کشتهشدگان و ساختن تاریخ
ماکس هورکهایمر در نامهای به دوست و همکارش، والتربنیامین، در نقد مقاله وی که بعدها با عنوان «ادواردفوش، کلکسیونر و تاریخنگار» منتشر شد، مینویسد: «اگر کاملشدن و پایانپذیری در بطن ایده تمامنشدن گنجانده نشده باشد، ما با ایدهای ایدهآلیستی روبرو خواهیم بود. بیعدالتی سپری شده، سپری شده و تمام شده است. کشتهشدگان واقعا کشته شدهاند. اگر فرد فقدان خاتمه را کاملا جدی بگیرد، باید به روز داوری معتقد باشد.»
آیا داستانِ کشتهشدگان دهه شصت چه آنها که محصول بیعدالتی جنگ بودهاند و چه آنها که بیعدالتی حکومت را بر جنازههای خود ثبت کردهاند، سپری شده است؟ تا چه زمانی شبح گذشته در کریدورهای حال باید بچرخد؟ آیا این خاتمه ندادن به گذشته و خواست جبران بیعدالتی ایدهای عمیقاً دینی و آموزهای از خود آپاراتوس حاکم نیست که شکلی سکولار و قانونی به خود گرفته است؟ مواجهه با کشتهشدگانمان چه باید باشد: احیای روز داوری، برقراری محکمه عدل {شبه الهی} و مجازات گنهکاران یا رها کردن تاریخی که سپری شده و سپردن خویش و جامعه به طوفان پیش رفت؟ ایده اصلی هورکهایمر این است که جبران بیعدالتیها و سیاهیها ناممکن است و هر نوعی از این جستجو، ایدهای متافیزیکال و دینی را در هسته خود دارد. در مجازات، چیزی برای کشتهشدگان جبران نمیشود، بلکه زندگان با تاریخ تصفیه حساب میکنند. در واقع مواجههای به ظاهر سیاسی که مبنای اصلیاش جبران تأخرش نسبت به فاجعه است، در حالی که سیاست معنایی ندارد جز کنش یا واکنشی برهمزننده در سر وقت، در لحظهای صحیح برای جلوگیری از فاجعه. چه فایدهای دارد که سیسال بعد از فاجعه از آن بگوییم؟ این بیشتر شبیه پریدن از روی سایه آن است.
ایلکو رانیا در کتاب درخشان «حرکت در گذشته، گسست و جهش تاریخی» نظریه گفتمانی، تاریخی و انقلابی آلترناتیوی را ارائه میدهد که در آن توسعه فرهنگی در همسایگی استدلال بدیعی قرار میگیرد که به نوعی تازگی و نوآوری ارجاع دارد. رانیا ایدهاش را با ردیابی سه پرسش اساسی پیش میبرد: چگونه ما میتوانیم پلی بین انشقاق یعنی چیزی که به واقع رخ داده و لخته شدن خاطرات در قطعات تاریخی و زندگینامهای بزنیم؟ چگونه گسست از تاریخ با تداوم موجود در روایت تاریخی مرتبط میشود؟ و در نهایت چگونه بشر، به عنوان تنها موجود میان جانداران، ساخته شدن تدریجی واقعیت را به نوعی از توسعه خودکار تغییر داده است؟ رانیا در تحلیلش نشان میدهد که چگونه تاریخ توسط عوامل خارج بر آن تسخیر میشود، عواملی که آنها را متا-تاریخ مینامد. ما همواره در درون میدانی هستیم که بزرگتر از ماست، زمینهای که شامل این گرایش میشود که «ما» در تاریخ ساخته شود.
تاریخ برای بنیامین صحنهای همواره «اکنون» بوده است. نبردها و نزاعهای گذشته از نظر او باید همواره از سر گرفته شود تا به دست فراموشی سپرده نشود. این همان پاسخی است که بنیامین به هورکهایمر در پروژه پاساژها میدهد. از نظر او درست است که ما نمیتوانیم رنج گذشتگان و کشته شدگان اعدامهای ۶۷ را از طریق احیای روز داوری و «حقوقی» جبران کرده و آنان را رستگار کنیم اما تاریخ تنها یک علم ماتریالیستی نیست، بلکه در تاریخ نیروی یادآوری نیز ذخیره شدهاست. با یادآوری است که میتوان رستگاری و خوشبختی کامل نشده کشتگان را به چیزی کامل تبدیل کرد و رنج و درد کاملشده آنها را ناکامل و خاتمه نیافته کرد. ما از طریق یادآوری کشتگان، نسبت به انتقال سرنوشت آنها ابراز نگرانی میکنیم و به رنج آنها میاندیشیم تا با این کار از تکرار رنج آنها جلوگیری کنیم. این یادآوری که ریشهای الهیاتی دارد، راهی برای رستگاری کشتهشدگان است. در واقع بنیامین با رد نگاه دینی، ایدهای الهیاتی را پیش میکشد. همانقدر که تلاش برای رستگاری رنجدیدگان از طریق «قانون و مجازات» آلوده به توهمات شبه دینی است، پایان یافتن و تمام شدن تاریخ و «رویداد» نیز خوشخیالی است. گذشته بدون خیره شدن به چشمان کشتهشدگان -و در واقع رنج- نمیگذرد، مدام باز میگردد و خود را با هیبتی نو، یادآوری میکند. زیرا که تاریخ -از نظر بنیامین و رانیا- مجموعهای از رویدادها و معرفت به آنها نیست بلکه موضوع ساختن است؛ ساختنی که از طریق تفسیر وقایع صورت میگیرد. بازگشت به آن رویدادی که میرود تا فراموش شود و مداقه جدی برای شناخت مجدد آن، مقدمات ساختن چیزی را فراهم میکند که برای وضعیت همین الان زندگان حیاتی است. این همان لحظه پیوند خوردن حقیقت و تاریخ است. کشتهشدگان از ما طلب یافتن حقیقت را دارند و این کار شاید تنها امکان غبارآلود و محتمل برای کاستن از رنج و رستگاری آنها باشد. تضادها و نزاعهایی که در تاریخ و بالطبع زندگی اکنون ما وجود دارد را بنیامین به تأسی از برشت، تنها وقتی در تحلیل نهایی فیصلهیافته میبیند که به اصل زندگی انسان یاری رسانند، پدیدههایی که بتوانند چیزهایی نو برای آدمها بیافرینند و نه تکرار مداوم مرگ.
این مطلب انعکاس دهنده دیدگاه ایران اینترنشنال نیست.