعیگری و گرایشهای مذهبی فرقهای» در سوریه متهم کرده و گفتهاند این سیاستها هم بر تنور اختلافهای ویرانگر تاریخی شیعه و سنی دمیده، و هم «تضادهای واقعی فقر و غنا، استبداد و آزادی، استقلال و وابستگی را به حاشیه رانده و مردم منطقه را بهجای اینکه در برابر حاکمان مستبد و فاسد و وابسته قرار دهد، در جدالهای فرعی به رژیمهای اقتدارگرای مستقر نزدیک ساخته است.» همچنین نتیجه این رویکرد نوعی ایجاد مشروعیت برای حکومت اسرائیل بوده است.
فعالان ملی-مذهبی معتقدند که وضعیت پرتنش منطقه و خصوصا سوریه زمینه و فرصت را برای حضور قدرتهای سلطهگر جهانی در منطقه فراهم آورده و منطقه به یکی از بزرگترین بازارهای فروش کارخانههای تسلیحاتی جهان تبدیل شده است: «قراردادهای نجومی ایالات متحده با عربستان تنها یک نمونه از سوءاستفاده نظامهای سلطهگر بینالمللی از آشفتهبازار منطقه و سوءتدبیر و خردگریزی حکومتهای منطقه (ازجمله جمهوری اسلامی) محسوب میشود».
مطابق این تحلیل در دکترین امنیتی مناسب برای ایران، که دارای همسایگان متعدد است و «با بسیاری از آنان تفاوتهای مذهبی و قومی و ... دارد»، لازم است بهجای فرقهگرایی و برخورد تهاجمی و مداخلهجویانه، سیاستهایی مبتنی بر صلح و تعامل و همگرایی میان کشورهای منطقهای دنبال شود.
نویسندگان (که نگارنده این سطور با ایشان همدل است) هشدار دادهاند که تداوم سیاستهای ماجراجویانه، متوهمانه و تنشزای «دشمنمحور»، که بستری برای تقویت و تسریع ائتلاف بزرگ منطقهای و جهانی (از جریانهای ارتجاعی منطقهای و نیروهای سلطهجوی جهانی) علیه ایران و ایرانیان فراهم کرده، وضعیت بسیار خطرناکی پدید آورده است که هزینههای بسیار سنگین آن را باید مردم ما با اضمحلال روزافزون توان ملی و بحرانهای فزاینده اقتصادی و اجتماعی بپردازند.
نامه فوق خشم اصولگرایان تندرو را برنگیخت، به گونهای که سایت تسنیم، نزدیک به این گروه، به روش مالوف خویش، مغالطهگرانه کوشید مخالفت با حضور نظامی ایران در سوریه از سوی این فعالین شناخته شده را به حمایت از گروههای تکفیری تعبیر کنند.
نتیجه: فرجام برجام و سیاست خارجی مغایر با منافع ملی
همانگونه که فعالین ملیمذهبی در بیانیه خود آورده اند، جمهوری اسلامی ایران از ابتدای جنبش اعتراضی مردم در سوریه، به عزم ابقای رژیم غیردموکراتیک بشار اسد وارد این کشور شدند. مقامهای ارشد نظامی، امنیتی و حکومتی ایران، در ابتدای سرکوب اعتراض مردم سوریه اعلام کردند که کمک به دولت سوریه جنبه مستشاری دارد، اما کمی بعد زیر عنوان «مدافعین حرم» و با این توجیه که «اگر در سوریه نجنگیم باید در مرزهای خود بجنگیم»، ماهیت مداخله جمهوری اسلامی در بحران سوریه را آشکار کردند. اعتراضهای مردم سوریه در آغاز کاملا مسالمتآمیز بود، اما دولت سوریه با حمایت ایران (و با تکیه بر تجربه سپاه در سرکوب جنبش سبز) به سرکوب خونین معترضان خود پرداخت و هزینه گزافی را به مردم ایران، منطقه و حتی جهان تحمیل کرد. اگر خروج آمریکا از برجام رخ دهد (که امیدواریم رخ ندهد) به نظر میرسد یکی از بهانه های اصلی برای تحقق آن سیاستهای توسعه طلبانه ایران در منطقه بوده است که با وجود توصیههای بسیار دلسوزان در این سالها، هرگز از شدت آن کاسته نشد.