سیل آمد و رختِ بخت برد
این تازه شروع مصیبت است: سیلهای ویرانگر از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، تنها گوشهای از رنج و اندوه جانکاهی است که ساکنان ایران، این روزها به غمانگیزترین شکل ممکن آن را از سر میگذرانند. مشقت و مرارتِ مدام با ادامه روند تخریب، نابودی و سوءمدیریت منابع طبیعی به بخشی جدانشدنی از زیستن در ایران بدل خواهد شد.
محنتی قابل پیشبینی
میتوان ساعتها بحث کرد یا مقالههای مطول علمی و غیرعلمی نوشت از دلایل، امکان و دقت پیشبینیهای وقوع سیل و شدت آن. میتوان از روشهایی گفت که برای محاسبه دورههای بازگشت سیلاب، ضریب جذب آب در زمین و محاسبه شدت سیل بهکار میآید. اما آنچه امروز در ایران درحال رخ داده است، آنقدر بدیهی و واضح بود که بدون نیاز به مدلسازیهای کامپیوتری و تحقیقات علمی، میشد آن را بهصورت کلی و تقریبی پیشبینی کرد. نتیجه منطقی تخریب پوشش گیاهی و فرسودگی، دستکاری در نظام طبیعی رودخانهها و مسیلها نظیر ساخت و ساز در مسیر سیلاب، تغییر کاربری اراضی بدون در نظر گرفتن توان طبیعت و طرحهای آمایش سرزمین، جز سیل، خشکیدگی و نابودی نیست.
هشدارهایی درباره حفظ گیاهان، نساختن ابنیه در مسیل و حفظ آب را میتوان در درازنای تاریخ و حتی در اشعار کهن پی گرفت و از گذشتگان آموخت. با این حال، لازم نیست برای درک آنچه به غلط، «بلای طبیعی» نامیده میشود، خود را در صفحات تاریخ و ادبیات غرق کرد. کافی است اندکی بر سیلهای قم (فروردین ۱۳۸۸)، گلستان (خرداد ۱۳۸۲ و مرداد ۱۳۸۰) و تجریش (مرداد ۱۳۶۶) تامل کرد: وجه مشترک همه آنها یکی است: سالها تخریب پوشش گیاهی و نیز ساختوساز بیضابطه سبب شده است که جانهای بیگناه بهدلیل پافشاری بر تصمیمهای نابخردانه قربانی شوند. روش و منشی که همچنان ادامه دارد و به قول نظامی: «زانگونه که بود پای بفشرد/سیل آمد و رخت بخت را برد».
نگاهی گذرا به آمار سیل در کشور از یکسو و در نظر گرفتن تخریبهای بیوقفه و مستمر از سوی دیگر، جای کوچکترین شکی باقی نمیگذارد که مصیبت رخداده نه محصول طبیعت و سعی باد و باران، بل ساخته دست تصمیمگیران و مجریانی است که نسبتبه مدیریت سرزمین، نگاه بلندمدت ندارند. هنوز دهه ۹۰ به پایان نرسیده، بیش از ۹۰۰ سیل در ایران جاری شده است و بسیاری از آنها خسارتهای جانی و مالی زیادی داشته است.
براساس گزارش خبرگزاری مهر، طی ۲۵ سال (از ۱۳۵۰ تا ۱۳۷۵) سالانه دستکم ۷۵ نفر فقط به خاطر سیل جان خود را از دست دادهاند. البته اگر آمار سیل دهه ۸۰ و ۹۰ نیز مدنظر قرار گیرد، این رقم بهمراتب افزایش خواهد داشت.
منبع نمودار: روزنامه اطلاعات ۶ بهمن ۱۳۹۶ و گزارش وضعیت محیطزیست ۱۳۹۴
رد گمکنندگان و توجیهگران
در چنین شرایطی که جانهای عزیز، گلآلود یکی بعد از دیگری از دست میرود، سخن گفتن از استاندارِ مرخصیرفته و برکنارشده گلستان و حاضر بودن یا حضور نداشتن این وزیر و آن معاون رییس جمهوری، رَه بردن به ناکجاآباد است و فراموشی این واقعیت تلختر که با روند فعلی در مدیریت منابع طبیعی، باید با سرزمین مادری وداع کرد.
در حالی که هموطنان بسیاری در سوگ عزیزان خود نشستهاند و همچنان نگرانی از وقوع سیلاب و شکستهشدن سدها در استانهای غربی و مرکزی بیداد میکند، کسانی تلاش دارند مساله سیل را غیرمترقبه جلوه دهند. توجیههایی درباره میزان بیسابقه بارندگی و توپوگرافی منطقه و ضریب جذب آب و ... هزار و یکجور عدد و رقم برای این که واقعه را غیرطبیعی تفسیر کنند و آن را به تغییرات اقلیمی گره بزنند. این افراد چه کسانیاند؟ طبعا همانها که در دستگاههای دولتی یا حکومتی کمر خدمت بستهاند و یک سوال مهم را بیپاسخ گذاشتهاند: با فرض آنکه سیلهای اخیر به تغییرات اقلیمی مرتبط است، چرا برای مواجهه با آن در تمام این سالها نهتنها آمادهسازی صورت نگرفته که از هیچ تخریبی ازجمله زمینخواری و کوهخواری نیز مضایقه نشده است؟ بهعلاوه، وقتی بارندگیهای اخیر کمتر از رکوردهای ۵۰ ساله و ۳۰ ساله (در بسیاری مناطق) بوده است، چگونه میتوان آن را بیسابقه یا غیرمنتظره توصیف کرد؟
همچنین، سیلهای اخیر در صفحات مجازی بازتاب فراوانی داشته و ازسوی برخی افراد، وقوع آن به باروری ابرها نسبت داده شده است. بر اساس آنچه تاکنون از روشهای باروری ابرها در ژورنالهای علمی منتشر شده، رد چنین فرضیهای چندان دشوار نیست.
با اجرای شیوههای مدیریت روانابهای سطحی که به تاریخ و فرهنگ ایران پیوند خورده است، میشد سیلاب برای گذر از قحطسالی فرصتی باشد و قاتق نان، نه چنان امروز، قاتل جان. آنچه پس از سامان یافتن بحران کنونی- که فاجعه ملی نیز لقب گرفته- باید بهخاطر سپرد، یک واقعیت ساده اما تلخ است: این سیلابهای بیامان، تازه شروع ماجراست. دوباره و چندباره در آینده نزدیک تکرار خواهند شد و در کنار افزایش دما، کاهش و تغییر الگوی بارندگی، شرایط زیستن در ایران را بیش از پیش دشوار خواهد کرد.