فتوای قتل در روز عشاق
«خوره کتاب» ستون هفتگی کتاب در وبسایت ایران اینترنشنال است و پیگیری آنچه در دنیای کتاب گذشته است. خوره کتاب اما قرار نیست فقط ستون اخبار باشد. در این بخش از آن چیزی مینویسیم که خودمان میخوانیم و دوست داریم با شما به اشتراک بگذاریم. اگر شما هم میخواهید با ما در این تجربه شریک باشید با نویسنده ستون تماس بگیرید و کتابها، یادداشتها و خبرهای خود را ارسال کنید. همچنین در رسانههای اجتماعی با هشتگ #خوره_کتاب با ما همراه باشید و نظرات خود را بنویسید.
چهارده فوریه ۲۰۱۹ روز سنت ولنتاین یا همان روز عشاق، فتوای قتل «سلمان رشدی»، که آیتالله خمینی به جرم نوشتن رمان «آیههای شیطانی» صادر کرده بود، سی ساله شد. سلمان رشدی، نویسنده بریتانیاییِ هندیتبار، آن روزها کمی بیش از چهل سال داشت و حالا نویسندهای ۷۱ ساله است که در هر دوره جایزه نوبل ادبیات، نامش بهعنوان برنده احتمالی مطرح میشود. بسیاری میگویند این مهمترین جایزه ادبی جهان به او داده نمیشود تا مسلمانان تحریک نشوند.
آیههای شیطانی چهارمین رمان سلمان رشدی بود. پیش از آن، او برای رمان درخشان «بچههای نیمهشب» به چهرهای شناختهشده در جهان ادبیات تبدیل شده بود. بچههای نیمهشب جایزه «من بوکر» را برد و حتی در ایران مورد توجه قرار گرفت. ترجمه مهدی سحابی از این کتاب جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را در سال ۱۳۶۴ از آن خود کرد.
جنجال چگونه شروع شد؟
آیههای شیطانی پس از انتشار و پس از آنکه رشدی در گفتوگو با روزنامه «ایندیا تودِی» صراحتا گفت بیخداست، جنجالهایی برانگیخت. شهرهای بِرَدفورد، بِرمینگام و لندن در انگلستان شاهد تجمع مسلمانان، اکثرا هندی و پاکستانی، و آتش زدن کتاب آیههای شیطانی بودند. کمی بعد در اسلامآباد پاکستان، معترضان خشمگین بهس مرکز فرهنگی آمریکا حمله کردند و در درگیری با پلیس، ۵ نفر کشته شدند، اتفاقی که البته در پاکستان چندان عجیب نیست و در موارد دیگر هم پیش آمده است؛ همانطور که در سال ۲۰۰۸، در جریان انتشار کاریکاتورهای منتشرشده از پیامبر اسلام در روزنامهای دانمارکی پیش آمد.
اما آنچه داستان سلمان رشدی را به راهی دیگر برد فتوای قتل او بود که رهبر وقت جمهوری اسلامی ایران صادر کرد. آیتالله خمینی در فتوای خود نوشت «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم، مولف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرات نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود شهید است ان شاءالله.»
گفته میشود این فتوا، که از زمان قرون وسطی و دوران تفتیش عقاید بیسابقه است و اولین نمونه از نوع خود در جهان معاصر محسوب میشود، پایهای شد برای تندروهای مسلمان در سالهای بعد.
هاشمی رفسنجانی، که آن زمان رییس مجلس بود، پس از فتوای روحالله خمینی، در سخنانی انتشار آیههای شیطانی را برنامه سازماندهیشده برای ضربه به اسلام خواند و جلسه مجلس را تعطیل کرد. پیش از آن، هیات دولت یک روز عزای عمومی سراسری در ایران اعلام کرده بود. بیبیسی هم خبر داد میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت، به حزبالله دستور داد درباره سلمان رشدی اقدام لازم را انجام دهند.
حکم رهبر وقت جمهوری اسلامی بازتاب گستردهای در رسانهها و جهان غرب داشت. روزنامهها، مجلهها، رادیو و تلویزیونهای غربی به آن پرداختند و کار بالا گرفت. بنیاد پانزده خرداد، به ریاست حسن صانعی، جایزهای ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار دلاری برای کشتن سلمان رشدی تعیین کرد. صانعی سال ۱۳۹۱ این جایزه را ۵۰۰ هزار دلار دیگر افزایش داد. پس از کشته شدن یک عامل انتحاری در هتلی در لندن که برای قتل رشدی در حال ساخت بمب بود و حمله به چند ناشر و مترجم آیههای شیطانی در کشورهای مختلف از جمله ژاپن و ترکیه، سلمان رشدی ناچار شد به زندگی مخفیانه با حفاظت پلیس بریتانیا رو آورد. هرچند این فتوا و این مخالفتها نهتنها مانع از خوانده شدن آیههای شیطانی نشد، بلکه این کتاب را به یکی از مشهورترین آثار ادبی معاصر تبدیل کرد؛ کتابی پرفروش که حالا در اکثر کشورها فروخته میشود و حتی به فارسی هم ترجمه شده، گرچه زیرزمینی اما در دسترس است.
سالها بعد در دوران ریاستجمهوری محمد خاتمی، دولت ایران از فتوای قتل سلمان رشدی کوتاه آمد و کمال خرازی، وزیر امورخارجه وقت، به همتای بریتانیایی خود اطمینان داد ایران اقدامی برای قتل رشدی انجام نخواهد داد. هرچند تا پیش از این، فتوای آیتالله خمینی هزینههای سنگینی در بُعد سیاست خارجی برای جمهوری اسلامی به بار آورده بود.
آیههای شیطانی، رمانی مدرن
رمان آیههای شیطانی ساختاری مدرن و چندلایه دارد، همراه با داستانی پیچیده و چند بُعدی که سبک رئالیسم جادوییِ نگارش بر این پیچیدگی افزوده است؛ کتابی که ارزشهای ادبیاش زیر سایه هجمهها کمرنگ شده است.
ماجرای کتاب از انفجار یک هواپیمای ربودهشده هندی بر فراز آسمان انگلستان شروع میشود. دو سرنشین هواپیما، یکی یک هنرپیشه مشهور بالیوودی و دیگری فرزند بازرگانی هندی که در انگلستان گوینده است، از انفجار جان سالم بهدر میبرند. در جریان استحاله شخصیتها، هنرپیشه شخصیت جبرئیل فرشته را به خود میگیرد و گوینده به هویت روحی پلید درمیآید. عنوان رمان از روایتی اسلامی بهنام «غرانيق» وام گرفته شده است. طبق این روایت، پیامبر اسلام هنگام قرائت سوره نجم، پس از آيات ۱۹ و ۲۰ درباره سه بت لات و عزی و منات، ناگهان گفت «تلك الغرانيق العلى و ان شفاعتهن لترتجى» یعنی «اينها مرغان آبى بلندپروازند كه به شفاعتشان اميد میرود». در تاریخ طبری آمده است، همان شب جبرئيل بر محمد نازل شد و گفت: «این جمله دوم، وحى خدا نیست و شیطان آن را بر پیامبر القا کرده است.»
اما آن بخش از کتاب که مسلمانان را به خشم آورد داستانهای تودرتوی فرعی کتاب است که به پیامبری بهنام «مهوند» میپردازد. این بخشها هرچند در رمان حجیم سلمان رشدی چیزی بیشتر از حاشیه نیستند، همه جنجالها را به بار آوردند. مهوند شخصیتی شبیه به محمد دارد، خصوصا آن بخشی از داستان که از شهر «جاهلیه»، که نماد مکه است، به یثرب مهاجرت میکند. آیات شیطانی حجاب را به سخره میگیرد. در بخشی از داستان، زنان فاحشه در فاحشهخانهای بهنام «حجاب» در جاهلیه، میگویند مردم شهر دوست دارند شرح زنان مهوند را بشنوند و به همین دلیل هر کدام نام یکی از این زنان را بر خود میگذارد تا پول بیشتری از مشتریها به دست آورد. «هنگامی که این خبر در جاهلیه پیچید که هریک از زنان حجاب نام یکی از همسران مهوند را بر خود نهاده است و نقش آنان را بازی میکند، هیجانی نهفته قلب مردان شهر را به تپش درآورد. با اینحال، از دانستن خبر چنان به وحشت افتادند که آن راز هرگز به گوش مسئولان نرسید. بدون شک اگر پیشکاران مهوند پی میبردند که مردان شهر در این قبیل بیحرمتیها شرکت دارند، اعدامشان حتمی بود. از آن گذشته، مردان میخواستند خدمات جدید حجاب ادامه یابد.»
فتوا از کجا آمد؟
اما چه شد که رهبر جمهوری اسلامی ایران برای نویسنده یک رمان فتوای قتل صادر کرد؟ این سوال احتمالا هیچ جواب روشنی نخواهد داشت. به احتمال بسیار زیاد روحالله خمینی هرگز آیههای شیطانی را کامل نخوانده بود، بهخصوص اینکه در آن زمان کتاب فقط به انگلیسی و دیگر زبانهای لاتین مثل فرانسوی و ایتالیایی ترجمه شده بود. ممکن است کسی از نزدیکان رهبر انقلاب ترجمه بخشهای حساسیتبرانگیز رمان را به او رسانده باشد.
چهل روز پس از فتوای قتل سلمان رشدی، عطاالله مهاجرانی، که بعدها وزیر ارشاد دولت محمد خاتمی و چندی بعد رییس سازمان گفتوگوی تمدنها شد، با انتشار کتاب «نقد توطئه آیات شیطانی» این فتوا را تئوریزه کرد. کتاب مهاجرانی، که انتشارات روزنامه اطلاعات، به مدیریت سیدمحمود دعایی، منتشرش کرد، تاکنون دستکم ۲۵ بار تجدید چاپ شده است. مهاجرانی، که حالا در لندن، محل پیشین زندگی رشدی، زندگی میکند، در این کتاب با روشهای مختلف فتوای قتل رشدی را تایید میکند، از جمله در زیرمجموعه دلایل فقهی مینویسد: «[سلمان رشدی] در خانوادهای مسلمان متولد شده است. اهانتها و استهزا و هتاکیهای او از روی قصد و اختیار صورت گرفته است و سلمان رشدی بالغ و عاقل است ـ یعنی دیوانه نیست ـ با توجه به آنچه گفته شد، او مرتد فطری است و سزا و جزای مرتد فطری بالاخص ساب رسولالله، اعدام است.»
مهاجرانی همچنین پس از چند صفحه ذکر دلیل برای موجه ساختن فتوای قتل سلمان رشدی، او را به دندان عفونی دهان غرب تشبیه میکند و کشته شدنش را «به دلایل عقلی و برهانی» بهنفع غرب میداند و مینویسد: «دندان پوسیده را تنها به این دلیل که منشا درد است نمیکشند. دندان پوسیده غذا را آلوده میکند. ممکن است پوسیدگی و آلودگی دندان آنچنان عمق پیدا کند که انسان را نابینا کند و چه کسی در کشیدن چنین دندانی تردید دارد؟ فتوای امام خمینی شکستن چنین دندانی در دهان غرب است.»
اما شاید آن بخشی از رمان که آیتالله خمینی را به خشم آورد نه این دلایل مذهبی، که شخصیتی در رمان باشد که بیشک از او الهام گرفته شده است. یک امام انقلابی تبعیدشده به لندن با نام «بلال» که با روحالله خمینی تبعیدی در پاریس شباهتهای آشکاری دارد. همین بخش از کتاب است که نصرالله پورجوادی، سردبیر مجله دانش و از فلسفهدانان نزدیک به جمهوری اسلامی، را به خشم آورد. بلال در بخشی از رمان میگوید: «مرگ بر جباریت ملکه عایشه، مرگ بر جباریت تقویمها، مرگ بر زمان. ما طالب ابدیتیم، رسیدن به لازمانیم، مشتاق لقای خداییم. کتابها را بسوزانید و فقط به کتاب الهی اطمینان کنید.» پورجوادی یکی دیگر از کسانی است که کمتر از دو ماه بعد از فتوای قتل، دست به تئوریزه و توجیه کردن آن زد. عنصر اصلی تئوری پورجوادی این بود که دلیل نگارش آیههای شیطانی احساس حقارت رشدی بهعنوان یک هندی استعمارشده در برابر جهان غرب بوده است.
زمان نشان داده ادبیات در هرحال به راه خود خواهد رفت، هرچهقدر که خشم و فتوا و قتل برای سرکوب کردن آن دستبهکار شده باشند. آیههای شیطانی همچنان زیر سایهی هجوم سیاست و مذهب به حیات خود ادامه میدهد. با وجود اینکه بهنظر میرسد فضا از پس سه دهه بسیار آرام شده، مشخص نیست بدون این افزودههای سیاسی آیا رمان چهارم سلمان رشدی در تاریخ ادبیات بهعنوان اثری کلاسیک خواهد ماند یا خیر، اما میتوان به جرات گفت سلمان رشدی همان طور که تا حالا اینچنین بوده، نویسندهای مهم در جهان ادبیات باقی خواهد ماند. وقتی زندگینامهنویسان دهههای بعد بخواهند داستان او و داستان ادبیات قرن بیستم را روایت کنند بدون شک به ایران، جمهوری اسلامی و آیتالله خمینی خواهند پرداخت و حتما این سوال را میپرسند که فتوای آیتالله از کجا آمد و چه کسانی هیزم به آتش قتل یک نویسنده ریختند؟