روانآبهای سطحی، آبخیزداری و سیستمهای سطوح آبگیر باران
یکی از پرسشهای عمده کارشناسان حوزه آب این است: آیا میتوان بر حجم منابع آب تجدیدپذیر افزود؟ ممکن است رسیدن به پاسخ این پرسش، اندکی سخت باشد، چرا که آدمهای مختلف، پاسخهای متفاوتی میدهند. اگر این سوال از یک سدساز پرسیده شود، به شما خواهد گفت که تنها راه مهار آبهایی که تلف میشود و از طریق تعرق و تبخیر به جو باز میگردد، ساخت سدهای بیشتر است. اما اگر به او میزان تبخیر فزاینده از سطح آب سدها را گوشزد کنید، پاسخ مناسبی دریافت نخواهید کرد، به این دلیل که او به خوبی میداند بین ۸ تا ۱۰ درصد آب مخزن سدها به واسطه تبخیر از میان میرود و میزان تبخیر با افزایش میزان نسبی دما بیشتر هم خواهد شد.
اگر از یک کارشناس آبخیزداری این سوال را بپرسید، پیشنهادهای متفاوتی ارائه خواهد کرد. وظیفه کارشناس آبخیزداری، تنها مدیریت آب حوضه آبخیز نیست که همزمان به فکر تثبیت خاک هم هست. براساس آمارهای سالیان اخیر، میزان فرسایش خاک در برخی از مناطق کشور تا ۱۵ تن در هکتار بالا رفته که رقمی نگران کننده است. بخشی از این خاک به واسطه نبود سامانههای آبخیزداری به واسطه روانآبهای سطحی به هنگام بروز سیل فرسایش مییابد.
رئیس پیشین سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری ایران در سال ۱۳۹۲ گفته بود «در هر هکتار آبخیزداری میتوان ۵۰۰ مترمکعب آب جدید تولید کرد. ضمن آنکه اجرای هر هکتار عملیات آبخیزداری از ۶/۵ تن فرسایش خاکی و رسوب جلوگیری میکند.» براساس گفته کارشناسان، این آب جدید خارج از دایره آبهای تجدیدپذیر است. با این حساب، میتوان با دو هزار هکتار عملیات آبخیزداری، یک میلیون متر مکعب به ذخایر آبی ایران افزود و جلوی فرسایش ۱۳ هزار تن خاک را هم گرفت.
اقدامهای عملی برای افزودن به منابع آب تجدیدپذیر میتواند فراتر از این باشد. محمد فاضلی، معاون پیشین مرکز پژوهشهای استراتژیک ریاست جمهوری و مشاور فعلی وزیر نیرو با اشاره به روشهایی غیر از ساخت سد برای مهار آب گفته بود: «اگر بتوان به روشهای معمول در آبخوانداری و سایر تکنیکها، میزان تبخیر را ۱۰ درصد کاهش داد و منابع آب زیرزمینی را تغذیه کرد، نزدیک به ۳۰ میلیارد مترمکعب آب در دسترس قرار میگیرد. این میزان بیش از نصف آب پشت سدهای کشور است. بنابراین میتوان پرسید چرا هزینهها جابهجا صرف میشوند و اعتبارت آبخوانداری نسبت به اعتبارات سد سازی بسیار ناچیز است؟» این رقم از آن جهت اهمیت دارد که در شرایطی که ایران گرمتر شده، میزان تبخیر افزایش یافته و نیاز به سرمایهگذاری بیشتردرسیستمهایی است که روانآبهای سطحی را به نحوی مهار میکنند که با تبخیری کمتر همراه باشد.
به هنگام بروز بارانهای سیلآسا، بخش قابل توجهی از آبی که به سطح زمین میرسد، امکان جذب نمییابد و پس از مدتی کوتاه در اثر تبخیر مجدداً به جو بازمیگردد. این بخش از باران جزء آبهای تجدیدپذیر به حساب نیامده است. اگر ساز و کاری تنظیم شود که بتوان بخشی از این آب را پیش از تبخیر، جذب و ذخیره کرد، بر میزان منابع آب تجدیدپذیر افزودهایم. سیستمهای سطوح آبگیر باران، یکی از شکلهای بهرهبرداری از آبهایی است که حسابی برایشان باز نشده است. تنوع این سیستمها آنقدر زیاد است که نمیتوان استفاده از فقط یک یا دو نوع آنرا به مردمان مناطق مختلف توصیه کرد.
اگر به گذشته خودمان نگاهی بیاندازیم، میبینیم که کشاورزان در مناطق شیبدار و کوهپایهها، چنین سیستمهایی را ایجاد کرده بودند و با ساخت کرتهایی، هم تا حدی آب باران را جمع میکردند و هم پله پله مانع هدر رفت آبهای روان از کرتهای بالایی میشدند. با کاهش سرعت آب امکان جذب بیشتری درون زمین و رسوبات دانه درشتتر کوهپایه پیدا میکرد و تدریجاً در دل آبرفتها ذخیره میشد و بعدها با مرطوب ماندن سطح زیرین خاک، دانههای کاشته شده مدت زمان زیادتری آب در اختیار داشتند. همین کار به کنترل مواد معلق فرسایش یافته از بالادست در کوه هم کمک میکرد.
برخی از آبیاران و مدیران قنات نیز میدانستند که با ایجاد حوضچههایی برای ذخیرهسازی روانآبهای سطحی در کوهپایهها و در بالادست مادرچاه، میتوان بر ذخیره آب کاریز افزود. برای میرآب، آیا چیزی با ارزشتر از غنی شدن قنات و دائمی کردن آن وجود داشت؟
با این همه، نباید به قیمت ذخیره آب بیشتر با استفاده از فنآوریهای پایدار و روشهای آبخیزداری، میزان مصرف را هم افزایش داد، چرا که مهم این است که با افزایش ذخیره و کاهش منطقی مصرف، آب بیشتری برای نسلهای بعدی بر جای گذاریم.
مدیریت آبهای سطحی به شکلی که در ایران رایج است، جایی برای ذخیره دائمی و بلندمدت آب در نظر نمیگیرد. سدها، حسابهای جاری هستند که چون پر میشوند، باید از آنها خرده خرده برداشت. به زبانی دیگر، سدها، در چارچوب تعریف توسعه پایدار، چندان جوابگوی نیازهای آبی آیندگان نیستند و نخواهند بود. این حرف به منزله نفی اهمیت سدها در تنظیم سیلابهای قدرتمند جاری در مناطق کوهستانی نیست. اما با توجه به تغییر رژیم بارش در ایران، به نظر میرسد به تجدید نظری کلی در نحوه مدیریت آبهای سطحی نیاز مبرم داریم.
در شرایطی که در ۱۰ سال گذشته، بارندگی سالانه به میانگین بلند مدت نرسیده، نمیتوان بر پایه ارقام قدیمی برای مدیریت آب کشور برنامهریزی کرد. در عمل، راهی بهجز تغییر منطق مدیریت منابع و حرکت به سمت نگاهی پایدار به توسعه وجود نخواهد داشت. صرف هزینههای چند میلیارد دلاری برای تکرار خطاهای مدیریتی گذشته، راه حل مشکل آب کشور نیست.