روزنامهترینها
سال ۱۳۹۷ هم گذشت و شاید حالا که این مطلب را میخوانید، مهمانی رفتهاید و سرتان در گوشی موبایل است و شاید هم در خانهاید و روی کاناپه لم دادهاید و کانالهای ماهواره را بالا و پایین میکنید اما احتمالش کم است که در این تعطیلات عید سرتان گرم ویژهنامههای نوروزی مطبوعات بوده باشد.
دنیا عوض شده و حالا همه خبرها در رسانههای اجتماعی و فضای اینترنت و این همه شبکههای ماهوارهای، در لحظه و دقیقه به دست شما میرسد.
اما اگر هنوز نوستالژی روزنامههای کاغذی با شما است و سالها خواننده مطبوعات بودهاید، شاید هم بدتان نیاید که بدانید در سالی که گذشت کدام روزنامه و از چه نظر بهتر بوده و کار و بارش حرفهایتر به نظر میرسیده است.
هر چند ما قصد امتیازدهی نداریم و فقط میخواهیم به عنوان یک خواننده حرفهای نگاهی کنیم به شماری از روزنامههای ایران در دوره عسرت روزنامهنگاری.
روزنامهنگاری کار پر دردسری است و بیشتر از اینکه برای روزنامهنگاران عایدی داشته باشد، گرفتاری دارد. تقریبا ۱۲۰ سالی است که رسم روزنامهنویسی در ایران پا گرفته اما این حرفه پرخطر همواره از سوی شاه و شیخ مورد حمله و عتاب بوده و از همین است که ما مثل فرنگیها روزنامههای صد ساله و دویست ساله نداریم.
روزنامهای مثل اطلاعات و خراسان که هفتاد سالی سابقه دارند، تنها نامی را حفظ کردهاند وگرنه هزار بار چرخ خوردهاند و مسیرشان تغییر کرده است.
در این سالها و با وضعیت بد اقتصادی و بیانگیزگی مردم به خواندن روزنامه و این همه رقیب و سانسور زیرپوستی که در جراید جریان دارد، روزنامهها حال و روز خوشی ندارند.
هر چند هنوز روزنامهها در این تورم همه چیز، از ارزانترین کالاها به شمار میآید با این حال خریدار کمتر و کمتر میشود. جامجم که به آب کُر صدا و سیما وصل است، ارزانترین روزنامه است و هر نسخه ۲۵۰ تومان است و باقی روزنامهها از ۱۵۰۰ تومان تا ۲۰۰۰ هزار تومان متغیر هستند.
سردبیران سعی کردهاند، راهی برای جذب خواننده پیدا کنند و چیزی را عرضه کنند که شما در رسانههای اجتماعی و شبکههای ماهوارهای پیدا نکنید اما خب به نظر میرسد، آنقدرها موفق نبودهاند و گواه این ناکامی هم تیراژ فاجعهبار مطبوعات است که میتوان گفت سرجمع شاید به ۵۰۰ هزار نسخه در روز نرسد.
به هر حال جماعتی در این مملکت گل و بلبل هر روز با اخبار درگیر هستند و با هزار استرس و آهسته و پیوسته قلمی میزنند. شاید هم روزی دوباره روزنامهها رونقی گرفتند و مردم مثل سالهای دور دهه شصت و هفتاد، پای دکهها صف بکشند. اما حرف راست این که در این اوضاع اقتصادی و در این همهمه خبری این خیالات، رویایی دست نیافتنی است.
با این حال نمیتوان به روزنامهنگاران دستمریزاد نگفت که هنوز تحریریه را زنده نگه داشتهاند و دکهها را برپا؛ به قول حافظ: «از این سموم که بر طرف نسترن بگذشت/ عجب که بوی گلی ماند و رنگ نسترنی»
آرمان پر گفتوگو
روزنامه «آرمان امروز» را میتوان یک روزنامه گفتوگو محور دانست که هر چه در چنته دارد را در همان ویترین صفحه اول عرضه میکند.
به طور متوسط هر روز سه تا چهار گفتوگوی اختصاصی را در آرمان میخوانیم و این تازه جدای از گزارش اول و یادداشتها است. آرمان یک روزنامه کاملا سیاسی و با گرایش اصلاحطلبانه است که همچنان از طرفداران پروپاقرص راه و رسم هاشمی رفسنجانی هم به حساب میآید.
آرمان سعی میکند تا تمام موضوعات اقتصادی و سیاسی را در صفحه اول با ذکر خبر و یادداشت و گفتوگو پوشش دهد و انصافا تا حدودی هم موفق شده و میتوان با یک نظر هر روزه به آرمان، سریع و آسان از آنچه در فضای سیاسی و اجتماعی ایران میگذرد، خبردار شد.
با این حال گفتوگوهای آرمان خیلی وقتها با شخصیتهای تکراری است و جای گزارشهای اجتماعی و اصلا گزارشنویسی هم در روزنامه خالی است.
یک تیتر جالب آرمان را هم از ۲۶ فروردین ماه سال گذشته نقل کنیم. وقتی که سعید مرتضوی دادستان سابق تهران متواری شده بود و از حکم زندان گریخته بود، آرمان تیتر زد که « سعید گم شدی؟».
اعتماد سلطان یادداشت
وقتی عرصه خبر را رسانههای دیداری و شنیداری میگیرند، برای روزنامهها چارهای نمیماند جز اینکه بروند به سمت تحلیل خبر. روزنامه اعتماد به این نتیجه رسیده که یادداشت، خواندنیترین فرآورده روزنامهنگاری است.
صفحه اول اعتماد طوری طراحی شده که بعضی روزها خوانندگان با هشت یادداشت روبهرو میشوند. گاهی وقتها الیاس حضرتی که مدیر مسئول روزنامه است و از قضا نماینده مجلس هم است، نطقهای پیش از دستورش را در اعتماد چاپ میکند و این رسم به برخی از نمایندگان شورای تهران هم رسیده است.
تمرکز بر یادداشتنویسی البته خواننده به همراه داشته اما نه همیشه. نوشتن یادداشت هم کار هر کسی نیست و با این تولید انبوه و عبور و مرور یادداشتنویسان ناشی و بیرون از روزنامه، خیلی وقتها، یکی، دو یادداشت بیشتر خواندنی از کار در نمیآید.
تاکید بر یادداشت، کار گزارشنویسی در اعتماد را لنگان کرده و این روزنامه تا از فقر گزارش رنج میبرد. هر چند تیتر یکهای اعتماد که برخی خوب و گیرا است، گاهی توانسته تا جای گزارش را پر کند و در کنار انتخاب عکس مناسب، خوانندهای جذب کند.
ناگفته هم نگذاریم که اعتماد این جسارت را داشته که چند باری با روزنامه کیهان که نقش آژان مطبوعات را بازی میکند، درگیر شود و حتی یک بار حسین شریعتمداری، مدیر مسئول کیهان را وادار به عذرخواهی کند.
یک تیتر پر ایهام هم از اعتماد بخوانیم که یادآور شعار معترضان جنبش سبز بود. اعتماد روز ۲۳ بهمن ماه و بر بالای عکسی از راهپیمایی ۲۲ بهمن تیتر زد که:«ما همه باهم هستیم».
آفتاب شلوغ و اجتماعی
یکی از گرفتاریهای روزنامه آفتاب، پسوند یزد در کنار نام اصلی است که در لوگوی روزنامه هم آنقدر ریز و ناخوانا کار شده که تنها همان آفتاب به چشم بیاید. به هر حال روزنامه آفتاب در ابتدا روزنامه استان یزد بوده و بعد سراسری شده و نام شهر یزد هم یادگار همان دوران است.
از این که بگذریم صفحه اول روزنامه آفتاب معمولا شلوغ و پر از تیتر و عکس است و به خلاف بیشتر روزنامه از تک عکس و تیتر یک خبری نیست.
گرچه این روش، فهرستی از مطالب را به خوانندگان عرضه میکند اما کمی هم تمرکز بر خبر اول را بر هم میریزد و پیش میآید که در نمییابیم، بالاخره خبر اول روزنامه و گزارش یک، کدام است.
از خوبی روزنامه آفتاب، این است که سعی می کند سراسر سیاسی نباشد. آفتاب، گروه اجتماعی توانمندی دارد و هفتهای چند بار گزارشهای اجتماعی پر سر و صدایی در روزنامه منتشر میشود که هر چند بیشتر تلخ است اما خواننده را به جاهایی میبرد که دردهای اصلی آنجا است.
در روزنامه آفتاب درباره مشکلات کودکان مبتلا به اوتیسم، از دختر بچههایی که به خانه سیاه بخت رفتهاند و از خیابان خوابهای تهران خواندهایم. اما خب آفتاب سعی کرده که این تلخی را با صفحات طنز متعادل کند و این طنازیها را در صفحه « آب و تاب» و گاهی هم صفحه آخر میخوانیم.
این را هم بگوییم که روزنامه آفتاب، یک صفحه کامل را هم به نظرات و نوشتههای خوانندگان اختصاص داده است. صفحه خوانندگان یک رسم قدیمی در مطبوعات ایران بوده که متاسفانه سالها است متروک شده اما آفتابیها هنوز سعی میکنند جایی برای خوانندهها در تحریریه باز کنند.
سال پیش گروه اجتماعی آفتاب کار قشنگی کرد و فراخوانی داد برای پیدا کردن نقاشی که طرحهای امیدبخشی میکشید و در مترو و معابر تهران به در و دیوار میچسباند تا قدری شهروندان را شاد کند. اتفاقا نقاش که دختر دانشجویی بود، پیدا شد و گفتوگویی هم کرد و ما هم در این روزنامهخوانیها نقلش کردیم.
همدلی و قانون، گریز به ادبیات و جسارت در سیاست
صفحه اول خوشخوان روزنامه همدلی این امکان را به خواننده میدهد که نفسی بکشد و راحت تیتر و عکس را ببیند.
روزنامه همدلی که آبان ماه گذشته هزارمین شماره و چهارمین سالگرد انتشارش را جشن گرفت، سعی کرده تا متفاوت باشد. به نظر میرسید که انتخاب نام همدلی برای یک روزنامه آنقدرها مناسب نیست اما در این چند سال میتوان گفت با رویه همدلی، این نام جا افتاده است.
روزنامه همدلی از اخبار سیاسی جا نمیماند اما بیشتر میخواهد تا به بخشهایی بپردازد که در رقابت با دیگر روزنامهها قرار نگیرد. از همین است که بیشترین گزارشهای محیط زیستی را در همدلی شاهدیم و همچنین بزرگداشتهای چهرههای ادب و هنری از احمد شاملو گرفته تا فرهاد مهراد خواننده فقید.
روزنامه قانون و همدلی را کنار هم دیدیم و به دو دلیل یکی اینکه تقریبا هم سن و سال هستند و دیگر اینکه صفحهبندی مشابهای دارند با این تفاوت که قانون سیاسیتر از همدلی است.
روزنامه قانون یادآور یکی از اولین روزنامههای ایران یعنی قانون میرزا ملکم خان است. قانون روزنامهای بود که ملکم خان در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه در بریتانیا منتشر میکرد و خیلیها گفتهاند در روشنگری و پرورش مشروطهخواهان که سالها بعد انقلاب کردند، تاثیر بسیار داشت.
متاسفانه روزنامه قانون هشتم اسفند و بعد از سفر بشار اسد به تهران توقیف شد. قانون تنها روزنامهای بود که اعتراضش را به سفر اسد با تیتر «مهمان ناخوانده» نشان داد و عقوبتش را هم دید.
روزنامه قانون البته سال ۱۳۹۵ هم سابقه توقیف داشت و در پی گزارشی از زندان بزرگ تهران با عنوان «۲۴ ساعت لعنتی» سر و صدایی به پا کرد و به توقیف موقت رفت.
قانون در گزارشهای سیاسی صریح و بیپرده مینوشت و آنقدر که بعضی وقتها لحن گزارش به یک یادداشت خطابی تغییر پیدا میکرد. قانون صفحه طنز مشهوری هم داشت به نام بیقانونی که اتفاقا همین طنازی هم یک بار دیگر قانون را به محاق توقیف برد.
شرق و سازندگی
روزنامه شرق را میتوان رکورددار توقیف و انتشار دوباره دانست با چهار دوره توقیف.
مهدی رحمانیان مدیر مسئول شرق از سال ۱۳۸۲ توانسته شرق را سرپا نگاه دارد اما در این سالها، تحریریه شرق بارها تغییر کرده و سردبیران، آمدهاند و رفتهاند. سردبیر شرق اول، محمد قوچانی بود که حالا در روزنامه سازندگی، ارگان حزب کارگزاران قلم میزند.
سازندگی روزنامهای حزبی است و آن طور که قوچانی بارها اعلام کرده «ارگان لیبرالها» است.با این حال نمیتوان سازندگی را با شکل و شمایلی که دارد، روزنامه دانست.
صفحه اول سازندگی یک مستطیل بزرگ است که برای پر کردنش نیاز به عکسهای تمام قد است. کثرت استفاده از چنین عکسهای بالا و بلندی، گاه کار را به افراط کشیده و کاری را که قبلا نوآوری محسوب میشد، به تکرار رسانده است. برای حل این مشکل بعضی وقتها جلد با نوشته و تیتر پر میشود.
مثلا وقتی مقالات بلند سردبیر در صفحه اول میآید یا بیانیههای حزبی منتشر میشود که در هر مورد پاک از صفحهبندی معمول و شاید هم از زیبایی طراحی دور است.
شرق اما هنوز همان صفحهبندی یک دهه گذشته را حفظ کرده است. شرق این سالها محافظهکار است و سعی میکند زیادی به سیاست وارد نشود و در گزارش و خبر به همان چیزی که خبرگزاریها منتشر کردهاند، بسنده کند.
از آن سو، روزنامه سازندگی هم بیشتر مثل هفتهنامهای است که هر روز منتشر میشود. در سازندگی، خبری نیست و آنچه نسبت به دیگر روزنامهها متمایزش میکند، مطالبی است که در حوزه علوم انسانی و اندیشه منتشر میکند.
شاید اگر شرق بارها و بارها توقیف نمیشد، تحریریه قدیمی هنوز قلم میزد و نه شرق افول میکرد و نه روزنامهنگاران خوشذوق به روزنامههای حزبی میپیوستند.
کیهان و یاران
با اینکه اصولگرایان به رغم دوران اصلاحات، روزنامههای زیادی دارند که بیدغدغه مالی و با پشتیبانی نهادهای حکومتی منتشر میشود و اتفاقا بیشتر این روزنامهها را هم افراطیهای اصولگرا مدیریت میکنند اما باید به حسین شریعتمداری و روزنامه کیهان، تبریک گفت که همچنان سرآمد تندروهای اصولگرا هستند.
کیهان سالها است که بر طبل جنگ میکوبد؛ حالا هر جنگی چه با دولتی که قبولش ندارد و چه با آمریکا و اسرائیل و همسایگان.
میان فعالان سیاسی ضربالمثلی است که میگویند کیهان روزنامه فردا است و این یعنی که نفوذ کیهان در محافل پنهانی قدرت، کاری کرده که نوشتههای حسین شریعتمداری، رفتار سپاه پاسداران و شورای نگهبان و بیت رهبری را ترسیم میکند.
کیهان در دهه گذشته ریزش داشته و چند نفری از یادداشتنویسان خود را از دست داده است. صفار هرندی به وزارت ارشاد احمدی نژاد رسید و دیگر به روزنامه بازنگشت.
محمد نوریزاد به دشمنان جمهوری اسلامی پیوست و محمد مهاجری هم با مدیر مسئول اختلاف پیدا کرد و رفت. با این حال حسین شریعتمداری انبانی از کینه داشت که انرژی میداد و جای خالی همه را پر کرد.
هیچ روزنامهای در مخالفت و حتی موافقت با «افایتیاف» این همه تیتر و یادداشت ننوشته است. کیهان تنها در مهر گذشته که لایحه پیوستن به «افایتیاف» در مجلس مطرح بود، دوازده بار در صفحه اول علیه این لایحه موضع گرفت. کیهان در این دشمنی از همه چیز مایه گذاشته است.
وقتی در سالگرد جنگ و در حملهای تروریستی، شماری از سربازان در اهواز قربانی شدند، کیهان تیتر زد که تصویب «افایتیاف» خیانت به خون شهدا است.
کیهان از هر شکافی میان ایران و اروپا استقبال میکند و با هر حملهای که انصارالله یمن به عربستان میکند، شادمان میشود تا جایی که سوم مرداد ماه از قول انصارالله چنان تیتری زد که برق از سر وزارت خارجه پرید.
کیهان نوشته بود: «دبی و ابوظبی و ریاض را خالی کنید، موشکها در راه هستند.» هر چند کیهان بابت این جنگافروزی از وزارت ارشاد اخطار گرفت اما هیچ چیز تغییر نکرد.
باقی روزنامههای اصولگرا سعی میکنند شبیه کیهان باشند. با این حال روزنامه جوان که نزدیک به سپاه پاسداران است، خواسته تا کمی هویت هم داشته باشد و در کنار تندرویها به سبک کیهان، گاهی هم گزارش اجتماعی و فرهنگی و هنری هم چاپ کند.بگذریم که همین گزارشها نیز سرشار از غرضورزی سیاسی است.
ایران بخوان
روزنامه دولتی ایران از سال ۱۳۷۳ منتشر میشود و با رفت و آمد دولتها هم زیر و زبر شده اما حالا میتوان گفت که پس از دو دهه به تکاملی رسیده است گرچه بیم آن میرود که با تغییر دولت همه چیز دگرگون شود و این دستاورد روزنامهنگارانه هم به باد فنا رود.
در روزنامه ایران تلفیقی متعادل از گزارش و یادداشت و عکس و خبر را شاهدیم. گرافیک زیبای صفحه اول این امکان را داده که به فراخور حال خبر و گزارش و صفحهبندی، انعطاف داشته باشد.
تیترها بنابر اسلوب روزنامهنگارانه زده میشود و متانت، فدای جذابیت نمیشود. از همه مهمتر اینکه روزنامه ایران به بولتنی برای تبلیغ دولتیها تبدیل نشد و بارها انتقادات گزندهای از دولت را در ایران خواندهایم.
گزارشنویسی، امتیاز بزرگی برای ایران است و روزنامه در سال گذشته چندین بار گزارشهای میدانی خبرسازی از اقصی نقاط ایران داده است.
برجستهترین این نوشتهها، گزارشهای تلخ ایران از سیستان و بلوچستان بود و گزارش خبری و تحقیقی درباره قاچاق سوخت.
ایران جمعه هم خواندنی و پر مطلب از کار درآمده است با گفتوگوهای جذاب فرهنگی و هنری. این روزنامه دولتی سعی کرده تا از خطبندیهای حکومتی در گفتوگوها عبور کند و از همین رو هنرمندان و اهل فرهنگی که با حکومت زاویه دارند به ایران راه دارند. اگر قرار باشد روزنامهای را شایسته رتبه اول جراید در سالی که گذشت بدانیم، روزنامه ایران برازنده است.