مدیریت جهادی بحران، از زلزله بم تا ازگله
ساعت ۵ و ۲۶ دقیقه روز ۵ دیماه ۱۳۸۲، زمینلرزهای با قدرت ۶/۶ ریشتر شهر بم و مناطق اطراف آن را لرزاند و به مرگبارترین زمینلرزه ۵۰ سال گذشته ایران تبدیل شد. دلایل متفاوتی برای شدت خسارات و تلفات جانی این زمینلرزه ذکر میشود، اما به مدیریت بحران این حادثه و حوادث مشابه بعد از آن کمتر پرداخته شده است.
علیرضا سعیدی، دبیرکل جمعیت کاهش خطرات زلزله ایران، در بهمنماه ۱۳۹۶ در گفتوگو با خبرآنلاین گفت که در مدیریت بحران زمینلرزه یا درجا زدهایم یا مثل قبل رفتار میکنیم. برای بررسی این وضعیت، ابتدا به شاخصههای مدیریت بحران در زمینلرزه بم نگاهی میاندازیم و سپس آنها را با زمینلرزههای بعدی مقایسه میکنیم.
بم؛ بحران در مدیریت بحران
زمینلرزه بم نخستین آزمون جدی مدیریت بحران مدرن در ایران است، آزمونی تلخ با نتایجی ضعیف. نخستین موردی که در زمینلرزه بم بسیار چشمگیر است عدم تشخیص بهموقع محل وقوع زمینلرزه بود. بیژن دفتری، رییس وقت سازمان امداد و نجات هلال احمر ایران، در خاطراتش میگوید که تا ساعتها بعد از زمینلرزه مشخص نبود این اتفاق کجا رخ داده است و تنها بعد از اینکه مشخص شد تماس تلفنی با شهرهای کهنوج و بم قطع شده است، نیروهای امدادی به سمت این شهر فرستاده شدند.
بر اساس گزارش سیدحمید جمالالدینی، معاون آموزش، پژوهش و فناوری جمعیت هلال احمر، نیروهای امدادی با وجود فرودگاه در شهر بم، ابتدا از راه زمینی یا با هلیکوپتر به این شهر فرستاده شدند. دلیل این مساله در صحبتهای بیژن دفتری مشخص است: نه تنها تلفنها، بلکه ارتباط بیسیم هم با شهر بم قطع و به همین دلیل فرودگاه بهطور موقت از دسترس خارج شده بود. در گزارش جمالالدینی میخوانیم محلهای کلیدی مانند شهرداری، آتشنشانی، بیمارستانها، مراکز درمانی و مراکز نیروی انتظامی در شهر بم تخریب و حتی مقامهای کلیدی شهر مانند شهردار کشته یا زخمی شده بودند. این یعنی عملا تمام زیرساختها و شریانهای حیاتی شهر از بین رفته بود. این مساله باعث شده بود تا رسیدن نیروهای امدادی، که ساعتها زمان برده بود، تنها نیروهای موثر برای امداد و نجات، مردمی باشند که سالم مانده بودند، افرادی که به گفته جمالالدینی، آموزش کافی در زمینه ندیده بودند.
گزارشهای بعدی نشان میدهد هرچند بخش مهمی از افراد را مردم محلی نجات دادند، نبودِ آموزش صحیح به نقص عضو و یا مرگ افراد بسیاری منجر شد. این در حالی است که بر اساس شیوههای مدرن مدیریت بحران، ساعتهای اولیه پس از بحران ساعات طلایی برای کاهش خسارتهای جانی و حتی مادی است و آموزش عمومی در این مورد نقش کلیدی دارد. با این همه، چنان که در ادامه خواهیم دید، گزارشهای متعدد پس از زمینلرزه بم باعث بهبود جنبههای مختلف مدیریت بحران زمینلرزه در آینده نشد.
ازگله، کپی برابر اصل بم
روزنامه شهروند در ۵ دیماه ۱۳۹۶ در گزارشی با عنوان «بحران در مدیریت بحران»، به نقل از حمیدرضا اسکاش، مدرس و مشاور مدیریت بحران، نوشت: «مدیریت بحران در ازگله با آنچه در بم اتفاق افتاد فرقی نمیکرد. یک مقدار امکانات و منابع افزایش پیدا کرده بود و در آسمان بیشتر هلیکوپتر میدیدیم.»
نگاهی به گزارش مرکز تحقیقات مسکن، راه و شهرسازی از زمینلرزه ازگله این گفتهها را تا حد زیادی تایید میکند. در بخشی از این گزارش، به نامناسب بودن سازههای تخریبشده برای مناطق لرزهخیر اشاره شده است. این دقیقا مشابه اتفاقی است که در بم و روستاهای اطرافش افتاد و نشان میدهد مدیریت بحران در بخش کاهش ریسک تقریبا هیچ تغییری نکرده است. تخریب بیمارستان سرپل ذهاب که علاوه بر مجروحان، به مرگ تعدادی از نیروهای امدادی نیز منجر شد، مصداق بارز این مساله است. در صفحه ۴۰ این گزارش، همچنین آمده است بر اثر زمینلرزه آب، گاز، برق و تلفن ثابت در مناطق آسیبدیده قطع شده بود.
در بخش امدادرسانی، سردرگمی و نبودِ مرکز واحد مدیریت بحران باعث شد امدادرسانی و توزیع کمکها در مناطق آسیبدیده همگن نباشد و برخی مناطق تا مدتها حتی شاهد حضور نیروهای امدادی نبود. تسنیم در گزارشی در ۲۶ آبانماه ۱۳۹۶، از قول فرهاد تجری، نماینده مردم قصرشیرین، سرپل ذهاب و گیلانغرب در مجلس شورای اسلامی، نوشت: «مردم کماکان در شب چهارم زلزله، بدون چادر در خیابان به سر میبرند.»
در بخش آمادگی عمومی در برابر بحران هم وضعیت تغییر چندانی نکرده است. در جلد چهارم گزارش زمینلرزه ازگله، که پژوهشگاه بینالمللی لرزهشناسی تدوین کرده، آمده است: «با توجه به نبودِ نیروهای امدادی در ساعات اولیه بعد از رخداد زلزله در مناطق آسیبدیده، بیشترین اقدامات مرتبط با جستوجو و نجات توسط اهل محل و همسایگان انجام شد.» اما همین گزارش تاکید میکند نقش مردم و آموزش آنها بهعنوان رکن اصلی واکنش سریع پس از بحران تقریبا فراموش شده است. این مساله البته دلایل مشخصی دارد.
معنویت و مدیریت بحران
نپرداختن به نقش مردم و آموزش عمومی در زمینه مدیریت بحران ریشه در رویکرد کلی مدیریتی کشور دارد. آموزش عمومی و ایجاد ساختارهای اجتماعی برای ایفای نقش در چنین شرایطی نیازمند حضور سازمانهای مردمنهاد، گروههای تخصصی غیردولتی و ساماندهی عمومی است. اما مدیران جمهوری اسلامی همواره از ایجاد چنین گروههای ساماندهیشده تحت هر عنوانی بهشدت جلوگیری کردهاند، زیرا از ایفای نقش این ساختارهای اجتماعی در سایر موارد میترسند.
رسول حاج احمدی، مدیر برنامهریزی آموزشی و پژوهشی سازمان مدیریت بحران، در مردادماه ۱۳۹۶، در مصاحبهای گفته بود: «آگاهی مردم میتواند باعث نجات جان افراد آسیبدیده شود. برای بهکار گرفتن انرژی پتانسیل مردم در حوادث، باید پای آموزشهایی از این دست به رسانهها کشور هم باز شود. باید چشم در چشم با حوادث روبهرو شد و از بازگویی آنها بهبهانه وحشت عمومی طفره نرفت.»
با این همه، به نظر میرسد در فاصله بین یکی از مخربترین زمینلرزههای نیمقرن اخیر در ایران و زمینلرزههای اخیر وضعیت مدیریت بحران تغییری نکرده است و نگاه حاکمیت به مردم و وحشت از ایفای نقش بیشتر آنها در غالب تشکلهای سازماندهیشده کماکان بر عرصه مدیریت بحران، مانند بسیاری بخشهای دیگر، سایه انداخته است.
در بخش آمادگی لجستیک و واکنش به بحران هم همچنان سوءمدیریت حکمفرماست که از دیدگاه ایدئولوژیک مدیران به مساله ناشی میشود. خبر امضای تفاهمنامه با حوزه علمیه قم برای کاهش بلایای طبیعی، بیان دقیق نوع نگاه مدیران جمهوری اسلامی به بحران است: آرزوی رخ ندادن بحران و مدیریت جهادی، اگر بحران رخ داد.