جنگ با ایران نابخردی است
یک کارشناس ارشد نظامی آمریکایی جنگ احتمالی آمریکا با ایران را نابخردی توصیف کرد و افزود که در دراز مدت، رابطه ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران بهبود خواهد یافت.
گیل بارندالر (Gil Barndollar)، کارشناس ارشد حوزه نظامی و اولویتهای دفاعی در مرکز مطالعات سیاستگذاری دانشگاه کاتولیک آمریکا، این موضوع را در یادداشتی مطرح کرده است که روز چهارشنبه ۱۶ مرداد، در بخش دیدگاههای وبسایت شبکه خبری فاکسنیوز منتشر شد.
در این مطلب اشاره شده است به اینکه با وجود ادامه لفاظیهای مقامهای جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا علیه یکدیگر و افزایش تنشها در منطقه، دو کشور تاکنون از وقوع جنگ اجتناب کردهاند، اما هر دو برای یکدیگر خط و نشان میکشند و عنوان میکنند که در صورت هرگونه تعرضی، با قاطعیت به آن پاسخ خواهند داد.
اما بارندالر با ارائه دلایل متعدد، حتی جنگ ظاهرا محدود با ایران را اساسا فکری نابجا میداند. او مهمترین دلیل این مساله را خطر گسترش دامنه جنگ و تاثیراتی میداند که بر کل منطقه به جا خواهد گذاشت و هرجومرج احتمالی که البته ممکن است به فروریختن ناگهانی سلطه حکومت دینی در ایران بینجامد.
این مقاله در ادامه به موضوعی میپردازد که اغلب در بحثو نظرها در زمینه تبعات افزایش تنشها نادیده گرفته میشود؛ اینکه با توجه به هرج و مرج و تبعاتی که جنگ میتواند داشته باشد، چرا ایالات متحده آمریکا خطر جنگ را بپذیرد، وقتی که مجموعهای از گرایشهای کلیدی در ایران، به نفع آمریکا پیش میرود؟
گیل بارندالر در توضیح این موضوع، به تمایل و طرفداری ایرانیها از غرب اشاره میکند و مثالهای مختلفی میاورد:
«ایرانیها، بهویژه جوانان و تحصیلکردگان، بطور کلی مردمی طرفدار غرباند. با وجود نمایشهای رسمی مربوط به «آتش زدن پرچم» و سر دادن شعار «مرگ بر آمریکا»، گردشگران آمریکایی در سفر به ایران، از استقبال گرم و مهماننوازی مردم این کشور شگفتزده میشوند.
پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، هزاران شهروند ایرانی با تجمع در تهران و روشن کردن شمع، همبستگی خود را با مردم آمریکا نشان دادند. علاوه بر این،۷۰ درصد جمعیت ایران زیر۴۰ سال سن دارند و بسیاری از آنها با آغوش باز از ایدهها و طرز تفکر غرب استقبال میکنند.
با وجود ممنوعیت فعالیت شرکتهای آمریکایی در ایران، فرهنگ و سبک زندگی آمریکایی در شهرهای ایران تاثیرات زیادی بهجا گذاشته است. نفوذ فستفود در سبک زندگی مردم و ظهور پدیدههای مرتبط نظیر «مش دونالد» و «پیتزا هات» و همینطور حضور سریالهای آمریکایی نظیر «چرنوبیل»در خانههای بسیاری از ایرانیها موید این مدعاست.»
در این یادداشت آمده است که «نظرسنجیها نشان میدهد بهطور کلی ایرانیها بین مردم آمریکا و دولت دونالد ترامپ تمایز قائلاند» و نویسنده نتیجه میگیرد که «در صورت وقوع جنگ، دونالد ترامپ در این میان هیچ محبوبیتی بهدست نخواهد آورد.»
در ادامه این مقاله، آمده است:
«بسیاری از مردم نسلهای قدیمیتر ایران هم به ایالات متحده آمریکا احساس نزدیکی دارند. قبل از انقلاب اسلامی، ایرانیها در آمریکا بزرگترین جمعیت دانشجویان خارجی را تشکیل میدادند. با گذشت بیش از ۴۰ سال از انقلاب اسلامی، هنوز هم بسیاری از دانشجویان آن زمان، خاطره میزبان سابقشان را از یاد نبردهاند.
از سوی دیگر، محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران یکی از آنهایی است که تحصیلات دکترای خود را در آمریکا به پایان رسانده است. شاید بیسبب نباشد که او یکی از نیروهای میانهرو در حکومت جمهوری اسلامی محسوب می شود.»
بارندالر میافزاید که ایالات متحده آمریکا نیز از فواید میزبانی مهاجران موفق ایرانی بینصیب نمانده است. او مینویسد: «بسیاری از آنهایی که خانهشان در غرب لسآنجلس است عنوان «تهرانجلس» را به جایی اطلاق میکنند که بزرگترین تجمع ایرانیان خارج از کشور را در خود جای داده است. ایرانیان مقیم آمریکا تقریبا دو برابر متوسط آمریکاییهای دارای مدرک تحصیلی لیسانساند. در صورت بهبود رابطه آمریکا با ایران و یا سقوط حکومت جمهوری اسلامی، آنها نیروی انسانی بسیار مهمی محسوب میشوند که احتمالا به کشورشان بازگردند.»
این کارشناس نظامی همچنین به فاجعه زیستمحیطی در ایران اشاره میکند و آن را «عمدتا ناشی از سوء مدیریت حکومت روحانیون» میداند. او با اشاره به جاریشدن سیل در ۲۶ استان ایران در بهار امسال و خسارتهای فراوان و مرگ ۷۰ نفر در پی آن، تاکید میکند که البته «خطر جدی که ایران را تهدید میکند نه سیل بلکه خشکسالی است».
در این مقاله با اشاره به آمارهایی درمورد خشکسالی در ایران، آمده است: «با توجه به فاجعه زیستمحیطی که ایران با آن روبروست، میلیونها ایرانی در دهههای آینده ناگزیر، از کشور مهاجرت خواهند کرد.»
بارندالر مینویسد که تغییرات اقلیمی در ایران را با «ناکارآمدی حکومت روحانیون و نگاه کوتاهمدت آنها»، پیامدهای وخیمتری خواهد داشت و میافزاید: «با وجود هشدارهای پیشین دانشمندان در مورد خالی شدن سفرهای آب زیرزمینی، حکومت ایران تدبیر مناسبی برای حفظ این ذخیرهها نیندیشیده است.»
این کارشناس نظامی با اشاره به «اعتراضات مرتبط با مساله آب»، مینویسد: «این فاجعه زیست محیطی بیش از گذشته، مشروعیت حکومت ایران را زیر سوال برده است.» او همچنین به کاوه مدنی اشاره میکند که در جهان بهعنوان یک متخصص جوان حوزه آب شناخته شده است و پس از بازگشت به ایران، با فشار تندروها، مجبور به خروج از کشور شد.
بارندالر نتیجه میگیرد تنها چیزی که میتواند به اتحاد میان مردم ایران و حاکمانشان بینجامد، وجود یک مهاجم خارجی است. او مینویسد:
«فساد موجود در میان نخبگان حاکمیت دینی ایران بارها خود را نشان داده و ماجراجوییهای نظامی جمهوری اسلامی در لبنان، یمن و سوریه بهشدت از محبوبیت این حکومت کاسته است. با این همه، یک مهاجم خارجی میتواند تنها عاملی باشد که مردم ایران را به حمایت از حاکمانشان سوق خواهد داد. بدون شک، ایرانیها نیز همچون بسیاری ملتها، به هنگام رویارویی با یک حمله خارجی، به دور پرچم خود حلقه میزنند و به دفاع از خود خواهند پرداخت.»
این کارشناس نظامی آمریکایی درنهایت با اشاره به آنچه سابقه نهچندان درخشان واشینگتن در پیش گرفتن «صبر راهبردی» میخواند، نتیجه میگیرد که «جنگ، ایرانیهای طرفدار غرب را در برابر غرب قرار خواهد داد. از این رو آمریکا باید خردمندانه از طولانی کردن عمر خونین حاکمیت روحانیون در ایران اجتناب ورزد».
در پایان این یادداشت به خطوط قرمزی اشاره شده است که ایالات متحده آمریکا نباید از آن چشم بپوشد و در صورت لزوم، در آن موارد باید به زور متوسل شود؛ از جمله، حملات ایران به نیروهای نظامی آمریکایی که با واکنش متقابل فوری همراه خواهد بود و همینطور اقدام به بستن تنگه هرمز که باید خنثی شود.
از دیدگاه نویسنده این مطلب، دسیسهها و اقدامات تحریکآمیز جزئی باید در سایه بصیرت و خردمندی به شیوهای درخور مدیریت شود. او معتقد است که تحریم گاهی ابزار ارزشمندی محسوب میشود، اما بدون هدف مشخص نباید از آن استفاده کرد، چه رسد به اینکه با هدف برانگیختن جنگ بهکار گرفته شود.
این کارشناس نظامی در پایان مینویسد: «با وجود خطاهای دنبالهدار واشینگتن درقبال ایران از زمان حمایت از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تاکنون، ایالات متحده آمریکا در آن کشور دست برنده را دارد و از دست دادن این موقعیت، با قرار دادن خود در جنگی پرهزینه اما اجتنابپذیر، اوج نابخردی خواهد بود.»