آقای جام ملتها! کمی جو فوتبال لطفا...
بزرگترین دستاورد سفرم به امارات تا اینجای کار این بوده که فهمیدهام من احتمالا یک رگ و ریشه اماراتی دارم و خودم بیخبرم. از مشترکاتمان در زمینه جو و جوگیری چنین احتمالی را میدهم.
پیش از این جوری تبلیغات میکردند که بزرگترین جام ملتهای تاریخ آسیا را برگزار میکنند که من گفتم مگر میشود چنین رویدادی را از دست داد؟! شعارشان را هم که گذاشتهاند «جمع کردن آسیا کنار هم». اما دروغ چرا؟! حتی برای آدم جوگیری مثل من هم هنوز این جام ملتها چنگی به دل نزده و در خیابانها که قدم میزنی، از هر چه خبر هست الا فوتبال. تنها چیزی که باعث میشود من نزنم زیر کاسه و کوزه همه چیز و همین امروز بر نمیگردم خانه، این تهمایه امیدی است که شور و هیجان از مرحله حذفی شروع خواهد شد. و گرنه تنها نشانی که این جام تا به حال از «بزرگترین» دارد، بیشترین تعداد تیم در مرحله گروهی است و در واقع این تیمها تا به حال بیشتر برای صندلیهای خالی تماشاگران برنامه اجرا کردهاند!
دم این آنفوآنزای کشنده و کمسابقه واقعا گرم که اگر با درد و کوفتگی و سرگیجه و بیحالی تمام وقتم را این دو-سه روز به خود اختصاص نداده بود، نمیدانستم چطور باید وقت خودم را این روزها به شکل مفیدی پر کنم. فکر کنم این آه دوستان بوده که میدیدهاند وسط چله زمستان که خیلی جاهای دنیا غرق در برف و سرماست، میبینند ما با آستین کوتاه تردد میکنیم. جهت اطلاعتان همین حالا که من در حالت افقی راهی مسابقه با ویتنام هستم، دمای هوا ۲۲ درجه است. (اموجی فخرفروش لوس)
آخ جون! امارات کشور جو و تناقض...
امارات پر از تناقض است. کشوری که حاکمانش دوست دارند هر چه "ترین" هست را به نام خود ثبت کنند. از بزرگ «ترین» مرکز خرید و بلند«ترین» برج دنیا تا طولانی«ترین» آتشبازی...
اما کافی است کمی از این زرق و برق و آسمان خراشها فاصله بگیری تا چهره دیگری از امارات را ببینی. مردمان بومی در محلههای قدیمی و فقیر که لااقل در تجربه من بسیار مهربانند. تصویری که آنها در ذهن ایجاد میکنند خیلی اصیلتر از آن برج و باروهای مدرن است که حاکمانش دوست دارند امارات به آن شناخته شود.
رنگ و لعابی که به نظر نمیرسد بومیها سهم زیادی از آن برده باشند. اصلا مرا چه به این حرفها؟! یکی نیست بگوید "تو را سننه"! راجع به آزادی بیان در اینجا حرفهای متناقضی شنیده میشود، پس من ترجیحا در گوشهای مینشینم و نان و ماست خودم را میخورم.
تا من اینها را بنویسم داریم به استادیوم آل نحیان ابوظبی محل برگزاری مسابقه با ویتنام میرسیم. استادیوم بازی قبلیمان که آن هم در ابوظبی بود ۴۰ هزار نفری بود ولی استادیوم امروز ۱۰ هزار نفری است و قاعدتا پر و پیمانتر به نظر خواهد آمد. از سه بازی مرحله گروهی ایران دوتای اول در ابوظبی و بازی با عراق در دوبی است. یک ساعت و نیم رانندگی رفت و همین میزان برگشت، باعث شده که حتی خیلی از ایرانیان ساکن دوبی قید دو بازی اول را بزنند که هیچ به ما هم که چنین همتی داریم متعجب نگاه کنند.