مساله مجمع تشخیص مصلحت نظام
با مرگ اکبر هاشمی رفسنجانی، مساله مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز به حاشیه رفته است. اکنون و علیرغم حکم موقت آیتالله موحدی کرمانی عملا مجمع فعالیت چندانی نداشته و از لحاظ خبری نیز در افکار عمومی مانند گذشته مطرح نیست. هاشمی با قابلیتهای مدیریتیاش در جمعبندی کردن موضوعات، پذیرشش از سوی جناحهای مختلف در آن سمت و بسیجی که از طریق نخبگان برای فعال کردن کمیسیونها و نقش مهمی که در سیستم رسانهای کشور داشت، موضوعات مجمع و برنامههایش را نسبتا به خوبی در رسانهها مطرح میکرد و البته مساله مجمع با هویت رفسنجانی گره خورده بود.
با مرگ رفسنجانی مساله موقعیت آینده مجمع ، رییس و اعضایش نیز از جمله ابهاماتی است که سیستم با آن مواجه است و تصمیمگیری را برای آیتالله خامنهای دشوار ساخته است.
راه دشوار انتخاب رییس از میان کاندیداهای رقیب یکی از مشکلاتی است که رهبر جمهوری اسلامی با آن مواجه است. انتخاب رییس مجمع از میان کاندیداهای محتملی است که مدتهاست بینشان هم رقابت وهم حتی تضادهای زیادی وجود دارد.
در میان کاندیداها صادق لاریجانی با تعاریفی که اخیرا رهبر از نقشش در شوراهای فراجناحی کرد شانس زیادی پیدا کرد که به چنین مقامی دست یابد و از آنجا که مجادله کلامی وی با روحانی گسترش یافته است،در چنین وضعیتی مثل سابق روحانی در جلسات مجمع حضور نخواهد داشت. در عین حال رابطه او با شاهرودی نیز پر از مشکلات و تضاد است و در ترکیب فعلی و یا کمی متمایلتر به راست صادق لاریجانی قابلیت اداره مجمع را خواهد داشت و درعین حال انتصاب به چنین موقعیتی شانس وی برای قرار گرفتن برای کاندیدای جانشینی رهبری را هم افزایش میدهد.
کاندیدای بعدی هاشمی شاهرودی است. که با مساله سرطانش از فعالیت عمومی کناره گرفته بود ولی ظاهرا با بهبود حالش دوباره به فعالیت برگشته است که شانس انتصاب او هم کم نیست. در عین حال رابطه او با لاریجانی و روحانی حسنه نیست و این هم مشکلزا خواهد بود. مضافا براینکه عدم آشنایی عمیق او با سیاست ایران سبب میشود که در جمع بندی مسائل مهم در شورا نتواند با کارآمدی موضوعات را مدیریت کند. انتصاب وی در این سمت میتواند او را به کورس رقابتهای بحث جانشینی نیزبرگرداند.
کاندیدای بعدی حسن روحانی رییس جمهور است. او خیلی تمایل دارد به چنین جایگاهی دست یابد، زیرا انتصاب وی به چنین سمتی موقعیت سیاسیاش را ارتقا میدهد. قبل از انتخابات ظاهرا به وی پیشنهاد شده بود که در صورت کنارهگیری از حضور در انتخابات به این سمت منصوب شود . او نیز با گرفتن چنین موقعیتی شانس جانشینیاش افزایش مییابد. البته با مواضعی که از هفته دوم انتخابات اتخاذ کرده بعید است به چنین مقامی دست یابد جز آنکه یک توافق بزرگ پشت پرده بین او و نهاد رهبری صورت بگیرد.
ناطق نوری هم میتواند کاندیدایی باشد که مطرح است. ناطق با دیگر افرادی که مطرح شد روابط نزدیکی دارد و چون در موقعیت قدرت نیست رقابتی هم با آنها ندارد و روابطش با لاریجانی و روحانی بسیار خوب است. او هم چنین بهخاطر شخصیت تشکیلاتیاش و نیز ارتباطات گستردهاش، هم توان جمعبندی جلسات و نیز ایجاد وفاق را دارد و از آنجا که در حوزه رهبری هم مطرح نیست و رقابت کمتری علیه او مطرح است در صورت ریاستش، روحانی هم در جلسات مجمع شرکت خواهد کرد. اختلاف نظرهای ناطق نوری با رهبر باعث شد که در بحبوحه انتخابات او از ریاست بازرسی دفتر رهبری استعفا دهد و همین امر ابهاماتی را ایجاد کرده که ممکن است رهبر تمایلی برای انجام این کار نداشته باشد هر چند که از لحاظ سیاسی حضور وی تعادل بخش مجمع خواهد بود و چون دنبال مقام خاصی هم نیست با مدیریتش میتواند روابط سه قوه را در مجمع به هم نزدیک کند.
آیتالله خامنهای هنوز به جمعبندی نرسیده که موحدی کرمانی که بهخاطر سن و تجاربش توان اداره مجمع را ندارد تغییر دهد و یا با حفظ وی کلا نهاد مجمع را ضعیف و غیر فعال و در حاشیه نگه دارد اما در صورتیکه بخواهد دوباره آن را به متن سیاست بیاورد باید شخصیت قدرتمندی را به ریاست منصوب کند و تغییراتی نیز در اعضا حقیقی شورا بدهد.
نگاه به روند عملکرد مجمع نشان میدهد که هر دوره گرایش مجمع به سمت جناح راست و محافظهکاری افزایش یافته است و این خطری برای مجمع است و حالت جناحی پیدا میکند و توانایی و کارآمدیش برای داوری و پیدا کردن راه حلهای معقول و پخته را ازدست خواهد داد و امسال بعید است که خامنهای حکم احمدینژاد را نیز تایید کند. باید دید رهبر ایران توان ترزیق خون تازه به رگهای مجمع برای متعادل کردن مجمع در راه یافتن افقهای آینده مدیریت و معضلات نظام را خواهد داشت یا همچون گذشته تغییرات را به سمت محافظهکاری رهنمون خواهد ساخت .