نظام و جام زهر احمدینژاد
در روزهایی که آیتالله علی خامنهای رهبر ایران در پاسخ به پیام تبریک نابودی داعش، به سرداران سپاه با شعف و شادی پاسخ میداد، به ناگاه محمود احمدینژاد که روزی یوسف رهبری و نظام محسوب میشد و هزینههای زیادی برای به قدرت رسیدن و حفظ و تداومش در هشت سال ریاست جمهوریش، پرداخت شده بود -که بعد از جریان مقابله باسازمان مجاهدین خلق و حذف بنی صدر بیشترین هزینه را برای نظام به دنبال داشت - با سخنانی بی سابقه نهاد قضایی کشور را فاسد، احکامش را سیاسی و به خاطر قتل ستار بهشتی، جنایتکار خواند و تاکید کرد که امیدی به احیای این نهاد نیست و به طورکلی این نهاد در مسیر انحطاط کامل قرار گرفته است.
با آنکه احمدینژاد در مصاحبه اردیبهشت ماه خود که بعد از اطلاع از رد صلاحیتش انجام داد، انتقادات تندی را متوجه نظام کرده بود و با عنوان کردن "شاه کوچک" که میخواهد همه قدرت را در دستان خود بدون پاسخگویی نگه دارد ، تاکید کرده بود که همه باید روزی بروند و قدرت را ترک کنند و بعد از آزادی از زندان بقایی که حرفهای تندی در نقد نهادهای نظام با حضور تاییدآمیز وی از زبان مشایی و بقایی زده شد و حتی مشایی تهدید کرد که دیگر زمانه ترس و سکوت به پایان رسیده است. اما باز هم، رهبر ایران با مماشات ویژهای احمدینژاد را به عنوان عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب کرد، تا بتواند به گونهای او را در مدار قدرت نگه دارد. دفاع تمام قد کیهان و وحید حقانیان نماینده ویژه رهبری از پروژه مسکن مهر در مقابل اظهارات اسحاق جهانگیری، معاون اول رییس جمهوری نیز، به گونهای دفاع از سیاستهای دولت احمدینژاد تلقی میشد و به نوعی، باز هم نشان از اعمال سیاستهایی برای مدیریت هوشمند مهار وی و حفظ توازن قوا در نظام تلقی میشد .
اما با انتشار ویدیو احمدینژاد و به کارگیری لحن تندی که از خطوط قرمز نظام رد شده بود که تاکنون کسی از مقامات بلند پایه نظام چنین اتهاماتی را مطرح نکرده بود و سپس سخنان مشایی با تهدید انتشار افشاگری اطلاعاتی در مورد سالهای در قدرت بودنشان در صورت دستگیریش که آنهم بیسابقه بود، فیلی را وارد اتاق سیاست نظام کردند که دیگر نهادهای قدرت نمیتوانند آن را نادیده بگیرند و مجبور به واکنش عملی هستند و یوسفی را که اکنون به قول آنها طغیان کرده و فرعونی شده است را باید مهار کنند و بایستی پاسخی عملی و درخور دهند، وگرنه طرف مقابل لحن ومحتوای سخنانش را به تدریج رادیکالتر خواهد کرد و هر روز نیز برگی از خاطرات مکتوم در اداره قدرت و رابطه با افراد و نهادهای درون قدرت را در اختیار رسانهها قرار میدهند .
اما پرسشی که این روزها مطرح شده این است که تیم احمدینژاد در بیان بیپروای این مسائل و ایجاد شوک سیاسی کنونی به ساختار قدرت، چه اهدافی را دنبال میکنند و اقدام آنها برچه محاسباتی استوار بوده است :
الف- افزایش هزینههای اقدام نظام و تهدید اطلاعاتی آنها
تیم احمدینژاد براین باورند که سکوت و انفعال آنها باعث خواهد شد که با احضارهای تدریجی، بقایی و مشایی را در نهایت دستگیر کرده و آنها را بدون پرداخت هیچ هزینهای به زندان خواهند فرستاد و بعد هم احمدینژاد را به حاشیه رانده و با انواع روشها او را ساکت خواهند کرد.
نظام براین تصور است که هادی معنوی و عقل منفصل این جریان اسفندیار رحیم مشایی است و لذا این بار قصد دارد که او را هدف قرار دهد و احمدی نژاد ، مشایی و بقایی هم با درک این موضوع سکوت اختیار نکرده و بازی پر خطرتری را در مواجهه با نظام برگزیدهاند.
در این روش ممکن است دستگیری صورت بگیرد، ولی چون همراه با افشاگری اطلاعاتی خواهد بود، بسیار پرهزینه و انعکاس داخلی و بینالمللی گستردهای خواهد داشت. آنها با جمعآوری اطلاعات در این سالها فکر میکنند کارتهای برندهای در دست دارند که سیستم را به ملاحظات جدی برای مقابله با آنها واخواهد داشت.
ب-آچمز کردن رهبری و قوه قضاییه و برانگیختن هراس آنها از طرفداران جنبش سبز
جدا از حمایت تمام قدی که آیتالله خامنهای در نماز جمعه بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ از احمدینژاد کرد و در طول هشت سال حضور در قدرتش بیش از هرکسی از او حمایت کرد . حتی در آخرین دیدار با دولت احمدینژاد در پایان کارشان علیرغم همه شکافهایی که از سال ۱۳۹۱میان رهبری و احمدینژاد ایجاد شده بود، مجددا آنها را به خاطر پرکاری و احیای ارزشهای انقلاب مورد تمجید قرار داد. آیتالله خامنهای در این دیدار خاطر نشان کرد که "همهی کسانی که میخواهند دربارهی دولتها، کابینهها و رؤسای جمهور قضاوت کنند خوب است به این نکته هم توجه کنند: حجم کار بالا و تلاش خستگیناپذیر و اعراض از آسایشها و آسودگیها و امتیازاتی که معمولاً مسئولان کشورها در دنیا دارند؛ استراحت میکنند، تفریح میروند، امتیاز میگیرند؛ اینها را نخواستن، ندیدن، طلب نکردن، امتیاز بزرگی است که این دولت بحمدالله از این امتیاز برخوردار بود. یک نکتهی دیگر هم که در مورد این دولت در طول این هشت سال مورد نظرم بود و بارها هم به آن اشاره کردم، این است که این دولت بحمدالله توانست شعارهای انقلاب را سر دست بگیرد و به آنها افتخار کند و آنها را در جامعه مطرح کند."
حال در چنین وضعیتی و تعاریفی که رهبر از آنها کرده و کارنامه آنها را مورد تایید قرار داده است، وارد کردن اتهام فساد جدا از بی معنی کردن سخنان خامنهای، به معنای تایید همه آن انتقاداتی خواهد بود که رهبران جنبش سبز و حتی اعضای نهادهای امنیتی ونظامی، در مورد حکومت احمدی نژاد میکردند و رهبر ایران در مقابل آن حاضر به کوتاه آمدن، در حمایت از وی نبود و بخصوص که رهبر ایران مخالفان و رهبران جنبش سبز را متهم به بی بصیرتی میکرد، مشروعیت و بصیرت رهبر ایران را در درک دوست و دشمن نظام به طور جدی مورد علامت سوال قرار میدهد. تیم احمدینژاد نیز از این آچمز و نقطه ضعف رهبری در این مساله به خاطر هزینههایی که نظام در سال ۱۳۸۸ پرداخت کرده بود، استفاده میکرد و کار خود را پیش میبردند و در بسیاری مواقع او را وادار به سکوت میکردند. در این مورد هم آنها فکر میکنند هزینه برخورد همه جانبه با آنها برای خود شخص خود رهبر و قوه قضاییه صورتحساب سنگینتری به همراه دارد .
رهبر انقلاب هنوز در پاسخ به این تحرکات احمدینژاد سکوت اختیار کرده است، محمد جعفر منتظری، دادستان کل کشور نیز گفته که دولت احمدینژاد، خصوصا در چهار سال دوم مدیریتش مجموعه و کلکسیونی از نقض قوانین، قانون گریزی، خلاف قوانین عمل کردن ، را دارد. سوالی که بلافاصله در مقابل قوه قضاییه قرار میگیرد این است که در برابر چنین فردی که اینقدر جرایم مشهود در قانونشکنی داشته، چگونه و به چه دلیلی سکوت اختیار کرده بود؟ چگونه دادستان در چهار سال گذشته علیه وی اعلام جرم نکرده است؟
تیم احمدی نژاد از این تناقض قوه قضاییه بخوبی خبر دارد، علاوه بر این بقایی در دو مورد مدعی شده که مبلغ یک میلیارد ونیم در زمان دولت احمدی نژاد به محسین اسماعیلی رئیس کل دادگستری استان تهران به عنوان کمک به قوه قضاییه پرداختهاند، بدون آنکه نحوه عملکرد هزینهاش مشخص شود و همچنین سکههایی بدون دریافت رسید، به افرادی از قبیل اژهای و رییسی نیز به خاطر حضور در جلسات مقابله با تحریم داده شده است.
سرمایهگذاری تیم احمدینژاد بر این تناقض و بنبست خامنهای تاکنون جواب داده ولی معلوم نیست که این بازی برنده توسط آنها بتواند امتداد پیدا کند. برخی اصولگرایان به او هشدار دادهاند که مواظب کارهایش باشد و بداند که این انقلاب بزرگتر از احمدینژاد را، چه در قائم مقامی رهبری و چه در جایگاه نخستین رییس جمهور انقلاب به زیر کشیده است .
ج- بهرهبرداری از شکاف در میان جریانهای سیاسی نظام و مخالفین خانواده لاریجانی
برخلاف مواضعی که احمدینژاد بعد از رد صلاحیتش با ابهامگویی داشت و مخاطب را در این توهم قرار میداد که قصد حمله او به نهادهای مختلف از جمله رهبر جمهوری اسلامی است. این بار او و دوستانش با تغییر تاکتیکی به صراحت علیه خانواده لاریجانی سخن میگویند و برداشت آنها این است که این کار منفعت دوگانه ای دارد: نخست، آنکه منازعه را به یک دعوای شخصی تقلیل میدهند و اتهاماتی را که در سالیان اخیر به ویژه در چند ماه اخیر از فساد مالی تا جاسوسی دختر صادق لاریجانی، متوجه خانواده لاریجانی شده است را احمدینژاد تایید کرد تا بدینوسیله هرگونه برخورد با خود و تیمش را به این موضوع نسبت دهند که روش کم خطرتری است. دوم، آنکه در ساختار قدرت و حتی خود نهاد رهبری هواداران رهبری مجتبی خامنهای، هاشمی شاهرودی و رییسی به طور جدی مخالف صادق لاریجانی هستند. زیرا وی را یکی از کاندیداهای محتمل رهبری میدانند. نیروهای هوادار این سه نفر و خود آنها به ویژه مجتبی خامنهای و هاشمی شاهرودی مایلند شانس صادق لاریجانی برای رهبری کاملا از بین برود. در فقدان آلترناتیو، شانس مجتبی خامنهای افزایش بیشتری مییابد. لذا ممکن است از این حملات خوشحال شوند و حتی به طور غیر مستقیم با جلوگیری از انجام هرنوع واکنش عملی علیه آنها از کارشان حمایت کنند. احمدینژاد هم فکر میکند که او مانند پروژه حمله به رفسنجانی که پروژه نهاد رهبری بود، اکنون میتواند از حمایت نیروهای مخالف صادق لاریجانی که بسیار قدرتمند هستند برخوردار شود و میتواند به راحتی کارش را به پیش ببرد .
علاوه براین، حمله به خاندان لاریحانی این مزیت را هم دارد که نزدیکی علی لاریحانی و روحانی را بی آینده و شانس ریاست جمهوری آینده وی را از بین ببرد. زیرا پیوند اصولگرایان با روحانی برای جریان انتخاباتی احمدینژاد امر ناگوار و غیرمطلوبی است. بنابراین تیم احمدینژاد فکر میکند با این تغییر تاکتیکی خط رهبری و ریاست جمهوری خانواده لاریجانی را کور و بی آینده میکند و شانس جناح خود را افزایش میدهد. البته این محاسبات کاملا میتواند با مخالفت شخص رهبر کاملا تغییر مسیر دهد .
د- در جستجوی یافتن نقشی در آینده سیاسی ایران
تیم احمدینژاد بر این تصور است که ایران دستخوش تحول سیاسی در سالهای نزدیک پیش روست و با این موضعگیری سیاسی میخواهند در آینده بعد از آیتالله خامنهای جایگاه جدید سیاسی برای خود دست پیدا کنند . آنها از چند سال قبل بر روی جانشینی آیتالله شاهرودی سرمایهگذاری کردهاند . شاهرودی در سال 92 تنها کسی بود که صلاحیت مشایی را تایید کرد و به شدت علیه تایید صلاحیت قالیباف ایستاده بود. در دعوای اخیر با قوه قضاییه نیز، تیم احمدینژاد از رهبر ایران درخواست کرده بود که شاهرودی را به حکمیت در اتهاماتی که قوه قضاییه علیه آنها زده است، برگزیند. تحلیل تیم احمدی نژاد این است که با وقوع جایگزینی برای رهبری آینده، آنها با انجام موضعگیریهای سیاسی کنونی میتوانند در میان جامعه ناراضی و نیز گروههای سیاسی یارگیری کنند. علاوه بر این، آنها به عنوان جریانی سیاسی اصولگرایی شناخته میشوند که میتواند در میان طبقات محروم و نیز طبقه کارگر نیروی هوادار گسترده پیدا کند. کاری که از دیگر نیروهای محافظهکار ساخته نیست. بی پروایی در نقد ساختاری سیستم علاوه بر این، طبقات متوسط شهری را نیز که نارضایتی عمیق دارند میتواند به دور آنها بسیج کند و آنها فکر میکنند، هر رهبری غیر از لاریجانی به توان بسیج سیاسی و محبوبیت آنها در میان طبقات فرودست نیاز دارد . البته تجربه چند بار فعالیت آنها مانندبست نشینی احمدینژاد در خانه در سال ۱۳۹۱، رد صلاحیت کاندیداتوری احمدینژاد و یا بستنشینی در حرم عبدالعظیم نشان داد که این جریان آنقدرها هم که تصور میکرد علیرغم ابراز سخنان رادیکال نتوانسته نیروی جدی و آماده هزینه دادن را آن طور که تصور میکند دور خودشان جمع کنند .
در مجموع میتوان گفت تجربه نشان داده است که آیتالله خامنهای در مورد حمله به نهادهای نظام از سوی افراد درون نظام بسیار حساس است و با آنها برخورد میکند و در ضمن تمایلی ندارد که به باجگیری تهدیدآمیز پاسخ مثبت دهد. هرچند او مایل نیست که فعلاً احمدینژاد با اقدام قضایی سنگینی مواجه شود. لذا اگر در این مورد خاص سکوت پیشه کند و عدم برخوردقضایی با مشایی و بقایی نشانگر نقاط ضعفی است که نمایانگر آن است که محاسبات تیم احمدینژاد درست بوده است .
به هرحال نحوه مواجهه با تیم احمدینژاد به علامت سوال بزرگی برای نظام تبدیل شده است که روز به روز به لحظهای که نظام باید نوشیدن جام زهر احمدینژاد را آغاز کند نزدیک میشود. در این میان رهبر بیش از همه باید خود را برای این لحظه دشوار آماده سازد . زیرا وی،او را، شهدِ شیرینی میپنداشت که اکنون به زهر تلخی تبدیل شده است.