مغروق در ارقام؛ تراژدی بیآبی و سازندگی مخرب در ایران
یکی از رایجترین شگردهای مسؤولان برای فرار از دست خبرنگاران پیگیر، به رگبار بستن آنان است با اعداد و ارقام و مقایسه دادههای امروز با سال گذشته در همین موقع، یا با چند سال پیشتر. مسؤولِ مُتشَبث به چنین ترفندی، شاید بتواند دامن خود را از شر خبرنگار پیجو برهاند؛ اما ابهام بهجا میگذارد. خبرنگار میماند و مخاطبش: هر دو مغروق در انبوهی از ارقامِ گاه متشابه و گاه متغایر. گرفتاری نه در فقدان هوش ریاضی که در نحوه ارائه اعداد است. دادهنگاری یا همان بهتصویر کشیدن ارقام، کمک میکند تا فهم دقیقتری از واقعیت بهدست آید و در خاطره ثبت شود و درنهایت، ابزاری بهدست میدهد تا بتوان مُچ مسؤول مربوط را سر بزنگاه گرفت. رسانهها گهگاه در این زمینه تلاشهایی میکنند، اما وقتی ارقام درهم و متفاوت و گیجکننده است، نمیتوان امید داشت، ابهامزدایی تام و تمامی انجام شود.
کاهش بارندگی، افزایش سازندگی
نمونه بارز اعداد و ارقام گیجکننده را میتوان در گفتهها و نوشتههای مسؤولانی مشاهده کرد که با محیطزیست، آب و منابع طبیعی سر و کار دارند. بهعنوان مثال، آمار بارندگی چهار ماه اخیر اعلام میشود و برای اینکه مخاطب درک کند وضع چقدر خراب است، این ارقام با مدت مشابه پارسال و همچنین آمار درازمدت دیگری (مثلاً ۳۰ سال گذشته) مقایسه میشود. در بهترین حالت، جدولی هم ضمیمه میکنند که لاجرم انگشت اتهام همه گرفتاریهای امروز، بهسمت آسمان نشانه رود. درحالیکه اگر نگاه مدبرانهای وجود داشت، هم خشکسالی پیشبینی و مدیریت میشد و هم ساکنان بسیاری از نقاط ایران، نظیر سیستانوبلوچستان یا خوزستان میتوانستند با شرایط جدید انطباق پیدا کنند.
میانگین بارندگی ایران در یک بازه زمانی ۴۹ ساله (از ۱۳۴۷ تا ۱۳۹۶) نشان میدهد که درمجموع، میزان ریزشهای جوی رو به کاهش بوده است. در این دوره، سال ۱۳۸۶ با ۱۴۳ میلیمتر و سال ۱۳۷۵با ۳۵۸ میلیمتر، بهترتیب کمبارشترین و پربارشترین سالها بودهاند. ایران حتی در پربارشترین سال خود، حدود یکسوم متوسط جهانی، نزولات جوی دریافت کرده است.
در چنین شرایطی، مسؤولان بهجای همسو کردن برنامههای توسعه کشور با قابلیتهای طبیعت، چشم بر واقعیتهای موجود بستند و به طبل توخالی سازندگی و خودکفایی کوبیدند. طرحها و پروژههایی بهاجرا درآمد که فواید آن برای مردم، نه قاتق نان، که قاتل جان شد: بیآبی و بیبرقی، نارضایتی، مهاجرت، فقر، اعتراض و درنهایت سرکوب و کشتار، دستاوردهای آن طبالیها بودهاند.
توسعه ناپایدار، ویرانی پایدار
آمار دقیق سدهای ایران در دسترس نیست. در صفحه مربوط به سدها در تارنمای شرکت منابع آب ایران، تعداد کل سدهای غیرمرزی کشور، ۱۰۴۱ مورد ذکر شده است. صفحه دیگری از همین تارنما، تعداد سدهای کشور را در جدولی به تفکیک حوضه اصلی، ۱۳۳۰ مورد اعلام کرده است. با یک جمع و تفریق ساده، مشخص میشود این جدول در دو مورد (ذیل مجموع سدهای در حال مطالعه و بهرهبرداری) ارقام غیردقیقی را بهنمایش گذاشته و تعداد این سدها، نه ۱۳۳۰ که ۱۲۷۷ است. وقتی در تارنمای مهمترین مرجع مدیریت منابع آب کشور، این میزان بیدقتی وجود دارد، آیا میتوان انتظار داشت وضعیت در روی زمین و در عمل، ایدئال باشد؟ یا تصمیمهای خردمندانهای برای مدیریت آب کشور گرفته شده باشد؟
اگرچه کلنگ سدهای کرخه، کارون۳ و ماملو بهترتیب در سالهای ۱۳۷۰، ۱۳۷۳ و ۱۳۷۶، زمانیکه بارندگی کشور از حد نرمال فراتر بود به زمین خورد، مطالعاتشان در دوران خشکسالی انجام شد. در عینحال، آمارها نشان میدهد آغاز به کار ساخت بسیاری از سدها در دوره خشکسالی بوده است، از آن جملهاند: سیوند (۱۳۶۷)، اینچهبرون (۱۳۷۹)، سد ملاصدرا (۱۳۸۰)، داریان (۱۳۸۸)، سرنی (۱۳۹۴) و خرمدره تویسرکان (۱۳۹۶). دلیل مسؤولان مختلف در اجرای همه این پروژهها، ذخیره آب برای شرب، توسعه صنعت و کشاورزی و نیز مهار سیلاب بوده است.
درحالیکه کشور روزهای خشک را از سر میگذراند، از یکسو عملیات احداث تونل کوهرنگ۳ (۱۳۶۷) و بهشتآباد (۱۳۹۰) آغاز شد تا آب از سرشاخههای کارون به فلات مرکزی انتقال یابد و از سوی دیگر، سدسازی در خوزستان بهسرعت دنبال میشد؛ با این توجیه که برداشت اندک از سرشاخههای کارون، حیات آن را در پاییندست مختل نخواهد کرد. اما پس از کاهش بارندگی برای ۱۰ سال متوالی، سناریوی دیگری رقم خورد. افزایش دما، انباشت آب در معرض آفتاب، کاهش رطوبت خاک در دشتهای سیلابی (مثل هندیجان) و نیز خطاهای فاحش مهندسی در احداث پروژههایی چون سد سازبُن (در استان ایلام) و گتوند، این سناریو را به یک تراژدی تمامعیار بدل کرده است.
آمار متوسط بارندگی ایران از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۹۶
ساخت سد و کانالهای انتقال آب، تنها بازیگران این تراژدی نبودند. توسعه کشاورزی ناپایدار نیز در این ارتباط، نقشی تلخ و بهیادماندنی ایفا کرد. بهعنوان مثال، در حوزه آبخیز دریاچه ارومیه، ظرف ۴۰ سال، نهتنها تعداد سدها به ۵۵ رسید که سطح زیرکشت آن بیش از ۲۰۰هزار هکتار افزایش پیدا کرد. در همین حوزه، در روزهایی که خشکسالی، آتش به خرمن کشاورزان میانداخت، کشت چغندر قند (که محصولی آببر است) روند صعودی پیش گرفت و آبی که میتوانست به دریاچه ارومیه برسد را به یغما برد.
به اشاره رهبر، به کام نصر
طرح ۵۵۰ هزار هکتاری توسعه کشاورزی در خوزستان و ایلام که ازسوی رهبر جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۵ و در اوج ترسالی اعلام شد، درست در اوج خشکسالی و در سال ۱۳۹۲ در دولت تدبیر و امید، با صرف یکونیم میلیارد دلار بهاجرا درآمد. قرار بود مؤسسه جهاد نصر، پیمانکار این طرح، تیرماه امسال (۱۳۹۷) فاز نخست آن را افتتاح کند. مدیرعامل مؤسسه و معاون او در گفتوگوهایی جداگانه از آبرسانی به ۳۲۰ هزار هکتار اراضی در فاز نخست این طرح خبر دادهاند، درست در اوج بحران آب در کشور.
این تراژدی همچنان با قدرت ادامه دارد و حاکمیت بیتوجه به شرایط موجود، به روال گذشته خود ادامه میدهد. نگاهی به فهرست سدهای در حال ساخت (۱۴۶ واحد) و در دست مطالعه (۵۳۷ واحد) بر اساس همان آمار نهچندان دقیق شرکت مدیریت منابع آب، مرور رسانهها و خبرهای مربوط به افزایش تولیدات کشاورزی و رسیدن به خودکفایی، پروژههای انتقال آب به فلات مرکزی و بارگذاری صنایع آببَر در خشکترین نقاط ایران، نشان میدهد که نمیتوان پایان خوشی برای این سناریوی تلخ متصور بود: کسانی زیر ارقام غرق میشوند، شمار بیشتری زیر ریزگرد، با بیآبی و فقر پنجه در پنجه میافکنند و تراژدی ادامه مییابد.